پسر بزرگ لینفرد، هاردوین، با یک ساحره جوان و زیبا اهل دره گودریک به نام لولانثه پِوِرِل ازدواج کرد. لولانثه نوه ایگنوتوس پورل، برادر سوم در داستان سه برادر، بود. چون او بزرگترین نواده بود، در غیاب دیگر نوادگان، شنل نامرئی کننده به او رسید. وی به همسرش گفت که این شنل باید یک راز باقی بماند و هاردوین نیز قبول کرد. پس از این، شنل نامرئی کننده به بزرگترین فرزند خانواده میرسید.
هنری پاتر نیز که از نوادگان لولانثه و هاردوین بود، از سال ۱۹۱۳ تا سال ۱۹۲۱ در ویزنگاموت خدمت میکرد. وقتی هنری از وزیر سحر و جادوی وقت، آچر اِوِرموند انتقاد کرد، موفق به درست کردن یک شورش کوچک شد. اورموند کسی بود که جامعه جادویی را از کمک به مشنگها در جنگ جهانی اول منع کرد.
نام پسر هنری فلیمونت پاتر بود. این وصیت مادر هنری بود که نام نوادگانش را جادودانه کند. و این کار به خوبی انجام شد. فلیمونت مهارتش در دوئل کردن را بار ها در برابر کسانی که نامش را مسخره میکردند نشان داد. او کسی بود که ارث خانواده را با ساختن معجون موی سلیکیزی (مانند نرم کننده موی مشنگ ها) چهار برابر کرد. وقتی او بازنشست شد، کارخانه اش را در اوج سودآوری فروخت. اما هیچ ثروتی ناامیدی او و همسرش ایوفیمیا را به دلیل بچه دار نشدنشان، جبران نمیکرد. آنها تقریبا تمام امیدشان برای داشتن فرزند را از دست داده بودند، که در کمال تعحب آنها پسر عزیزشان، جیمز، به دنیا آمد.
پدر و مادر جیمز به اندازه ای زنده ماندند تا ازدواج پسرشان با یک دختر مشنگ زاده به اسم لیلی ایوانز را ببینند، اما نتوانستند نوه شان هری را ببینند. آبله اژدهایی آنها را امان نداد. بعد از آنها شنل نامرئی کننده ایگنوتوس پورل به جیمز و سپس به هری رسید.
هنری پاتر نیز که از نوادگان لولانثه و هاردوین بود، از سال ۱۹۱۳ تا سال ۱۹۲۱ در ویزنگاموت خدمت میکرد. وقتی هنری از وزیر سحر و جادوی وقت، آچر اِوِرموند انتقاد کرد، موفق به درست کردن یک شورش کوچک شد. اورموند کسی بود که جامعه جادویی را از کمک به مشنگها در جنگ جهانی اول منع کرد.
نام پسر هنری فلیمونت پاتر بود. این وصیت مادر هنری بود که نام نوادگانش را جادودانه کند. و این کار به خوبی انجام شد. فلیمونت مهارتش در دوئل کردن را بار ها در برابر کسانی که نامش را مسخره میکردند نشان داد. او کسی بود که ارث خانواده را با ساختن معجون موی سلیکیزی (مانند نرم کننده موی مشنگ ها) چهار برابر کرد. وقتی او بازنشست شد، کارخانه اش را در اوج سودآوری فروخت. اما هیچ ثروتی ناامیدی او و همسرش ایوفیمیا را به دلیل بچه دار نشدنشان، جبران نمیکرد. آنها تقریبا تمام امیدشان برای داشتن فرزند را از دست داده بودند، که در کمال تعحب آنها پسر عزیزشان، جیمز، به دنیا آمد.
پدر و مادر جیمز به اندازه ای زنده ماندند تا ازدواج پسرشان با یک دختر مشنگ زاده به اسم لیلی ایوانز را ببینند، اما نتوانستند نوه شان هری را ببینند. آبله اژدهایی آنها را امان نداد. بعد از آنها شنل نامرئی کننده ایگنوتوس پورل به جیمز و سپس به هری رسید.
آخرین ویرایش توسط مدیر: