L
Lidiya
مهمان
•|• بسم الله الرحمن الرحیم •|•
باعرض سلام.
باتشکر از نقد پذیری شما نویسندهی عزیز.
لازم به ذکر است که:
√ پس از نقد، روی داستانک شما نظارت خواهد شد و در صورت عدم توجه به حرفها و راهنماییهای منتقد، با درخواستهای نقد بعدی شما، موافقت نخواهد شد!
√ نقدها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبیست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
√ نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید. چرا که تمام تلـاش ما در جهت پیشرفت نویسندههاست.
√ از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری کنید.
لینک داستانک:
باعرض سلام.
باتشکر از نقد پذیری شما نویسندهی عزیز.
لازم به ذکر است که:
√ پس از نقد، روی داستانک شما نظارت خواهد شد و در صورت عدم توجه به حرفها و راهنماییهای منتقد، با درخواستهای نقد بعدی شما، موافقت نخواهد شد!
√ نقدها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبیست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی ِ منتقد، نگرانی نداشته باشید.
√ نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید. چرا که تمام تلـاش ما در جهت پیشرفت نویسندههاست.
√ از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری کنید.
لینک داستانک:
سیزده نحس| ح _ وفا - انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان
به نام خدا، داستانک: سیزده نحس نویسنده: ح _ وفا ژانر: طنز خلاصه: پسرک ترسیده بود، یه کمی از دست مادر رنجیده بود! دلش شور میزد، زیر ل*ب گفت: من یک پسر نترسم، دلیلی ندارد بترسم! آیا پسرک راست میگفت؟ نمیترسید! یا ادعای نترس بودن را در میآورد! کسی چه...
forum.cafewriters.xyz
آخرین ویرایش: