تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

[رز سیاه] دوره دوم کارگاه دلنوشته نویسی

  • شروع کننده موضوع Lidiya
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 304
  • پاسخ ها 13
وضعیت
موضوع بسته شده است.
Sep
5,845
14,933
218
21
همین حوالی
وضعیت پروفایل
هیچ حالے را بقایی نیست" بےصبری نکن'
از او خواستند همچو آفتاب‌ پرستی رنگ حقیقت را عوض کند و جامع دروغ را تن کند.
تفنگ‌هایی پر‌از خشاب را نشانه گرفتند سمتش، اتاقک را قتلگاهی کردند، تابوتش را با پارچه‌ای از جنس اجبار ساختند.
او را راهی گورستان باور‌های خویش کردند.
آدمک‌ها جانشان را دوست داشتند،
اما گل‌افتاب گردان روی برنگرداند از خورشید حقیقت.
تا آخرین نفس‌هایش حقیقت را زمزمه‌ کرد.
افسوس که فانوس عمرش را شکستند

1399/12/19
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Sep
5,845
14,933
218
21
همین حوالی
وضعیت پروفایل
هیچ حالے را بقایی نیست" بےصبری نکن'
تیک‌تاک، می‌شنوی؟ صدای گذر عمرت را!
نمی‌دانم کجای زندگی را اشتباه رفته‌ایم، که این‌گونه جیب‌های قلب‌مان خالی از هرگونه عشق و احساسی شده‌است؟
همه چیز دگرگون شده، دگر وقتی کسی را می‌بینیم با لبخند از او استقبال نمی‌کنیم. گل‌های رنگا رنگ خوشی‌های زود گذرمان خشک شده است خبرت است؟
بوی تعفن گرفته کلبه‌ی کوچک قلب‌های سردمان.
کجاست آن بوی خوش درخت احساسات‌مان؟ اوهم مرده است شک ندارم بازهم با همان نقاب بی‌تفاوتی او را کشته‌ایم... .
مدت‌هاست صدای ضربان دل‌های کوچک‌مان را نمی‌شنوم شاید کر شده‌ام.
دیدگاهم را هوای یخ‌زده‌ی خانه‌ی نقلی مان عوض کرده است دگر همه چیز پوچ و بی معنی شده است.
مزه‌ی شیرین دوستت‌دارم‌هایت هم تلخ شده است! نمی‌دانم مرا با خود نبر دادگاه احساس. من محکوم شده‌ام به پوچ بودن... .

۱۳۹۹/۱۲/۲۲
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Sep
5,845
14,933
218
21
همین حوالی
وضعیت پروفایل
هیچ حالے را بقایی نیست" بےصبری نکن'
در صحرای دلش گردوغباری برپا بود، شاید کسی نداند و درک نکند!
چقدر می‌تواند سخت باشد بزرگ کردن بچه‌ای که سایه‌‌ی پدر دگر بالای سرش نیست.
شب که می‌شود، از خودش بگذرد و به فکر تنها یادگار عشقش باشد.
لقمه‌ی نانی که در سفره پیدا می‌شود را در دهان دخترکش بگذارد.
چه کسی می‌تواند مثل او عمل کند؟
از خودش، از تک تک رویاهایش بگذرد؟
شاید او یک زن باشد، اما هرگز در برابر چرخه‌ی روزگار تسلیم نمی‌شود حتی اگر از آسمان زندگی سنگ ببارد.
تنها کسی که می‌تواند هم مادر باشد و هم پدر.
درد نبودن عشقش را فراموش کند و با مشکلاتش بجنگد.

۱۳۹۹/۱۲/۲۲

:crybaby2:
خدافظ کارگاه خوبم??
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
L

Lidiya

مهمان
[پایان دوره آموزشی دلنوشته نویسی اسفند ماه]
99/12/24
"شما با موفقیت دوره را به اتمام رساندید. "
?خسته نباشید.?
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا