تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد و بررسی دلنوشته منظومه‌‌های منزوی | ReiHane کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • شروع کننده موضوع نهنــگ
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 141
  • پاسخ ها 1
وضعیت
موضوع بسته شده است.
مدیر ارشد بازنشسته + نویسنده ادبی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
May
3,702
9,688
193
رَهـایـی
•|• بسم الله الرحمن الرحیم •|•
باعرض سلام.
باتشکر از نقد پذیری شما نویسنده‌ی عزیز.


لازم به ذکر است که:
√ پس از نقد، روی داستانک شما نظارت خواهد شد و در صورت عدم توجه به حرف‌ها و راهنمایی‌های منتقد، با درخواست‌های نقد بعدی شما، موافقت نخواهد شد!
√ نقدها در کمال انصاف بوده و منتقد فرد وارد به مباحث ادبی‌ست؛ و از بابت صحت نقد و راهنمایی ِ منتقد، نگرانی‌ نداشته باشید.
√ نقدپذیر باشید و در برابر نقد خود، جبهه نگیرید. چرا که تمام تلـاش ما در جهت پیشرفت نویسنده‌هاست.
√ از ارسال پست اسپم، تشکر و... خودداری کنید.

لینک دلنوشته:
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر ارشد بازنشسته + نویسنده ادبی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
May
3,702
9,688
193
رَهـایـی
?بسمه تعالی?

?نقد کلی دلنوشته: ما با یک دلنوشته فلسفی و پیچیده رو به رو بودیم که ذهن خواننده را به فکر وا می‌شد، فکر راجب کالبد انسانی ، فکر راجب تنهایی و دلتنگی و متعلق نبودن به جایی، فکر راجب جهان پیرامون و اطرف آن! این دلنوشته با استفاده از آرایه‌های بسیار جذاب توانسته افکار پیچیده خودش را به خواننده منتقل کند و ذهن خواننده را به فکر وادار کند! موضوع اصلی آن راجب جهان و انسان بود! راجب دلتنگی و اتفاقاتی بسیار وسیع‌تر از این‌ها که درون متون خودشان را مخفی کرده‌اند. این دلنوشته ظاهرا یک متن است اما اگر قلب این متن را بشکافی چیزهایی فراتر از یک متن یک نوشته، یک خط و کلمه‌پیدا می‌کنی که شاید واقعیت هم داشته باشند .

?نقد نام دلنوشته: این نام هم بسیار پیچیده و فلسفی بعد و به ابعاد مختلف کالبد جهانی اشاره داشت. بسیار برای این دلنوشته مناسب بود و کنجکاوکننده برای ذهن‌های خوانندگان.
?نقد مقدمه: مقدمه از کالبد انسان سخن می‌گفت. از جسمی که در آن حبس شده و محکوم به زنده ماندن است نه زندگی کردن. گویی همه احساسات هم درون رگ‌ها خفه شده بود. انگار بعد مرگ روح زندگی معنای خود را از دست می‌دهد و ما به دنبال مرگ جسم هستیم! نام دلنوشته در مقدمه کاملا مشهود بود و این یک نکته مثبت به شمار می‌رفت و مقدمه در همان ابتدا بازیش را با ذهن خوانندگان را آغاز کرد!

?نقد جلد: جلد آن حسی که باید داشته باشد را نداشت و اصلا به مقدمه نمی‌آمد. نه رنگ‌هایش و نه طرح آن و نه پیامش با دلنوشته ارتباط خوبی نتوانسته بود برقرار کند. شاید اندکی نقش دلتنگی را به نمایش گذاشته بود اما بسیار کمرنگ بود. چنین دلنوشته‌ای باید یک جلد باید رنگ نارنجی و قرمز ...یا سیاه و آبی پررنگ‌ را داشته باشد و طرح آن نشان دهنده جسمی خفگان که مانند قفس است باشد! این جلد چندان مناسب نبود

?نقد از نظر ساختمان نوشته: به صورت کلی ساختمان نوشته مشکلی نداشت جز اینکه زبان کلی نوشته کتابی بود و گاهی به محاوره تغییر پیدا می‌کردم. گاهی کلمات ریزی را می‌شد پیدا کرد که به جای کتابی نوشتن محاوره نوشته شده بود.
[جایی که هیچوقت قرار نیست بهش برسیم به آنجا | به آن جایگزین بهش]
[هیچوقت نرفتیم | نرفته‌ایم]

?نقد از نظر آرایه : در کل دلنوشته آرایه‌هایی چون تشبیه و جان‌بخشی جذابیتی بسیار بالا به متون داده بود و همچنین آرایه‌های پارادوکس هم در دلنوشته قابل مشاهده بود اما آرایه برجسته جان‌بخشی بود که بسیار عالی به نمایش گذاشته شده بود. همچنین متون به صورت کنایه‌ای و غیرمستقیم گویی از پشت پنجره غبارآلود اتفاقات را به تصویر می‌کشید و بیان می‌کرد و این ذهن را بیشتر در فکر غرق می‌کرد. نمونه‌ای از متون خاص:
[غرق شدن هاله ای ابهام بر روی تنهایی کهنه ی ما بود | این جا غرق شدن را به هاله تشبیه کرده بودند بسیار زیبا بود]
[مردمک چشمان خورشید یک بار هم برای هیولاهای شهر نلرزید | جان بخشی برای خورشید که زیبا وصف شده بود]


?نقد از نظر نگارشی: از نظر نگارشی ایراد واضح که محسوس باشد موجود نبود و فقط چند ایراد کوچک قابل رویت بود


?نکات کلیدی برای دلنگار:
1جلد مناسبی برای دلنوشته انتخاب شود

?منتقد: @Aras
?نویسنده: @ReiHane
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا