با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
جو رانف (Joe Ranft) که مسئول نظارت بر استوریبورد انیمیشن کابوس شب پیش از کریسمس (The Nightmare Before Christmas) بود، وقتی کار ساخت این انیمیشن کم کم به پایان خودش نزدیک میشد، در یک گفتگوی صمیمانه با تیم برتون، ایدهی داستان عروس مرده را به صورت طرحی خام و در یک خط برای او شرح داد. او میدانست که تیم برتون عاشق این طور ایدههای ترسناک است و هرجا یکی از آنها را ببیند از کنار آن به سادگی عبور نخواهد کرد.
این داستان در اصل بخشی از یک افسانه فولکلوریک یهودی قرن هفدهمی است که “انگشت” نام دارد و شامل چند داستان کوتاه است. این افسانه مربوط به کشور روسیه بوده و در مورد مردی است که در لحظهای که خطبهی عقد او در حال جاری شدن است، حلقهی نامزدیاش لیز میخورد و اشتباها به انگشت یک جنازه میرود. ناگهان خانم جنازه از جا بلند میشود و در ادامهی خطبهی عقد اعلام میکند: قبول میکنم!
داماد بدبخت، عروس ناخواندهاش را پیش یک خاخام محلی میبرد و التماس میکند که مشکل را حل کند. خاخام هم با فتوایی مشکل داماد را حل میکند. او میگوید مردگان نمیتوانند ادعای زنده بودن کنند و کارهایی مانند ازدواج یا دیگر چیزهایی که مربوط به زندگان است را انجام دهند. دراین لحظه عروس بختبرگشته با فریادی گوشخراش، دوباره میمیرد، استخوانهایش از هم جدا میشوند و دیگر نمیتواند از جای خود بلند شود.
رانف از علایق مخاطب خود یعنی تیم برتون خبر داشت و میدانست که او کشته و مردهی این طور ایدههاست و اگر چنین چیزی را بشنود یک لحظه آن را رها نخواهد کرد. همین طور هم شد. چند دقیقه بعد تیم برتون داشت ایده را در ذهن خود برای نمایش روی پردهی بزرگ سینما پردازش و تنظیم میکرد. تیم برتون برای ساخت این فیلم، در داستان اصلی تغییراتی ایجاد کرد. مثلا به فیلمنامهنویسان سفارش کرد فیلمنامه را به سمتی ببرند که بیشتر مناسب تماشا به همراه خانواده باشد. در ضمن فضای اتفاقات فیلم از روسیه به انگلستان دوره ویکتوریایی برده شده است.
همچنین جان آگوست (John August) که عضو تیم فیلمنامه نویسان این انیمیشن بود، بعدها فاش کرد که تیم برتون، اشارات و رد پای یهودیت را از داستان حذف کرده و آن را (مانند سایر فیلمهایش) به سمت زبانی همهفهم و عمومی برده است.
هر دو انیمیشن عروس مرده و چارلی و کارخانه شکلات سازی (Charlie and the Chocolate Factory) همزمان وارد مرحله تولید شدند. بنابراین تیم برتون مجبور بود در مقابل این چالش بزرگ، تمام نبوغ خود در کارگردانی را به کار گیرد تا هر دو فیلم با کیفیتی عالی به سرانجام برسند. به همین منظور، در پروژه عروس مرده از مایک جانسون (Mike Johnson) که دستیار کارگردان و انیماتور استاپ موشن بود کمک گرفت.
مایک جانسون در همین مورد میگوید: “تیم از قبل در ذهن خود برای حد و اندازهی لحن احساسی و نقاط عطف فیلم برنامه ریزی کرده بود و میدانست که دارد چه میکند و چه برنامهای در پیش دارد. کار من این بود که بر طبق برنامهای روزانه بر اساس آن چیزی که تیم برتون میخواست و در ذهن داشت ، عوامل را رهبری کنم.”
نکته پیچیده در ساخت این دو پروژه آن بود که تعدادی از بازیگران اصلی فیلم چارلی و کارخانه شکلات سازی، مثل جانی دپ (Johnny Depp)، هلنا بونهام کارتر (Helena Bonham Carter) و کریستوفر لی (Christopher Lee)، همزمان صدابازیگران انیمیشن عروس مرده هم بودند. یعنی گاهی اوقات مجبور میشدند شب ها در عروس مرده گویندگی کنند و صبح ها جلوی دوربین نقشهای خود را در فیلم چارلی و کارخانه شکلات سازی بازی کنند.
دنی الفمن (Danny Elfman ) آهنگساز هر دو فیلم هم بعدها اذعان داشت که همزمان روی هر دو پروژه کار میکرده است. در واقع او گفت که قرارداد کار برای هر دو فیلم را همزمان و در یک جلسه امضا کرده است. او اضافه کرد: برای آهنگسازی و ضبط موسیقی، یک سال تمام از این فیلم به آن فیلم مثل توپ پینگ پونگ در نوسان و رفت و برگشت بودم.
15 دقیقه زمان برای پیدا کردن خط فکری ویکتور توسط جانی دپ
جانی دپ میگوید تیم برتون یک روز سر صحنهی فیلمبرداری چارلی و کارخانه شکلات سازی پیشش آمد و گفت: “هی ببین! چی پیدا کردم. عروس مرده. ببین میتونی یه نگاه بهش بندازی” جانی دپ بعد از خواندن فیلمنامه از آن خیلی خوشش آمد، ولی فکرش را هم نمیکرد که حتی تا دو ماه آینده بخواهند پروژه را شروع کنند. مخصوصا که فیلم عروس مرده یک پروژهی بلند سینمایی بود و فیلم کوتاه و آسانی هم نبود.
وی افزود: ” چند روز بعدش تیم اومد سر صحنه و گفت که امشب میخواییم چند تا صحنه از عروس مرده رو ضبط کنیم. میتونین تصور کنین که من چقدر شگفت زده شدم؟” در آن برهه از زمان، هنوز جانی دپ هیچ پیش زمینهای در مورد فیلم عروس مرده نداشت و اصلا نمیدانست ویکتور چه ویژگیهایی دارد و اصلا چرا باید حتما ازدواج کند و چرا داماد شده است.
آنها وقتی داشتند به سر ضبط صدای فیلم میرفتند، در همان 15 دقیقهی سرنوشت سازی که در راه بودند، جانی دپ، همه ایدههایی که برای ویکتور داشت را به تیم برتون ارائه کرد و به معنی واقعی کلمه خودش برید و دوخت و به دست کارگردان داد.
در سال 2003، تیم برتون برای نوشتن فیلمنامهی عروس مرده و همچنین تصویر سازی بعضی کاراکترهای اصلی، که خود تیم برتون تقریبا تصویر روشنی از آن ها در ذهن داشت، با هنرمندی اسپانیایی به نام کارلوس گرانگل (Carlos Grangel) همکاری میکرد. برتون طرحهایش را به گرانگل داد و گفت: “بیا اینم طرحای من. دلم میخواد قشنگ بچلونیشون و از توشون کاراکترهای اصلی رو طراحی کنی” طراحیهایی که گرانگل ارائه داد با طراحیهای اصلی تیم برتون زیاد تفاوتی نداشت و تقریبا بر هم منطبق بودند.
احتمالا قبلا متوجه شده بودید که شخصیت ویکتور خیلی خیلی به شخصیت و خصوصیات اخلاقی گویندهی صدا، یعنی خود جانی دپ نزدیک است. البته برتون قسم میخورَد که این شباهت کاملا اتفاقی است.
همانطور که در ویدئوی کنفرانس خبری عروس مرده در تورنتو دیدیم، برتون تاکید کرد که کاراکترها خیلی خیلی پیشتر از این که گویندگان تعیین و انتخاب شوند، طراحی و ساخته شده بودند. برتون میگوید وقتی حضور جانی دپ برای گویندگی نقش ویکتور قطعی شد، ما با خود گفتیم عجب حسن تصادفی رخ داده، انگار همه چیز دست به دست هم داده تا این اتفاق بیفتد زیرا ویکتور بیش از حد به جانی دپ شبیه است.
در میان بازیگران اصلی انیمیشن عروس مرده، تنها هلنا بونهام کارتر بود که مجبور شد برای پیوستن به جمع بازیگران، تست صدا بدهد. بعد هم تیم برتون دو هفته او را در انتظار گذاشت تا نتیجه را به او اعلام کند. البته دستیار کارگردان این ادعا را رد میکند. کارگردان هم میگوید: “هلنا هم بازیگر است دیگر، همه چیز را دراماتیک میکند. شاید کمی اذیت شده باشد اما فکر نمیکنم آنقدرها هم اوضاع وخیم بوده باشد”
پاپتهای موجود در استاپ موشن عروس مرده توسط شرکت مک کینون و ساندرز (MacKinnon and Saunders) ساخته و تولید شده است. این شرکت در انگلستان و در شهر منچستر قرار دارد. آنها در طول سالها با پروژههای این چنینی زیادی همکاری داشته اند. جالب است بدانید که پاپتهای انیمیشنهای آقای فاکس شگفت انگیز (Fantastic Mr. Fox) و سریال تلویزیونی باب سازنده (یا باب معمار Bob the Builder) هم در همین شرکت تولید شدهاند.
برای 30 کاراکتر اصلی استاپ موشن عروس مرده، حدود 300 پاپت ساخته شد که گرانترین آنها 30 هزار دلار قیمت داشت. در این مجموعه عروسکها، حدود 14 عروسک برای امیلی (Emily) و یک دوجین عروسک برای کاراکتر ویکتور وجود داشت. همانگونه که آلیسون آبیت (Allison Abbate) تهیهکنندهی این استاپ موشن بیان کرده، این پاپتها در طول پروسهی ساخت فیلم، دائما در حال بازسازی و جایگزین شدن بودند.
پیش از اینکه این فیلم تولید شود، کار انیمیت کردن پاپتها با تعویض جای سر و دهان آنها انجام میشد. اما عروس مرده از تکنولوژیهای جدیدی استفاده کرده است که قبلا فقط در تولید آگهیهای تبلیغات تلویزیونی به کار برده میشد. در این متد، درون سر عروسکها چرخدندههای ریزی کار گذاشته شده است.
تیم برتون از طریق یک کارخانه ساعت سازی سوییسی به این سیستم رسیده بود. دستههای ریزی هم در گوش یا پشت سر پاپتها کار گذاشته شده بود که انیماتورها با چرخاندن آنها، حالات مختلف کاراکترها را ایجاد کنند.
جانسون در مصاحبهای با مجلهی VFX World گفته بود که این تکنیک دست ما را در ایجاد حالات جزییتر و بیشتری در پاپتهای خود باز میگذارد. پدالها و چرخ دندهها به ما این امکان را میدهد که در ایجاد جزییات ریز پیشرفتهایی داشته باشیم. یک آچار آلن در گوش عروسک ویکتور میگذاریم و میچرخانیم، ویکتور لبخند میزند، در یک گوش دیگر میگذاریم، اخم میکند.
صحنهی ورود امیلی یعنی همان عروس مرده به فیلم، صحنهی بسیار باشکوهی است. پیت کوزاچیک (Pete Kozachik) فیلمبردار پروژهی عروس مرده میگوید: “وقتی او تور عروسی را از صورت خود کنار میزند و ما برای بار اول چهرهی او را میبینیم، به چشم ما یک دختر زیبا و جذاب میآید.” این نشان میدهد که تور عروسی، یکی از تاثیرگذارترین قسمتهای پوشش عروسکها در کل فیلم است که انیمیت کردن آن کار بسیار پیچیدهایست.
اگرچه تور عروسی امیلی در بعضی صحنهها با کامپیوتر ساخته شده است، ولی در بیشتر سکانسها انیمیت آن با همان تکنیک قدیمی استاپ موشن بوده است که البته کار آسانی هم نیست. به گفتهی گراهام میدن (Graham Maiden) سرپرست طراحان پوشاک عروسکها، سختترین بخش تولید استاپ موشن عروس مرده مربوط به قسمتی است که امیلی با تور عروسی خود قدم بر میدارد و حرکت میکند. زیرا تور عروسی شفاف است و باید مثل شناور بودن در زیر آب، در هوا شناور باشد.
برای همین ریگها و نخهای نگهدارنده از پشت آن مشخص میشود. بعد از چهار ماه جستجو و تحقیق، بالاخره عوامل فیلم تور شفافی ساختند و سیمهای تقریبا نامرئی به آن وصل کردند که بتوانند مشکل را حل کنند.
مسلما همه ری هری هاوزن (Ray Harryhausen) بزرگترین ولینعمت صنعت استاپ موشن را میشناسید و میدانید که نبوغ هنری او در روح بخشیدن به هیولاهای بیجان فیلمهایش است. از سال 1959 تا 1981 (یعنی از سال 1337 شمسی تا 1359) دایناسورهای غران، مارهای زهرآگین و اسکلتهای شمشیر به دست هری هاوزن تمام سینماها را در مینوردیدند.
میتوان گفت که او منبع الهام نسلی از فیلمسازان و هنرمندان، از جمله تیم برتون بوده و هست. تیم برتون نیز متأثر از هری هاوزن نبوغ و اشتیاق خود را طی سالهای طولانی وقف استاپ موشن کرده است. این سرسپردگی تا آنجا پیش رفت که بزرگترین انیماتور کل دوران هری هاوزن، برای بازدید از صحنهی ضبط انیمیشن عروس مرده به محل تصویربرداری رفت و در آنجا مثل یک قهرمان از او استقبال شد.
جانسون در این مورد میگوید روزی که هری هاوزن پیش ما آمد، تولید فیلم متوقف شد. او به همه اجازهی مکالمه داد و این برای انیماتورها شانسی بزرگ بود که بتوانند الگوی خود را از نزدیک ببینند و با او حرف بزنند. عوامل تولید کنندهی عروس مرده، برای گرامیداشت حضور هری هاوزن در فیلم، نام او را در صحنهای که ویکتور پیانو مینوازد روی چوب بدنهی پیانو هک کردند.
گویندگی دنی الفمن آهنگساز فیلم به جای شخصیت بونجانگلز
بعد از این که هیچ یک از تست دهندگان نتوانستند در تست صدا به جای شخصیت بونجانگلز اجرای مورد نظر تیم برتون را داشته باشند، عوامل از دنی الفمن خواستند که خودش این مسئولیت را به عهده بگیرد.
بدون شک جذابترین آهنگ انیمیشن عروس مرده، آهنگی است به نام باقی ماندهی روز (Remains of the Day). خوانندگی این تصنیف، شخصیتیست به نام بونجانگلز (Bonejangles) که اسکلتیست یک چشم، با آروارهای بزرگ و استعداد شگرفی در بازیگری. الفمن در طول تولید این تصنیف برای شخصیت بونجانگلز، صدایی قوی، خش دار و غران در نظر گرفته بود که با خصوصیات اخلاقی و شخصیتی او هماهنگ باشد. او در ویدئویی میگوید: “ما حداقل از حدود 26، 27 یا حتی 28 نفر تست صدا گرفتیم. و حتی با سه خوانندهی مختلف آهنگ را ضبط کردیم. ولی در پایان، هیچ کدام از آن صداها تیم عوامل را راضی نکردند”
بنابراین تیم برتون گویندگی در نقش بونجانگلز را به خود الفمن سپرد. زیرا این شخصیت نیاز به صدایی زمخت و خشدار داشت. اما این ایفای نقش در آخر به تارهای صوتی الفمن آسیب رساند. او میگوید که هر روزی که به جای بونجانگلز حرف میزد، تا آخر شب صدایش خرخر میکرد و اذیت میشد. خیلی بیرحمانه بود.