L
Lidiya
مهمان
•|• بسم الله الرحمن الرحیم •|•
باعرض سلام.
باتشکر از نقد پذیری شما نویسندهی عزیز.
لازم به ذکر است که:
√ پس از نقد، روی داستانک شما نظارت خواهد شد و در صورت عدم توجه به حرفها و راهنماییهای منتقد، با درخواستهای نقد بعدی شما، موافقت نخواهد شد!
√ نقدها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبیست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
√ نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید. چرا که تمام تلـاش ما در جهت پیشرفت نویسندههاست.
√ از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری کنید.
لینک داستانک:
باعرض سلام.
باتشکر از نقد پذیری شما نویسندهی عزیز.
لازم به ذکر است که:
√ پس از نقد، روی داستانک شما نظارت خواهد شد و در صورت عدم توجه به حرفها و راهنماییهای منتقد، با درخواستهای نقد بعدی شما، موافقت نخواهد شد!
√ نقدها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبیست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
√ نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید. چرا که تمام تلـاش ما در جهت پیشرفت نویسندههاست.
√ از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری کنید.
لینک داستانک:
کامل شده - داستانک داریخماخ | husar کاربر انجمن کافه نویسندگان
[بسمه تعالی] نام داستانک : داریخماخ نام نویسنده : husar ژانر : فلسفی_تخیلی ویرایستار: @رز سیاه مقدمه : قفس تنگ بود؛ اما زمانه از آن تنگتر؛ و جان من گستردهتر از آن بود که در این عالم واهی خودش را جای دهد. در جایی از کره خاکی جنگ بود؛ ولی بیگانگان نمیدانستند جنگ حقیقی در این گوشهی تاریک...
forum.cafewriters.xyz
آخرین ویرایش توسط مدیر: