تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

ویژه دلنوشته‌ی بطله‌‌الکربلا | Madiheh کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • شروع کننده موضوع Madiheh
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 968
  • پاسخ ها 24
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
Sep
402
1,814
103
ناو خطیر بی‌داد به اقیانوس اظهار می‌رود و چشمان پر اشک زمین از درد می گدازد. اما نه، خطبه‌‌ی تو در آماج برودت و دردش، مرهمی روشن روی زخم‌ نسیان‌ها می‌گذارد... مرهمی به بزرگی قرن‌‌ها و سده‌ها!
 
آخرین ویرایش:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
Sep
402
1,814
103
در بی‌تابی ثانیه‌ها چشم می‌گذارم و خواب درد مرا به وادی قلبی بس رزین می‌کشاند؛ دلی که در خون صبر می‌غلتد و در بازدمش مردانگی، تاریخ پر ابهام را رنگ می‌زند.
 
آخرین ویرایش:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
Sep
402
1,814
103
پیکر بی‌سر برادر در آغو*ش تو تاب می‌خورد و زخم در شیارهای قلبم درد می‌دوزد، چنین رنج عظیمی را به سینه‌‌ات سپر می‌کنی و نیزه‌ی این اقتدار در محنت من می‌نشیند بانوی من.
 
آخرین ویرایش:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
Sep
402
1,814
103
بن عشق تو، یاخته‌های زندگی را در آتش شمشیر سوزاند. دو پرورده‌ی جانت لاله‌ی دل‌داده به آسمان شدند و تو سرخی بال‌هایشان را درقه‌ی عاشورا کردی.
 
آخرین ویرایش:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
Sep
402
1,814
103
آسمان کبود خندید و از شکاف عمیق قلبم، خونی به زنجیرها نرسید. زنجیری که جرعه‌ای از خشکی نوشیده بود، جز نمکی بر جرحه‌ی اسارت پر آزادی‌ات نبود!
 
آخرین ویرایش:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
Sep
402
1,814
103
قشر نازک اشک روی دردهای یخ‌بسته در قله‌ی پر صعود چشمانت نزول می‌کند اما جوی جاری شدنش هم به بن‌بست‌های لخته‌آگین زخم منتهی می‌شود. صبر چشمان من بود که در این رود، نفس اشک‌هایم را به شماره انداخت.
 
آخرین ویرایش:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
Sep
402
1,814
103
جامه‌ی عطرآگین عدالت به تن سخنانت دادی و با تاجی از عزت جدت میان لهوی بی‌اِبا سرِ جور را از گوش تا گوش دریدی... زمزمه‌ی ملائک تشجیع جلادت تو باد!
 
آخرین ویرایش:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
Sep
402
1,814
103
وقار مواج در قدم‌قدم چشمانت هوش را در سر حیا می‌جوشاند، استواری‌ در میخک واژه‌هایی که‌ مروت را به پرواز می‌آویزد تپش را به قلب من، می‌سراید.
 
آخرین ویرایش:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
شاعر انجمن
Sep
402
1,814
103
در بیداری بیرق‌ها، سحاب عبادت می‌خزد و سبزه‌های شیرین عشق به خواب خود کاخ استوار عدالت را می‌ببینند؛ چون تویی، تاج دهل بر سر نهاده‌ای!
 
آخرین ویرایش:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا