تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

شعرهای دبستانی خاطره انگیز / روستایی . انار

  • شروع کننده موضوع Awrezoo
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 355
  • پاسخ ها 21
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun
1,610
3,556
133
شعرهای دبستانی خاطره انگیز :


خوشا به حالت ای روستایی

چه شاد و خرم، چه باصفایی

در شهر ما نیست جز دود و ماشین

دلم گرفته از آن و از این

در شهر ما نیست جز داد و فریاد

خوشا به حالت که هستی آزاد

ای کاش من هم پرنده بودم

با شادمانی پر می‌گشودم

می‌رفتم از شهر به روستایی

آنجا که دارد آب و هوایی.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun
1,610
3,556
133
صد دانه یاقوت

دسته به دسته

در پوششی نرم


یکجا نشسته


هر دانه ای هست


خوش رنگ و رخشان

قلب سفیدی


در سینه آن

یاقوتها را


پیچیده با هم

در پوششی نرم

پروردگارم


هم ترش و شیرین


هم آبدار است

سرخ است و زیبا


نامش انار است


"مصطفا رحماندوست"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun
1,610
3,556
133
آفتاب مهتاب چه رنگه
چه قدر هر دو قشنگه
يكی روشنی روز
يكی نور شب افروز
يكی طلای زرده
يكی نقره سرده
يكی پرتو خورشيد
به روی خاك پاشيد
يكی از ماه زيبا
بتابد بر همه جا
آفتاب مهتاب چه رنگه
چه قدر هر دو قشنگه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun
1,610
3,556
133
اتل متل حسنی تو خواب راه می رفت


داشت دوباره به خونه ماه می رفت


پیاده بود او ؟ نه بابا سواره


سوار چی ؟ قایق ابر پاره


تند و سریع به خونه ماه رسید


ستاره شد صورت ماه رو بوسید


حسنی حالا تو باغ آسمونه


دلش می خواد کنار ماه بمونه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun
1,610
3,556
133
مادر بزرگ وقتی اومد خسته بود


چارقدشو دور سرش بسته بود


صدای کفشش که اومد دویدم


دور گلای دامنش پریدم


بو*سه زدم روی لپاش


تموم شد خستگی هاش . .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun
1,610
3,556
133
شعر کودکانه دریا :


با موج و با باد


می آید از دور


با داد و فریاد


طوفانی و سرد


خاکستری رنگ


امروز با ما


دارد سر جنگ


دنبال دعواست ،


با این هیاهو !


بیچاره ماهی ،


می ترسد از او
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun
1,610
3,556
133
شعر کودکانه زنبور طلایی :


ای زنبور طلایی


نیش می زنی بلایی پاشو پاشو بهاره


گل وا شده دوباره پاشو پاشو بهاره


گل وا شده دوباره


ای زنبور طلایی


نیش می زنی بلایی پاشو پاشو بهاره


عسل بساز دوباره پاشو پاشو بهاره


عسل بساز دوباره
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun
1,610
3,556
133
آی حلزون شاخكی!
كجا می ری یواشكی؟
جلو میری یواش و ریزه،ریزه
پوست تنت چه نرم و خیس و لیزه
خالهای دونه دونه،دونه داری
به روی پشت روی خود یه لونه داری
ساكتی و خجالتی و تنها
بمون توی باغچه خونه ما.

شاعر : مهری ماهوتی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun
1,610
3,556
133
شعر کودکانه پدربزرگ و مادر بزرگ :


پدر بزرگ خوبم
همیشه مهربونه
وقتی كه پیشم باشه
برام كتاب می خونه

مادر بزرگ نازم
خیلی برام عزیزه
هرچی غذا می پزه
خوشمزه و لذیذه

وقتی با اونها باشم
غصه و غم ندارم
دنیا برام قشنگه
هیچ چیزی كم ندارم.

شاعر : جواد محقّق
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jun
1,610
3,556
133
سپیده زد، سپیده
وقت سحر رسیده
خاموش شده ستاره
صبح اومده دوباره

***
خروس پر طلایی
با پاهای حنایی

قوقولی قوقو میخونه
تو کوچه و تو خونه
اذان میگن دوباره
از مسجد و مناره
***
بابام پامیشه از خواب
میره ل*ب حوض اب
می شوید او دست و رو
با اب میگیره وضو
تمیز و پاکیزه باز
میاد سر جا نماز
***
من هم کنار بابا
نماز می خوانم حالا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا