تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

شعر ~شب‌های دلتنگی~

نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,675
169
29
دره‌ای متروک... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را

باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را

گفته بودم بعد ازین باید فراموشش کنم

دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,675
169
29
دره‌ای متروک... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
تا بوی گل یاس پراکند به باد
عطر تن چون یاس توام آمد یاد
باد آمد و بوی دوست آورد بیاد
یکبار دگر دل مرا داد به باد​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,675
169
29
دره‌ای متروک... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
سر ز بالین به چه امید برآرم سحری

که در آن روز نبینم رخت ای رشک پری

آه از آن شب که نگیری خبر از من در خواب

وای از آن روز که من از تو نگیرم خبری​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,675
169
29
دره‌ای متروک... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﺎﻋﺖ ﺻﻔﺮ ﻭ ﻣﻦ ﻭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻫﺎ

ﻭ ﻣﻦ ﮐﻪ ﮔﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﻻ ﺑﻼﯼ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﺎﻋﺖ ﺻﻔﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻐﺾ ﻣﻦ ﺗﺮﮎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ

ﺧﻮﺷﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﻫﺎ​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,675
169
29
دره‌ای متروک... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
ای یاد تو در ظلمت شب همسفر من

وی نام تو روشنگر شام و سحر من

جز نقش تو نقشی نبود در نظر من

شب ها منم و عشق تو و چشم تر من​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,675
169
29
دره‌ای متروک... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
در سایه های اشک تو تصویر میشوم

با واژه های شعر تو تعبیر میشوم

با آخرین نگاه دو چشم جوان تو

من قطره قطره میچکم و پیر میشوم

خبری نیست خیاطی می کنم

آسمان را به زمین می دوزم و چشم هایم را به در

خدا می داند دلم را چند بار کوک زدم

که این چنین دل تنگم​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,675
169
29
دره‌ای متروک... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
خنده ام میگیرد

وقتی پس از مدت ها بی خبری

می گویی دلم برایت تنگ است

یا مرا به بازی گرفته ای

یا معنی وا ژه هایت را خوب نمی دانی

دلتنگی ارزانی خودت​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,675
169
29
دره‌ای متروک... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
کاش می شد هیچ کس تنها نبود
کاش می شد دیدنت رویا نبود

گفته بودی باتو می مانم ولی
رفتی و گفتی که اینجا جا نبود

سالیان سال تنها مانده ام
شاید این رفتن سزای من نبود

من دعا کردم برای بازگشت
دست های تو ولی بالا نبود

باز هم گفتی که فردا می رسی
کاش روز دیدنت فردا نبود​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده ادبی انجمن
نویسنده
مدیر بازنشسته
May
1,279
7,675
169
29
دره‌ای متروک... .
وضعیت پروفایل
آرزو دارم که گیرم در بَرَش...
دورم ز تو ای خسته خوبان چه نویسم؟

من مرغ اسیرم به عزیزم چه نویسم؟

ترسم که قلم شعله کشد صفحه بسوزد

با آن دل گریان به عزیزم چه نویسم؟​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا