تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

متون و دلنوشته [جبران خلیل جبران]

  • شروع کننده موضوع مآهلی
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 352
  • پاسخ ها 21
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
من همان اندازه
دلواپس شادماني تو ام
که تو
دلواپس شادماني من
اگر تو خاطري آسوده نداشته باشي
من هم آسوده خاطر نخواهم بود .

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
من نه عاشق بودم
و نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من
من خودم بودم و يک حس غريب
که به صد عشق و هو*س مي ارزيد

من خودم بودم دستي که صداقت ميکاشت
گر چه در حسرت گندم پوسيد

من خودم بودم هر پنجره اي
که به سرسبزترين نقطه بودن وا بود
و خدا ميداند بي کسي از ته دلبستگي ام پيدا بود

من نه عاشق بودم
و نه دلداده به گيسوي بلند
و نه آلوده به افکار پليد
من به دنبال نگاهي بودم
که مرا از پس ديوانگي ام ميفهميد

آرزويم اين بود
دور اما چه قشنگ
که روم تا در دروازه نور
تا شوم چيره به شفافي صبح
به خودم مي گفتم
تا دم پنجره ها راهي نيست

من نمي دانستم
که چه جرمي دارد
دستهايي که تهي ست
و چرا بوي تعفن دارد
گل پيري که به گلخانه نرست

روزگاريست غريب
تازگي ميگويند
که چه عيبي دارد
که سگي چاق رود لاي برنج

من چه خوشبين بودم
همه اش رويا بود
و خدا مي داند
سادگي از ته دلبستگي ام پيدا بود

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
من به خاطر شادماني تو
بسيار شادمانم
براي تو
شادماني شکلي از آزادي است ..
زندگي نمي تواند
با تو
جز با مهر و شيريني
جور ِ ديگري رفتار کند
تو با زندگي
جز با مهر و شيريني
رفتار نکرده اي .

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
من لبان خويش را با آتشي مقدس تطهير کردم
تا از عشق سخن بگويم
اما وقتي دهان گشودم
زبانم بند آمده بود .

پيش از آن که عشق را بشناسم

عادت داشتم نغمه هاي عاشقانه سر دهم
اما شناختن را که آموختم
کلمات در دهانم ماسيد
و نوا هاي سينه ام در سکوتي ژرف فرو افتادند .

جبران خلیل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
اکنون کجايی ای خود ديگر من ؟
آيا در اين سکوت شب بيداری ؟

بگذار نسيم پاک
تپش و مهربانی جاودانه ی قلبم را به تو برساند.

کجايی ای ستاره زيبای من ؟
تيرگی زندگی مرا در اغو*ش کشيده
و اندوه بر من چيره گشته است .
لبخندی در فضا بزن ؛ که خواهد رسيد و مرا جانی دوباره خواهد داد !
از انفاس خود عطری در فضا بپراکن که حمايتم خواهد کرد !

کجايی ای محبوب من ؟
آه ؛ چه بزرگ است عشق !
و چه بی مقدارم من !

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
اینک تو کجا هستی ای یار من
آیا به مانند نسیم شب زنده داری می‌کنی ؟
آیا ناله و فریاد دریاها را می‌شنوی و آیا به ضعف و خواری من می‌نگری و از شکیبایی‌ام آگاهی ؟
کجا هستی ای زندگی من
اینک تاریکی مرا در آغو*ش گرفت و اندوه بر من غلبه یافت .
در هوا لبخند بزن تا زنده شوم .
کجا هستی ای عشق من ؟
آه
چقدر عشق بزرگ است و من چقدر کوچک هستم

جیران خلیل جیران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
دوست من
آنچه مينمايم نيستم
آنچه هست لباسي است که به تن ميکنم
لباسي که به دقت بافته شده تا مرا از سوالات تو
و تو را از کوتاهي و اهمال من محافظت کند
دوست من
آن "من ديگر" در خانه اي از سکوت زندگي مي کند و
همانجا براي هميشه باقي خواهد ماند
غير قابل درک و دست نيافتني
نه نمي خواهم آنچه مي گويم باور کني و نه به آنچه انجام مي دهم اعتماد
چرا که کلمات من چيزي نيست جز افکار تو در صدا
و رفتار من نيز چيزي نيست الا آرزوهاي تو در عمل

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
امروز به پايان ميرسد
از فردا برايم چيزي نگو
من نميگويم :
فردا روز ديگريست
فقط ميگويم :
تو روز ديگري هستي
تو فردايي
همان که بايد به خاطرش زنده بمانم

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
راه عشق سخت است و دشوار
هنگامي که عشق تو را به اشارتي فرا ميخواند
رهرو عشق باش
عاشق شو
تيغ هاي نهفته عشق تو را خسته مي کند
نواي عشق چنان تند باد شمال در باغ
روياهاي تو را آشفته مي کند
اما عاشق شو

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
مدیر بازنشسته
Jul
4,135
11,696
193
18
هنوز بدرود نگفته اي ، دلم برايت تنگ شده است
چه بر من خواهد گذشت
اگر زماني از من دور باشي
هر وقت که کاري نداري انجام دهي
تنها به من بيانديش
من در روياي تو شعر خواهم گفت
شعري درباره چشم هايت
و دلتنگي

جبران خليل جبران
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا