متون و دلنوشته [ حرف دل آدم های معمولی ]

[آناشید]

باران
میراث خانوادگی ما بود
کوچک که بودم
از سقف خانه‌ی ما میچکید
بزرگ که شدم
از چشمانم ...

#حسین_پناهی

 

[آناشید]

من برق قبل از رعد بارانم
از حال چشمانم خبر دارید؟

چشمان من یک ابر باران زاست
لطفا کنارم چتر بردارید

 

[آناشید]

همه مان نیاز داشتیم به یک نفر؛
یکی که در مقابلش بایستیم، بغضمان را از دریچه ی چشمانم‍‍ان بیرون بریزیم و صادقانه اعتراف کنیم که خوب نیستیم! که کم آورده ایم! مدتهاست که کم آورده ایم...
کسی نبود و ما اشکی نریختیم، نقاب لبخند زدیم و تظاهر کردیم که همه چیز خوب است...
ما خودمان و اشک هایمان را انکار کردیم، ما به احساساتِ خودمان پشتِ پا زدیم، روی زخم های روحمان راه رفتیم و پای احساسمان را فلج کردیم و این خوب نشدن ها... و این در خود فرو رفتن های پی در پی؛ تاوانِ همان تظاهرهایی است که به شادی کردیم و بغض های بی پناهی که بی رحمانه بلعیدیم...
ما فقط نیاز داشتیم گاهی حالمان بد باشد،
گاهی اشک بریزیم، گاهی قوی نباشیم و پشتِ امنیتِ نگاه کسی پناه بگیریم.
حالا ما پُریم از دردهای تلنبار شده؛ چون همه را داشتیم، اما کسی که باید را نداشتیم!

#نرگس_صرافیان

 

[آناشید]

جز خاطره هر که رفت باز نیامد...
حالا تو خاطره شده ای جایی میان آمدنت بودنت رفتنت...
از خیسیِ چشمانم می گذری می روی باز می آیی...

. .

 

[Lidiya]

آدم‌ها
آخرین خداحافظی را
برای کسی نگه می‌دارند
که بیشتر از همه دوستش دارند
‌‌
- اورهان پاموک؛ فارسیِ سیامک تقی‌زاده.

 

[Lidiya]

من چنینم! تو برو مصلحت خویش‌ اندیش

 

[Lidiya]

«‏جبر الله قلوبا لایعلم بکسرها سواه.»

‏خدا بند بزند دل‌هایی را که هیچ کس جز خودش از شکسته بودنشان خبر ندارد.

 

[Lidiya]

از من نرنج
من نه مغـــــرورم نه بی احـــــساس
فقط خسته ام
خسته از اعتمادی بیجا
برای همین قفلی محکم بر دلم زده‌ام.
.

 

[..Jana]

???? ?? ???? ???? you
زندگي با تــــــو خوبه⁦⁩

 

[آوا_22]

..خودت باش، قرار نیست همه ازت خوششون بیاد !!??