طنز - دانش آموزانه -

[رَعد؛]

‏گرامر خوندن واقعا سخته. نمیشه که همه کارا رو ما بکنیم. من کلمه میخونم، خارجیا هم برن جمله‌سازیشونو تقویت کنن.​

 

[رَعد؛]

حالا واقعا مملکت انقد به روانشناس نیاز داره یا چون بقیه رشته ها براتون سخته میرین روانشناسی میخونین؟​

 

[رَعد؛]

‏از لحاظ روحی نیاز دارم تو اون دوسال اول بعد انقلاب باشم که خمینی دانشگاهارو بست​

 

[رَعد؛]

استاد سره کلاس بهمون گفت دانشگاه حضوری بشه پوستتون رو میکنم
‏مدرکش تو فایل‌ ضبط شده هستش ب نظرتون میشه ب جرم تهدید ب قتل بندازیمش زندان؟​

 

[رَعد؛]

‏یادتونه کوچیک بودین همه آرزوتون این بود که بزرگ بشین
هر وقت خواستین برین بیرون هر وقت خواستین بیاین
هر کاری خواستین بکنین...
حالا چه خبر؟ خوش میگذره؟​

 

[رَعد؛]

‏هیچ چیز به اندازه یه کتاب خوب نمیتونه آرومم کنه

‏(مداد رنگی هایش برداشته و سراغ کتاب رنگ آمیزی‌اش میرود)​

 

[رَعد؛]

امام خمینی هر وقت بیکار میشد زنگ میزد آموزش پرورش بیان ازش عکس بگیرن بزار صفحه اول کتاب ها​

 

[رَعد؛]

یه فیلم هندی دیدم دو تا برادر یه دختر بچه رو پیدا میکنن میارن پیش خودشون میفرستنش مدرسه کلی بهش میرسن بزرگ که میشه میبینن مادرشون​

 

[رَعد؛]

کلی زحمت کشیدیم بیاییم دانشگاه آخرش یه گروه تلگرامی ادمون کردن میگن این دانشگاهه​

 

[رَعد؛]

سال دوم ارشد یه هم کلاسی داشتم عاشق یکی از دخترای سال پایینی شد، بخاطرش از عمد دو تا درس رو افتاد گفت باهاش همکلاسی میشم
‏الان اون دختره مهاجرت کرده، این بدبخت سه ترمه دوتا درسشو نتونسته پاس کنه:‌‌)​