تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

وضعیت
موضوع بسته شده است.
L

Lidiya

مهمان
امروز خاطراتت را سوزاندم/ اما بوی خوش هیزمش بیقرارم کرد/ اتفاق تازه ای نیست!! دوباره دلتنگت شدم…
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
گاهی دست خودت نیست/ دوست داشتن کسی که می دانی نمی شود او را داشت/ اما مطمئنی تا ابد دوست داشتنش تکه تکه ات می کند…
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
تمامش کن این شطرنج را، من مات تو ماندم. تو در تلاطم کیش. شطرنج بهانه بود. می‌خواستم تو برایم مهره بچینی. وگرنه من مدت‌هاست سرباز توام
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
دوست داشتن تو
نه فعل ماضی ست
نه یک حال ساده!
دوست داشتنت
تنها نسخه‌ایست که قلبم
برای ادامه این زندگی تجویز کرده است!
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
اگر تو یک درخت باشی، من خاک ریشه‌ات می‌شوم. اگر تو ساحل باشی، من رودخانه خواهم شد. اگر تو زنبور باشی، من یک گل خواهم شد. دوستت دارم همسر مهربانم.
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
قطره‌های بارون با بازیگوشی یکدیگر رو دنبال می‌کنند تا در چاله‌ای همدیگر رو غافلگیر کنند و بر ل*ب هم بو*سه بزنند و ما وقتی زیر بارون قدم می‌زنیم از چاله‌ها فاصله می‌گیریم تا کثیف نشیم. چاله‌هایی که پر از عشق شدند.
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
سالهاست کنار همیم. یادت هست؟ گاهی زندگی را از چهارچوب نگاه تو می‌دیدم. چه زیبا بود دنیای پیش چشمانت. روزگارانی داشتیم زیبا، شیرین و گاهی هم تلخ. حسرت هیچ کدام را نمی‌خورم جز آن شب بارانی که حسابش از کل زندگیمان جداست.
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
از باران چیزی نمی خواهم، همین که ببارد ببارد و دست های او را در دستم بگذارد…
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
زندگی بسیار کوتاه است که بخواهیم برخی از کلمات مهم را ناگفته نگه داریم! مثل دوستت دارم.
 
آخرین ویرایش:
L

Lidiya

مهمان
از شوق داشتن تو/ می خواهم با یک دسته گل اطلسی به دیدن خدا بروم.
 
آخرین ویرایش:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا