تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

محبوب دلنوشته به زانو افتادگان | اِلی فرجی کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • شروع کننده موضوع بریوان
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 757
  • پاسخ ها 28
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
Feb
216
46
103
وضعیت پروفایل
[فرض کن حرف‌های غمگین زیادی نوشتم]
پدرم با دسته گل شیپوری به استقبالم می‌آید؟
مادرم برایم استامبولی می‌پزد؟
خواهرم با شوق چمدان‌هایم را به دنبال سوغاتی می‌گردد؟
خودم چطور؟
آیا لبخند که زدم فک و گونه‌هایم همراهی‌ام می‌کنند؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
Feb
216
46
103
وضعیت پروفایل
[فرض کن حرف‌های غمگین زیادی نوشتم]
چرا در زندگیِ من همه‌چیز پیچیده می‌شود؟
چرا نمی‌شود مسائل را ساده حل کرد؟
من می‌توانستم یک برادر و فرزند فداکار باشم
که آن سر دنیا دارد شب و روز پی درمان می‌گردد،
خواب را بر خودش حرام کرده،
و از جان‌اش مایه می‌گذارد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
Feb
216
46
103
وضعیت پروفایل
[فرض کن حرف‌های غمگین زیادی نوشتم]
اما حال چه هستم!
پسرک فَرَنگ رفته‌ای که پی خوش‌گذرانی‌اش است!
دکترها سرطان را با استامینوفن درمان می‌کنند!
اینجا حتی دست‌فروش‌ها هم معجزه می‌فروشند
اما او، عینِ خیال‌اش هم نیست و هیچ کاری نمی‌کند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
Feb
216
46
103
وضعیت پروفایل
[فرض کن حرف‌های غمگین زیادی نوشتم]
دارم تهی می‌شوم آرامیس.
تهی از عشق.
تهی از احساس...!
همه‌جا غریبه‌ام.
خانه‌ی پدری هم دیگر برایم به مانند غربت است... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
Feb
216
46
103
وضعیت پروفایل
[فرض کن حرف‌های غمگین زیادی نوشتم]
به هرکس نزدیک می‌شوم،
از من دور می‌شود...
جذامی‌ها هم این‌گونه نبوده‌اند!
انگار که هوای تنفس‌شان را مسموم می‌‎کنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
Feb
216
46
103
وضعیت پروفایل
[فرض کن حرف‌های غمگین زیادی نوشتم]
هوای نفش کشیدن فروشی‌ نیست؟
من دارم هوا کم می‌آورم... .
پشتم خالیست
درونم خالیست
زیر پایم خالیست... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
Feb
216
46
103
وضعیت پروفایل
[فرض کن حرف‌های غمگین زیادی نوشتم]
دستم چپم مرتبا سر می‌شود...
اسپاسم‌های عضلانی عذابم می‌دهند.
آدم‌ها عذابم می‌دهند.
دوست‌داشتنی‌هایم عذابم می‌دهند.
زیاد تکرار کردم
اما واقعا این‌ها حقم است؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
Feb
216
46
103
وضعیت پروفایل
[فرض کن حرف‌های غمگین زیادی نوشتم]
خط‌های کاغذ دارد به پایان می‌رسد... .
خسته کننده‌ام
و با نامه‌ای از خستگی‌هایم،
می‌خواهم تو را هم خسته کنم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده رسمی
Feb
216
46
103
وضعیت پروفایل
[فرض کن حرف‌های غمگین زیادی نوشتم]
باور کن بیشتر از خودم،
دلم برای تو می‌سوزد!
برای تویی یحتمل که به خواندن نامه‌هایم هستی.
نامه‌هایی که حتی سر و ته هم ندارند
و خودم هم نمی‌دانم چه نوشته‌ام
و برای چه نوشته‌ام... !
 
آخرین ویرایش:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا