در حال ویرایش دلنوشته الفبای عاشقی | یاسمن بهادری

[yasaman.Bahadory]

بسم الله الرحمن الرحیم

نام: الفبای عاشقی
سرشناسه: یاسمن بهادری
ژانر: عاشقانه، تراژدی
ویراستار: @pen lady

سطح: محبوب
‌
سال نشر: یک هزار و چهارصد و دو-1402
منتشر شده در: انجمن کافه نویسندگان-تالار ادبیات-بخش تایپ دلنوشته
تعداد پارت: 32

مقدمه:
در ۳۲ گانه الفبای عاشقی، هفتمین حرف شد چشمانت که مرا همچون سنجاب عصر یخبندان در زیر دریا یه یخبندان کشانید.
دستانت شد همانند فندقی که سنجابک ما را برای به دست آوردنش به دَوَران کره زمین کشاند، این وسط من ماندم که خط به خط دفترم تو را می‌خواند.​

 

[ژاکلین؛]

نویسندگان گرامی صمیمانه از انتخاب "انجمن کافه نویسندگان" برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!


پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.

قوانین تایپ دلنوشته

شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد برای دلنوشته

پس از گذشت حداقل ۱۵ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد

پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.

درخواست تگ برای دلنوشته

همچنین پس از ارسال ۲۰ پست پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام آثار ادبی

اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن اثر ادبی خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه


|کادر مدیریت ادبیات انجمن کافه نویسندگان|​

 

[yasaman.Bahadory]

الف)

آبادانی تک‌تک آبادی های این شهر را ویران خواهم کرد اگر، خطی از روی اخم بر ابروهای تو جا خوش کند.
تو دلیل آبادی این دل ویرانه‌ هستی جانانم!
سرچشمه‌ی جوشش خون، درون رگ‌هایم باش.

 

[yasaman.Bahadory]

ب)

بهار آمده است اما مگر می‌آید به چشم من؟
زیبایی تو چنان چفت شده است در سلول به سلول تنم که قاب عکس تو را ترجیح می‌دهم به هزاران بار دیدن شکوفه ریزان بهار.
غنچه‌ی نگاه تو، بهار بی‌خزان من است.

 

[yasaman.Bahadory]

پ)

پرسه می‌زند دلم در حوالی تو اما دستانم کوتاست ز دستان تو!
اشک‌هایم لبریز است از نبودن تو!
چشمانم در انتظار است برای دیدارت و اینجا منم که دورم ز نگاه پرمهر تو... .

 

[yasaman.Bahadory]

ت)

تو برای من به مانند آب برای گلی!
من دلنشینم اما در کنار تو، دلبری می‌کنم اما برای تو، زنده هستم اما به نام تو.
دلیل حیات این گل عاشق باش، دلبر!

 

[yasaman.Bahadory]

ث)

ثروتمندترین عاشق جهان خواهم شد اگر که قلبت را درون مشتم داشته باشم و اگر که تو در کرانه‌ی رود دلم قدم بزنی.
قلب من زمین توست، در این زمین شاهنشاهی کن و هر چه که می‌خواهی را فقط از من بخواه، حسود نیستم اما در برابر عشق تو حسدورزترین انسان جهانم.
درِ قلب من همیشه به روی تو باز است، هر لحظه و هر ثانیه خواهان توست، امیدوارم که توام روزی قلبت را به نام من بزنی، آن لحظه است که جهان رو به روی من سرخم می‌کند.

 

[yasaman.Bahadory]

ج)

جرم من حیران، عاشق شدن است.
عشق توست که این‌گونه مرا وادار به ادامه‌ی جرم می‌کند.
من هیچگاه برای زدودن این صحنه‌ی جرم اقدام نخواهم کرد و داوطلبانه به عشق ورزیدن و مجرم بودن ادامه خواهم داد.
من مجرم ترین انسان این شهرم که هیچ وکیل یا قاضی توان تبرئه کردنش را ندارد جز خداوند در دادگاهی روز مرگم.

 

[yasaman.Bahadory]

چ

چه شد که قلبت این‌چنین بی‌رحمانه دستان قلبم را رها کرد؟
چه شد که دروازه های قلبت این‌چنین بی هیچ چشم داشتی بر قلب عاشقم بسته شدند؟
چرا این‌گونه بی‌رحمانه مرا به چاله‌ی سیاه فراموشی قلبت سپردی؟
چرا دگر هر نوای عاشقانه ای که برایت می‌خوانم بی اثر از کنارت عبور می‌کند؟
چرا هر بار دست رد به سینه‌ی قلب این مریض عاشق میزنی؟
چه می‌شود که باز هم آدرس دقیق قلبت را برایم اس ام اس کنی، محبوبم.

 

[yasaman.Bahadory]

ح)

حس دوست داشتن تو را با هیچ احساسی در این جهان گردالی عوض نخواهم کرد.
تو، برای من دلیل تپش قلب و جریان خون در رگ‌هایم هستی.
جهانی که تو در آن سکونت کنی دگر جهان نام ندارد بلکه، منبعی عمیق از لطف ایزد را شامل شده است.
ای برترین موجود هستی، تو وجود منی.