تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

همگانی [[[دلا دیوانه شو، دیوانگی هم عالمی دارد.]]]]

L

Lidiya

مهمان
تو همون راز پنهان قلبمی که بدجوری دوستش دارم.

خیلی بیشتر از اون چیزی که تو درک کردی...
دوست داشتن تو یه حسی قشنگتر از کتاب خوندن، نوشتن یا حتی نقاشی کشیدنه.

چقدر دوست دارم مثل شاملو که به ایداش میگفت خدای کوچک من ،
بهت بگم خدای کوچک من روی زمین =)
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
گاهی دوست داشتن در کنار تمام زیبایی ها آزار دهنده اس...
ترس از دست دادن...
حسادت...
اذیت بشی از اینکه کسی حتی اسمش رو بیاره.
و اونقدر اینها شدت بگیره که دلت بخواد خودت همه چیز رو رها کنی و بری بلکه از تمام این تنش ها خلاص بشی.
ترس می تونه نابود کننده باشه...
به همین راحتی.
 
آخرین ویرایش:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Oct
1,601
4,246
133
شهر خدا
وضعیت پروفایل
بعضی وقتا ادما ی جور برخورد میکنن احساس میکنی یک قاتلی و باید اعدام بشی .
از ادعا بدم میاد...متنفرم ازش! آدمایی هستن که نه خوبن نه باهوش نه زرنگ اما میگن همه بدن همه نامسلمونن و همه احمقن و سادن ما می‌فهمیم فقط!
از آدمای فضول متنفرم و به ویژه ادمایی که نقظه ضعفت رو میارن جلوت نقطه قوتت رو خفه می‌کنن. حالا اگر با چنین ادمی زندگی کنی که واویلا.....
و چقدر بد که جلوی هدفت و آیندت سد بندازن و مجبورت کنن راهی که می‌خوان رو بری نه اونی که می‌خوای
چقدر بد که مقایسه بشی
چقدر بد که بگن نمی‌تونی
چقدر بد که انقدر حرص بخوری و در اخر ادم بده تو باشی
چقدر بد که یکی دیگه بی ادبی کنه و تو بی ادب بشی
اونا تحمل ندارن یکی عین خودشون رو ببین پس اگر اینه بشی برخوردشون بدتر میهش
حالا که خودشون نمی تونن خودشون رو تحمل کنن
از ما چه توقع
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Mar
3,244
9,329
193
اقیانوس بلاهت
وضعیت پروفایل
ما مثل دمینو بهم ضربه میزنیم تو به من من به اون اون به اون!
زندگی عجیبه!
از کودکی رقابت،جنگیدن را آموختیم.
اما نیاموختیم چگونه بجنگیم،چطوری رقابت کنیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Mar
3,244
9,329
193
اقیانوس بلاهت
وضعیت پروفایل
ما مثل دمینو بهم ضربه میزنیم تو به من من به اون اون به اون!
بعضی اوقات باید خود را دیوانه جلوه داد تا متوجه نشویم چگونه به این مرحله رسیدم.
دیوانگی و بی‌آزاری بخشی از وجود ماست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته + نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Mar
3,244
9,329
193
اقیانوس بلاهت
وضعیت پروفایل
ما مثل دمینو بهم ضربه میزنیم تو به من من به اون اون به اون!
...تو همیشه با منی...
...سایه به سایه...
...قدم به قدم...
و مثل گوشواره به گوش بادبادکهایم
وقتی که هستی تا آخر فصل زمستان بدون چتر در باران می روم
و بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یاد تو رنگ می زنم
شعرا میگویند:
"هر تار موی تو به اندازه یک قصیده است"
طفلکی شانه شب کور شد بسکه در شب سفر کرد...
...وقتی که نیستی...
انگار در زمستان چترم را در باران گم کرده ام
وقتی که نیستی جدول متقاطع تنهاییم را با گریه و اشک و آه پر می کنم...
وقتی که نیستی گریه را بهانه می کنم
وقتی که نیستی برای همیشه چشمانم را با گیاه باران پیوند میزنم...

ف : لیدا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا