تازه چه خبر

خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید

متون و دلنوشته [ دیالوگ های ناب احساسی ]

عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀

ادوارد: می‌دونی فرقِ بینِ درد و رنج چیه؟
آنا: چه فرقی میکنه وقتی دوتاشون بدن!
ادوارد: وقتایی که باهات حرف میزنم
و حواست پیش یکی دیگه‌س!
این میشه رنج...
آنا: خب درد چیه اونوقت...؟
ادوارد: که با این حال، باز دوستت دارم...!

| حمید جدیدی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀

نشست تو ماشین، دستانش می لرزید، بخاری رو روشن کردم
گفت: ابراهیم ماشین تو بوی دریا میده!
گفتم: ماهی خریده بودم.
گفت: ماهی مرده که بوی دریا نمیده!
گفتم:هرچیزی موقع مرگ بوی اونجایی رو میده که دلتنگشه
گفت: من بمیرم بوی تو رو میدم...

| عزیز دور این‌ روزهای من / سیامک تقی زاده |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀

ادوارد: میدونی آنا
آدم ها چندین دسته اَن
دسته ای که از تنهایی "فراری" اَن
و تصمیم میگیرن که یکی رو دوست داشته باشن
دسته ی دوم نمی تونن از تنهایی فرار کنن
و از طرف یکی دوست داشته میشن
و دسته ی سوم...

آنا(با لبخند) : و دسته ی سوم چی...؟!

ادوارد : اونا تو هیچ دسته ای نیستن
میدونی آنا
اونا واقعا "تنها"ن

| حمید جدیدی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀

خیلی با عجله از خونه زد بیرون
چند دقیقه بعدش بهم پیام داد

گفت : هنوز خونه ای؟

گفتم : چطورمگه؟ چیزی جا گذاشتی؟

گفت : آره

گفتم : چیو؟

گفت : تو رو...

| بابک زمانی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀

+ من واقعا دوستت دارم. می تونم اینو با دقت زیاد بهت ثابت کنم!
- خب ثابتش کن.
+ وقتی میخندی، چال گونه ی راستت عمیق تر میشه،
صورتت یکم به سمت چپ متمایل میشه و با انگشتات، موهاتو میندازی پشت گوشِت.

| حمید جدیدی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀

+ اشتباه شما زنا اینه که دنبال یه مَرد کاملا وفادار می گردید.
در صورتی که همچین مردی ایده آلی اصلا وجود نداره!

- و اشتباه شما مردها اینه که نمیخوایید لااقل واسه یبارم شده
ایده آل بمونید تا ما زنا کمتر اشتباه کنیم.

| حمید جدیدی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀

+ عشق دو وجه داره،
یکی "موندن" و اون یکی "رفتن".
- جالبه...! خُب تو کدومشو ترجیح میدی؟

+ "رفتن" رو، اینطوری لااقل ظاهرش سال‌ها حفظ میشه،
ماها با موندن، بیشتر مواقع به عشق گند میزنیم !
یه نگا به آدمایِ عاشق اطرافت بنداز ...

| حمید جدیدی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀

+ یه قولی بهم بده!

- چه قولی؟

+ اگه مُردم، از تنها گلدونی که دارم مراقبت کنی!
از بس بهش نگاه کردم و "تو" رو توش تجسم کردم، شبیه "تو" شده!
قول بده از خودت خیلی مراقبت کنی!

| حمید جدیدی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀
لوریا: من خیلی از رنگ بنفش خوشم میاد.

جان: چه خوب، منم رنگ آبی رو خیلی دوست دارم،
بنفشو یه کم کمرنگ کنی میرسی به آبی، رنگ های نزدیکی هستن تقریبا...

لوریا: آره، رنگ های نزدیکی هستن.
جان: البته نیازی به اینهمه فلسفه بافی نیست،
دوسِت دارم...!
حتی اگه تو از سفید خوشت بیاد،
من از مشکی!

| سرود بی حوصلگی / ترجمه : عباسعلی تنها |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀

جان: ما آدما معمولا قدر چیزایی که داریم‌ و وقتی می‌فهمیم که دیگه نداریمشون...

لوریا: آره، دقیقا باهات موافقم،
الان قدر تنهایی قبل از تو رو میفهمم...

جان: اوهوم،

لوریا! جدا تو چرا انقد سعی میکنی منظورمو دقیقا برعکس مقصودی که دارم برداشت کنی؟؟

لوریا: چی؟

جان: هیچی، بگذریم!

| سرود بی حوصلگی / ترجمه : عباسعلی تنها |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀

+ اون مورچه رو میبینی! رو اون تیکه سنگ سیاه کف سالن!؟

- آره...! چقد کوچولو و ریزه!

+ پس چطور دوست داشتنمو؛اونم به این بزرگی و وضوح، نمیتونی ببینی؟

| حمید جدیدی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀

- داره بارون میاد

+ می‌خواى برسونمت؟

- ماشین دارى؟

+ نه

- چتر داری؟

+ نه

- پس چی داری؟

+ دوسِت دارم...

| ناشناس |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀

- دوستت دارم ...

+ تا حالا یه گنجیشک که ترسیده تووی دستت گرفتی؟

- نه!

+ پس چطور بگم قلبم چطوری میتپه؟

- نمیدونم! ولی تو حتما پروازِ گنجیشک رو دیدی؟

+ دیدم

- الان همونجوری دارم پرواز میکنم!

| امیرمهدی زمانی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عضویت
15/4/20
ارسال ها
5,203
امتیاز واکنش
24,950
امتیاز
218
محل سکونت
حُـزْنـِ مُبـارَکْـ...❀

گفتم : از حرفام نرنجیدی...؟

گفت : نه!

گفتم : ولی هر کی بود یه چیزی بهم میگفت.!

گفت : مادرم انسولین میزنه، اولا خیلی دردش میگرفت، بعدش کمتر شد
حالا هر وقت سوزنو تو پوستش فرو میکنه، فقط میخنده.
الان منم اونطوری ام...!

| حمید جدیدی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هـور

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
عضویت
1/8/20
ارسال ها
6,490
امتیاز واکنش
12,779
امتیاز
219
نشست تو ماشین
دستاش می لرزید
بخاری رو روشن کردم،
گفت: ماشینت بوی دریا میده
گفتم: ماهی خریده بودم!
گفت: ماهی‌مرده که بوی دریا نمیده!
گفتم: هر چیزی موقع مرگ
بوی اونجایی رو میده که دلتنگش می شده...
گفت: من بمیرم، بوی تورو میدم؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هـور

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
عضویت
1/8/20
ارسال ها
6,490
امتیاز واکنش
12,779
امتیاز
219
‏شازده کوچولو پرسید:
آدما دنیاشون چقد جمعیت داره؟
روباه جواب داد:
بعضیا هفت میلیارد ،هشت میلیارد
بعضیا یه نفر...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هـور

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
عضویت
1/8/20
ارسال ها
6,490
امتیاز واکنش
12,779
امتیاز
219
+ تو مشکلاتت رو چطوری حل می‌کنی؟


- هر صباحی غمی از دورِ زمان پیش آید
گویم این نیز نَهَم بر سرِ غم‌های دگر...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

هـور

مدیریـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
مدیریت کل سایت
عضویت
1/8/20
ارسال ها
6,490
امتیاز واکنش
12,779
امتیاز
219
+ چرا از اونجا رفتی؟
_ چون هیچوقت احساسِ خوبی نداشتم
+ اما بنظرت این دلیل کافیه؟!
_ بعضی وقتا نباید حتما شمشیر به روت کشیده بشه تا زخمی بشی و خیلی چیزارو بفهمی، درونِ بعضی از آدما ندیده پیداست از نگاه کردن، حرف زدن و لبخندهای زورکیشون.
رفتم چون فهمیدم اونجا جایِ من نیست.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8