متون و دلنوشته [ سـر اومد زمـسـتون ... ]
- شروع کننده موضوع هـور
- تاریخ شروع
- بازدیدها 363
- پاسخ ها 27
-
- برچسب ها
- سر اومد زمستون شکفته بهارون فصل بهار متن های بهاری
- عضویت
- 1/8/20
- ارسال ها
- 6,494
- امتیاز واکنش
- 12,807
- امتیاز
- 219
سال نو می شود
وقتی تو
پیراهن گلدارت را بپوشی
موهایت را باز کنی
بروی جلو پنجره،
نه،
بنشینی رو به روی من
لبخند بزنی
و من ببوسمت
چه سال پر برکتی...
| پوریا نبی پور |
وقتی تو
پیراهن گلدارت را بپوشی
موهایت را باز کنی
بروی جلو پنجره،
نه،
بنشینی رو به روی من
لبخند بزنی
و من ببوسمت
چه سال پر برکتی...
| پوریا نبی پور |
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- عضویت
- 1/8/20
- ارسال ها
- 6,494
- امتیاز واکنش
- 12,807
- امتیاز
- 219
خوش به حال لباس ها
که می توانند
به تو بیایند
و لبخند که به تو می آید
بهار هم که نباشد
وقتی می خندی!
شکوفه های آبی پیراهنت وا می شوند...
تابستان هم نباشد
در چال گونه ات وقتی می خندی
سیب ها سرخند
پیش از پاییز
یک روز به خودت بیا
تو شهری هستی با جاذبه های فراوان
با توریست های لبخند و رنگ!
کاش می شد من هم به تو می آمدم
کاش لبخند بودم
مغازه ها مالامال روسری هایی است
که می خواهند به تو بیایند!
خوش به حال لباس ها...
| محمد کاظم حسینی |
که می توانند
به تو بیایند
و لبخند که به تو می آید
بهار هم که نباشد
وقتی می خندی!
شکوفه های آبی پیراهنت وا می شوند...
تابستان هم نباشد
در چال گونه ات وقتی می خندی
سیب ها سرخند
پیش از پاییز
یک روز به خودت بیا
تو شهری هستی با جاذبه های فراوان
با توریست های لبخند و رنگ!
کاش می شد من هم به تو می آمدم
کاش لبخند بودم
مغازه ها مالامال روسری هایی است
که می خواهند به تو بیایند!
خوش به حال لباس ها...
| محمد کاظم حسینی |
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- عضویت
- 1/8/20
- ارسال ها
- 6,494
- امتیاز واکنش
- 12,807
- امتیاز
- 219
می گویند
با یک گل بهار نمی شود
اما عشق تو،
گل همیشه بهار قلب من است
و نوروز قصه ی هر روز من است
قصه ی عشقی که
چهار فصلش بهار است
و برگ برگ کتابش
از حضورت شکوفه باران
و هر دم که
هوای با تو بودن را
تحویل می گیرم
بازدمش عید من است
| مسلم مک وندی |
با یک گل بهار نمی شود
اما عشق تو،
گل همیشه بهار قلب من است
و نوروز قصه ی هر روز من است
قصه ی عشقی که
چهار فصلش بهار است
و برگ برگ کتابش
از حضورت شکوفه باران
و هر دم که
هوای با تو بودن را
تحویل می گیرم
بازدمش عید من است
| مسلم مک وندی |
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- عضویت
- 1/8/20
- ارسال ها
- 6,494
- امتیاز واکنش
- 12,807
- امتیاز
- 219
صندوقچه قدیمی‌ات را نگرد
حتی اگر بهار
حتی اگر شکوفه
در پس دیوارهای تار گم شود،
مهربانی و زیبایی
گم نخواهد شد...
شب
هر چه تاریک تر
ستارگان روشن تر!
| گروس عیدالملکیان |
حتی اگر بهار
حتی اگر شکوفه
در پس دیوارهای تار گم شود،
مهربانی و زیبایی
گم نخواهد شد...
شب
هر چه تاریک تر
ستارگان روشن تر!
| گروس عیدالملکیان |
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- عضویت
- 1/8/20
- ارسال ها
- 6,494
- امتیاز واکنش
- 12,807
- امتیاز
- 219
تو زنده باش و ببین
که بهار بهار پنجره
به سمت این خانه های آفتاب ندیده می آورند
و خنده خنده آزادی
بر دهان های گچ گرفته می کوبند
تو زنده باش
برای آن روزی که عشق
بازی می کند در کوچه های بی گلوله و بی دستبند
و هیچ کس به را*بطه ذهنی پرنده و پرواز
بهتان سنگین نمی بندد
به صورت ماه آب دهان نمی اندازد
و بر لکه های طلایی آفتاب لعنت نمی فرستد
تو در آن روز خجسته خدا
اگر پروانه ای را دیدی
که روی مزارهای بی نام
می چرخد و بال بر هم می کوبد
ایمان داشته باش که آن پرسه های رنگارنگ
شبح آشکار شادمانی من است.
| فرنگیس شنتیا |
که بهار بهار پنجره
به سمت این خانه های آفتاب ندیده می آورند
و خنده خنده آزادی
بر دهان های گچ گرفته می کوبند
تو زنده باش
برای آن روزی که عشق
بازی می کند در کوچه های بی گلوله و بی دستبند
و هیچ کس به را*بطه ذهنی پرنده و پرواز
بهتان سنگین نمی بندد
به صورت ماه آب دهان نمی اندازد
و بر لکه های طلایی آفتاب لعنت نمی فرستد
تو در آن روز خجسته خدا
اگر پروانه ای را دیدی
که روی مزارهای بی نام
می چرخد و بال بر هم می کوبد
ایمان داشته باش که آن پرسه های رنگارنگ
شبح آشکار شادمانی من است.
| فرنگیس شنتیا |
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- عضویت
- 1/8/20
- ارسال ها
- 6,494
- امتیاز واکنش
- 12,807
- امتیاز
- 219
تصمیم گرفته ام
هر چه تو را
به یاد من بیندازد
دور بریزم
فقط یکی بگوید
با چای اول صبح
با سیگار آخر شب
با خلوت بعد از ظهر خیابان
با خانه های پلاک چهل و چهار
با نیمه ی تابستان
با آخر بهار
با اولین برف
با درخت غرق شکوفه
با باران
با باران
با باران
چه کنم؟
| مریم نوابی نژاد |
هر چه تو را
به یاد من بیندازد
دور بریزم
فقط یکی بگوید
با چای اول صبح
با سیگار آخر شب
با خلوت بعد از ظهر خیابان
با خانه های پلاک چهل و چهار
با نیمه ی تابستان
با آخر بهار
با اولین برف
با درخت غرق شکوفه
با باران
با باران
با باران
چه کنم؟
| مریم نوابی نژاد |
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- عضویت
- 1/8/20
- ارسال ها
- 6,494
- امتیاز واکنش
- 12,807
- امتیاز
- 219
می خواستم که بدانی
با تو، همیشه هر روز برایم بهار بود
وقتی تو هستی، تو لبخند میزنی
مرا چه حاجت به انتظار فصل ها
با تو هرلحظه بهار است
هرشب پُر از عطر بهارنارنج
می‌خواستم که بدانی
تو حس زیبای بهارگونه ای برایم
همان‌قدر لطیف، مهربان
پر اُمید و سرزنده
با تو همیشه هر لحظه بهار است
هرشب، وقتی آسمان هم برایم
آواز سرد زمستان را می خواند
| حاتمه ابراهیم زاده |
با تو، همیشه هر روز برایم بهار بود
وقتی تو هستی، تو لبخند میزنی
مرا چه حاجت به انتظار فصل ها
با تو هرلحظه بهار است
هرشب پُر از عطر بهارنارنج
می‌خواستم که بدانی
تو حس زیبای بهارگونه ای برایم
همان‌قدر لطیف، مهربان
پر اُمید و سرزنده
با تو همیشه هر لحظه بهار است
هرشب، وقتی آسمان هم برایم
آواز سرد زمستان را می خواند
| حاتمه ابراهیم زاده |
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- عضویت
- 1/8/20
- ارسال ها
- 6,494
- امتیاز واکنش
- 12,807
- امتیاز
- 219
غم را روانه کرده‌ام به دوردست‌ها
نشسته‌ام پشت پنجره‌ی بهار
بو*سه می‌زنم بر شعر، گل، قهوه و موسیقی
و مُشت مُشت شادی در خانه می‌پاشم
می‌خندم و به فاصله‌ی من تا من فکر می‌کنم
قهوه‌ام را تلخ سر می‌کشم
و طعم گس زندگی را فراموش می‌کنم
قوی‌بودن انتخاب من است!
| سارا قبادی |
نشسته‌ام پشت پنجره‌ی بهار
بو*سه می‌زنم بر شعر، گل، قهوه و موسیقی
و مُشت مُشت شادی در خانه می‌پاشم
می‌خندم و به فاصله‌ی من تا من فکر می‌کنم
قهوه‌ام را تلخ سر می‌کشم
و طعم گس زندگی را فراموش می‌کنم
قوی‌بودن انتخاب من است!
| سارا قبادی |
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- عضویت
- 1/8/20
- ارسال ها
- 6,494
- امتیاز واکنش
- 12,807
- امتیاز
- 219
آخرین روزهای اسفند است
از سرِ شاخِ این برهنه چنار
مرغکی با ترنمی بیدار
می‌زند نغمه
نیست معلومم
آخرین شِکوِه از زمستان است؛
یا نخستین ترانه های بهار!
| محمدرضا شفعی کدکنی |
از سرِ شاخِ این برهنه چنار
مرغکی با ترنمی بیدار
می‌زند نغمه
نیست معلومم
آخرین شِکوِه از زمستان است؛
یا نخستین ترانه های بهار!
| محمدرضا شفعی کدکنی |
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- عضویت
- 1/8/20
- ارسال ها
- 6,494
- امتیاز واکنش
- 12,807
- امتیاز
- 219
از تمام دارایی‌ها
یکی، دو گلدان شمعدانی دارم
یک جفت ماهی سرخ دارم
دوچرخه‌ای یادگار پدربزرگ
یک مداد دندان زده
چند تا شعر
و تا دلت بخواهد «دوستت دارم»...
| حمید جدیدی |
یکی، دو گلدان شمعدانی دارم
یک جفت ماهی سرخ دارم
دوچرخه‌ای یادگار پدربزرگ
یک مداد دندان زده
چند تا شعر
و تا دلت بخواهد «دوستت دارم»...
| حمید جدیدی |
آخرین ویرایش توسط مدیر:
- عضویت
- 1/8/20
- ارسال ها
- 6,494
- امتیاز واکنش
- 12,807
- امتیاز
- 219
بهار اتفاقی نیست که در تقویم ها بیفتد و روی کاغذ.
بهار ماجرایی نیست که در گوشی های موبایل رخ دهد و با پیام هایی نوروزی که هزاران بار دست به دست می گردد؛
بهار اتفاقی ست که در دل می افتد و در جان و در رفتار و در زندگی.
هیچ درختی پیام تبریکی برای کسی نمی فرستد. درخت اما می شکفد، جوانه می زند، شکوفه می کند، سبز می شود...
و ما باخبر می شویم که بهار است و ما می فهمیم که این چنین بودن مبارک است.
درختی که از شاخه ها و شانه هایش برف و یخ و قندیل های زمستانی آویزان است، اگر هزاران تقویم بهارانه نیز بر خود بیاویزد، کیست که باور کند؛ چنین درختی غمنامه ای طنز آلود است.
بهار باش
نه بهارِ تقویم
که بهارِ تصمیم!
| عرفان نظر آهاری |
بهار ماجرایی نیست که در گوشی های موبایل رخ دهد و با پیام هایی نوروزی که هزاران بار دست به دست می گردد؛
بهار اتفاقی ست که در دل می افتد و در جان و در رفتار و در زندگی.
هیچ درختی پیام تبریکی برای کسی نمی فرستد. درخت اما می شکفد، جوانه می زند، شکوفه می کند، سبز می شود...
و ما باخبر می شویم که بهار است و ما می فهمیم که این چنین بودن مبارک است.
درختی که از شاخه ها و شانه هایش برف و یخ و قندیل های زمستانی آویزان است، اگر هزاران تقویم بهارانه نیز بر خود بیاویزد، کیست که باور کند؛ چنین درختی غمنامه ای طنز آلود است.
بهار باش
نه بهارِ تقویم
که بهارِ تصمیم!
| عرفان نظر آهاری |
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات
درباره ما
