تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

هنری درک آثار هنری با کلید روح بشری

مدیر تالار هنر+مدیر آزمایشی تالار سرگرمی
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Dec
1,915
2,732
133
در کتاب وضعیت بشری اثر آندره مالرو، تروریستی به نام چن یکی از هولناک‌ترین جملاتی را که در میانه قرن بیستم بر صحنه آمده است به زبان آورد، مردی که هرگز کشتار نکرده یک باکره است این جمله بدین معنی است که کشتن عبارت است از شناخت و درک و این تجربه قابل انتقال نیست. اصولاً شرایط انتقال به دلیل هم خوان نبودن ظرفیت‌های پذیرش گیرنده و عدم تسلط، بی‌کم و کاست در زبان ارائه با مشکلاتی روبه‌روست.
 
مدیر تالار هنر+مدیر آزمایشی تالار سرگرمی
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Dec
1,915
2,732
133
ـ سقراط: اگر هریک از هنرهای دیگر را هم واحدی بدانیم داوری درباره‌ی آن‌ها نیز نباید تابع همان قاعده باشد. چنین می‌نماید که میل داری در این نکته توضیحی بیشتر بدهم.
ـ ایوان:آری سقراط، به خدا سوگند که حقیقت همین است،زیرا از شنیدن موشکافی‌های شما دانشمندان لذ*ت بیشتری می‌برم.
ـ سقراط: کاش حق داشتی مرا چنان بنامی. ولی شما راویان و نمایشگران و شاعران دانشمندید مردی در حالی که من عامی و ساده‌لوحم و از این‌رو حقیقت را به زبانی عامیانه بیان می‌کنم، مثلاً اگر سؤالی را که اندکی پیش کردم در نظر آوری خواهی دید که سؤالی ساده و عامیانه است و همه می‌توانند بفهمند. سؤال این است که اگر هر هنر را واحدی بدانیم نحوه داوری و تمیز نیک و بد درباره همه آثار آن یک نوع نخواهد بود. بگذار مطلب را به بیانی دیگر بگویم نقاشی هنر واحدی است؟
 
مدیر تالار هنر+مدیر آزمایشی تالار سرگرمی
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Dec
1,915
2,732
133
ـ ایوان: البته.
ـ سقراط: بنگر تا در این نکته نیز با من هم‌داستانی یا نه. خدا برای هر هنرمندی کاری معین کرده است که تنها از آن هنر برمی‌آید و...
ـ ایوان: درست است.
ـ سقراط: این سخن در همه هنرها صادق است اکنون به این سؤال پاسخ بده، تصدیق می‌کنی که هر هنری با هنرهای دیگر فرق دارد؟
در کلید درک آثار هنری، سرچشمه نهایی شناخت را جست‌وجو می‌کنیم و هیچ سرچشمه و نشانه‌ای را نمی‌توان ندیده گرفت تمام آن‌ها را باید دائم به آزمون گرفت. (با پرهیز از دوباره‌کاری‌ها). پرسش نباید دایماً درباره سرچشمه‌ها باشد بلکه می‌تواند برعکس پرسیده شود. آیا مدعاً حقیقت دارد و آیا با واقعیت‌ها سازگار است. (حقیقت عینی یعنی را*بطه داشتن با واقعیت‌ها باید اندیشید.)
کلید درک نمی‌تواند در دست کانت باشد، چرا که او عقیده داشت: یکی از سه پرسش اساسی انسان این است که، چه می‌توانم بدانم؟
 
مدیر تالار هنر+مدیر آزمایشی تالار سرگرمی
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Dec
1,915
2,732
133
● نظریه‌های هنر
الف) نظریه‌های لذ*ت‌پرستانه هنر، طبق ساده‌ترین شکل آن، کارکرد هنر، ایجاد نوعی از تأثیر یعنی لذ*ت در مخاطبان است.
ب) هنر وسیله درک حقیقت یا معرفت، کارکرد شناختی هنر وسیله‌هایی برای ادراک حقیقت است.
ج) هنر وسیله بهبود اخلاق، افلاطون نخستین کسی که به هنر دیدگاهی اخلاقی تربیتی داشته است.
د) نظریه‌ِی اخلاق‌پرستی، طبق این نظریه نخستین وظیفه و کارکرد هنر را وسیله وصول به اخلاقیات می‌داند.
ذ) نظریه زیباپرستی، کاملاً در مقابل اخلاق‌پرستی قرار دارد.
ر) نظریه آمیخته، موانع اخلاق‌پرستی و زیباپرستی موانع افراطی‌اند (واقعیت تا حدودی در این میانه قرار دارد) معروف‌ترین نظریه تأثیر اخلاقی هنر بر مخاطب نظریه کاتاروزیس یا تزکیه ارسطو است. او نظریه را فقط در مورد تراژدی ارائه داد.
 
مدیر تالار هنر+مدیر آزمایشی تالار سرگرمی
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Dec
1,915
2,732
133
● آثار طبیعی، آثار ماوراء طبیعی، درک طبیعی یا غیرطبیعی
زیبایی مادی نیست ولی در ماده ظهور پیدا می‌کند و درک آن مطابق با مخاطب می‌تواند شامل مراتب و اعتباراتی گردد. اگر به فرض وجود کلیدی را متصور گردیم قدرت و ظرفیت دریافت پیام اثر با وجود تمامی زیروزبرهایش امری مشکل و سخت است مانندگوناگونی تعریف از انسان و قدرت درک و فهمش یا چیستی هنر، می‌تواند ما را به ادوار تاریخی ببرد و البته ممکن است، هیچ ‌وقت برنگردد و با امکاناتی که با ذوق و سلیقه (منتقد ـ هنرمند ـ مخاطب) از آن دوره در اختیارش قرار دارد چگونگی برخوردش را با آثار هنری روشن کند. اولین فردی که در غار و لاسکو با نقاشی‌های روی دیوار و مواجه شد از آن به عنوان نیروی فکری و احساسی در جهت نیل به خواسته‌ها و غلبه بر مصائب طبیعت سود می‌برد. مانند جادو تا برای ادامه حیات، تمرکز فردی و جمعی را در مواجهه با آثار هنری به عنوان ابزاری درک کرده باشد که می‌توانست یکی از جنبه‌های کار صورت گیرد
 
مدیر تالار هنر+مدیر آزمایشی تالار سرگرمی
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Dec
1,915
2,732
133
شاید به‌علت نداشتن ابزار لازم جهت دریافت یا طی نشدند، یا سبقه لازم تاریخی فرض را بر این گذاشته که می‌تواند خود هنرمند هم برای درک آثار هنری خود، کلیدی به حساب نیاید؛ چرا که برای درک لازم است که پدیده یا امرقابل درک را بتوان تکرار و توضیح داد که در اغلب اوقات در آثار هنری ممکن نیست. تصور ابزاری بودن نقاشی‌های غار ولاسکو بر مبنای تاریخ هنر است و را*بطه‌ای یک سویه است.
 
مدیر تالار هنر+مدیر آزمایشی تالار سرگرمی
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Dec
1,915
2,732
133
● درک پدیدارشناسی
نظام پدیدارشناسی از یوهانس هاینریش لامبرت در ارغنون جدید (۱۷۶۴)و کانت در کتاب مبادی مابعدالطبیعه‌ی علوم طبیعی و هگل در پدیدارشناسی روان، پدیدارشناسی را به معنای واحدی در نظر نداشته و معناهای متفاوتی را در نظر می‌پروراندند. ادموند هوسرل از جمله اشخاصی بود که به معنی روشی جامع و دقیق در تفکر و به معنی یک نظام منسجم فلسفی به کاربرد، هرچند که آرا و عقایدش تأثیر عمیقی بر متفکران و هنرمندان گذاشت؛ ولی حرکت و برداشت در فضایی هنری ابزاری دیگر را طلب می‌کند که بُعدهای متفاوتی از وجود که می‌تواند تفکر هم جزو آن باشد را دربرگیرد.
 
مدیر تالار هنر+مدیر آزمایشی تالار سرگرمی
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Dec
1,915
2,732
133
هوسرل از اصطلاح پدیدارشناسی هم روش خاص خود را مراد کرده است و هم اصول و مبادی فلسفی و نظام تفکر خود را. روش پدیدارشناختی مبتنی بر فرایند تحویل است. در تفکر هوسرل دو مرحله تحویل وجود دارد: یکی تحویل مثالی و دیگر تحویل مبتنی بر پدیدارشناسی، بدین قرار که در تفکر باید احکام مربوط به وضعیت تاریخی و زمانی و روان‌شناسی و... را توقیف کنیم و مستقیماً به خود مسئله بپردازیم. این امر در پدیدارشناسی به صورت یک تعلیم کلی که در همه موارد باید به‌کار گرفته شود درآمده است و آن روی آوردن به خود اشیا است. برای حصول به این مقصود، ابتدا تعلیق حکم‌های چندگانه مطرح می‌شود. تعلیق در این مرحله به معنای اعراض از عادات فکری متداول است پس از آن تحویل مثالی است.
 
مدیر تالار هنر+مدیر آزمایشی تالار سرگرمی
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Dec
1,915
2,732
133
در این مرحله، وجود فردی و متعلقات شهود تجربی، در بین‌الهلالین قرار گرفته و به بیان دیگر از آن قطع نظر می‌کند و توجه صرفاً به نفس ماهیت معطوف می‌شود. در این صورت تنها به این امر توجه داریم که آن شیء چه چیزی است؟ بدین‌ترتیب است که انسان از وضع طبیعی خارج شده و به وضع تحقیقی، که همان وضع پدیدارشناسی است درمی‌آید. لذا نیل به وضع پدیدارشناسی که مقام شهود یا پدیدارهاست با تعلیق حکم‌های همه‌جانبه و با تحویل مثالی، یعنی عدم اعتبار وجود خارجی میسر می‌شود. این تعلیق حکم و تحویل و طرد و حذف و عزل نظر از وجود خارجی را که از طریق آن پدیدار می‌شود وجهه‌ی روش‌شناختی تفکر هوسرل نامیده‌اند، اما تا این‌جا صرفاً جنبه‌ی عینی مسئله، یعنی گونگی حصول صورتی معقول تدارک شده است و باید به جنبه‌ی ذهنی آن نیز بپردازیم.
 
مدیر تالار هنر+مدیر آزمایشی تالار سرگرمی
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدیر آزمایـشی تالار
تیم تگ
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Dec
1,915
2,732
133
پس از این‌که از طریق تعلیق واپوخه و تحویل به صورت معقول یک ماهیت دست یافتیم بین نفس ما و این صورت معقول نسبتی حادث می‌شود و در این حدوث نسبت است که نفس ما آن صورت معقول را مقصود قرار می‌دهد و از این طریق به پدیدار آمدن و ظهور و شهود ذوات دست می‌یابد. این مرحله دوم را هوسرل تحویل استعلایی ـ پدیدارشناختی می‌نامد. لذا ذات و ماهیت هرچیز دو جنبه دارد: یکی جنبه عینی و دیگر جنبه ذهنی. اولی با تحویل مثالی تدارک می‌شود و دومی با تحویل پدیدارشناختی.
 

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا