تکهیشیشه را روی رگم میفشارم و
میکشم روی آن
چندبار پیاپی!
خون فواره میزند و بی حس نگاهش میکنم
هیچ حسی ندارم، نه درد، نه ترس، نه حتی پشیمانی!
هیچ! تهیِ تهی!
کسر شدن یک آدم بی ارزش و پوچ از یک جهان پوچتر و بیهودهتر، کسی را ناراحت نمیکند!
بکند هم مهم نیست!
زیرا هیچ کس برای من مهم نیست!
نه خانوادهام، نه دوستانم و نه حتی خودم!
هیچ کس!
۱۳۹۹٫۰۸٫۰۷
آخرین ویرایش توسط مدیر: