بسم الله الرحمن الرحیم
نام اثر: از دست رفته
نویسنده: کیمیا
ژانر:
مقدمه:
خود ویرانه ی پژواک رخسارهایتم. همچو قطرهی
بیآرایه اشک چشمانت در طلوع ستاره صبح درد را در تکتک گوشگاههای بدنم جریان میدهم
و تنها این درد است که آیینهی
وجود تو است. گذشته را ستایش میکنم مانند تیغی جنونآور در دریچهی ششها که در هر بار تنفس امسداد ایجاد میکند.چشمهامحکوم به گریستن، گوشها محکوم به شنیدن دردگاهها،زبانهامحکوم به بیان نکردم اسم مقدست، عقلهامحکوم به زیستن با خاطرات و قلبهامحکوم به بیماری خود ایمن. در شب گوشهایم صدا هارا همراهی میکند و دنبالگر نشانهای
از تو است. حتی لبخندت را به خاطر ندارم نمیدانم و نخواهم دانست دقیقهها با صورتت چه کردند.دیدگاهها
در تاریکی متلغ قرارگرفتهاند و جز روشنایی وجودت همهچیز به غلط است. زبان گوشت سرد سکوت است و کلمه یی دیگر بیانگر هیچ نهفته یی نخواهد بود
آخرین ویرایش توسط مدیر: