با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید
تا می توانید کتاب بخوانید و برقصید این دو نهایت شادی یک انسان است و به هیچکس آزاری نمی رساند... .
˼ ??⸀
کتابهایی هستند که جایی در قلب ما را به خود اختصاص میدهند.
در این تاپیک شما یک عکس از کتاب محبوبتان را قرار میدهید و احساساتتان را نسبت به آن مینویسید؛ یا حتی یک معرفی کوتاه از کتاب را در اختیار ما میگذارید.
این تاپیک قفسه کتاب اختصاصی @MRyWM می باشد، باقی کاربران اجازه ی ارسال مطلب در این تاپیک را ندارند.
اولین کتاب رو با بهترین کتابی که خوندم شروع میکنم.
شاید اونقدر که من میگم براتون جالب نباشه ولی برای من دنیایی بود، اینکه تو سن کم خوندمش و دفعات بعدی خوندن هر دفعه یه راز از رازهاش برام فاش میشد لذ*ت بخش ترین حس دنیا بود.
اینکه باید تو ذهنم پازل هارو کنار هم میذاشتم، کلمات سختش ساعتها و روزها ذهنم رو درگیر میکرد، فضا سازی فوق العاده و شخصیت پردازی عالی و در آخر مفهومی گه باید درکش میکردم این کتاب رو برام تبدیل کرد به یه زندگی و سفر هیجان انگیز.
عجیب!
این کلمه برای وصفش کافی به نظر میرسه.
و من همیشه توی بهت این میموندم که چطور الیف شفق تونسته همچین اعجازی رو بنویسه.
جدا از همه ی تعریفایی که از این کتاب میشه و نقدایی که بهش وارده اعجاز این کتاب پیوستگیشه! درسته عیب و ایراد کم نداره ولی پیوستگی و اون الگویی که این کتاب بر اساسش نوشته شده برام همیشه غیر قابل درک بود، طوری که گاهی وقتا به هدف نویسنده شک میکردم.
خوندنش خالی از لطف نیست ولی باید با ذهنی پاک و روشن خونده بشه تا بتونید معنای پشت جملات رو درک کنید، دست کمی از دیوانگی اشعار مولانا نداره.
کره شمالی بخشی از جهانه که برای خیلیامون جای سوال داره، این کتاب تا جایی که خود نویسنده تونسته به سوالاتمون جواب میده.
نکته ی خوبش اینه که نویسنده با اطلاعات پیش زمینهای و تجاربش به نتیجه گرفتن ما کمک میکنه.
کره شمالی رو نه میشه با توصیفاتش و نه با فیلمایی که کره جنوبی ازشون میسازه شناخت، باید اونجا باشی تا بتونی بشناسیش. ما در حد همین اسم که میگه نیم دانگ از پیونگ دانگ میتونیم چیزایی رو از کره شمالی با این کتاب بفهمیم. وقتی این کتاب رو باز میکنید وارد دنیای دیگه ای میشید که شاید قبلش براتون قابل درک نبوده، البته که چون سفرها آزادای نداشتن خیلی چیزها توش مشخص نیست ولی بازم کاچی به از هیچیه!
توضیحات نویسنده برای قرار گرفتن توی اون فضا کافیه و لحن صمیمی و شوخ نویسنده، شوخی هایی که میکنه باعث راحت تر خوندن این سفرنامه میشه.
بیاین براتون از سرزمین رویاهام تعریف کنم!
مجموعه آنی شرلی رو از دست ندید! برای من که یادآوری از بهشت بود.
روابط انسانی فوق العاده، امواج احساسات، فضا سازی عالی، داستان پر محتوا و پرکشش و قلم عالی به شکلی که پایان هر جاد غصه اتون میگیره که چرا تموم شد. چون خیلی از شخصیت ها توی جلدهای بعدی حذف میشدن آدم دلش براشون و اون شخصیت پردازی فوق العاده اشون تنگ میشد.
جلد چهار جلد مورد علاقه منه، مجموعه نامه های آن شرلی به گیلبرته که پر از احساساته و هنوزم سانسور های اعمال شدهی توش اعصاب منو بهم میریزه.
من تا جلد پنج رو خوندم و بقیش رو بخاطر موجود نبودن در اینترنت نتونستم بخونم ولی مطمئنم ادامش هم مثل اون پنج جلد قبلی مثل یه شیرینی زندگی بخشه.
اگه دلتون میخواد همونطور که تو خونه نشستید مثل یه پروانه میون جنگل ها قدم بزنید این کتاب رو بهتون پیشنهاد میکنم.
پائولو کوئیلو!
با منفی ترین پیش ذهنی که میتونید تصور کنید شروع کردم به خوندن این کتاب، چون فکر میکردم شیطانیه یا چمیدونم نویسنده اش اهداف شیطانی و گمراه کننده داره.
خوندن این کتاب بهم یه درس بزرگ داد؛ گوش بده و تحلیل کن. اگه ندایی از سمت و سوی دشمن یا منطقه ی سیاه میاد گوشش کن و بعد تفسیرش کن، گوش ندادن میتونه تو رو تبدیل به یه متحجر متعصب خشک مغز تبدیل کنه.
کتاب فوق العاده ایه، لزوم اتفاق افتادن بلایا و سختیها رو به ما نشون میده. شخصیت پردازی نقش اصلی مثل یه صفحه ی سفید میمونه، مثل ذهن ما وقتی وارد داستان میشیم، ما همراه با این شخصیت زمین میخوریم و از دوباره بلند میشیم، سختی می کشیم و سفر میکنیم و آروم آروم پربار میشیم و اون صفحه ی سفید پر از تجربه میشه.
من تو یه بعد از ظهر بارونی و با اعصاب خورد و تحت اجبار خوندمش ولی حالا خوشحالم که این تجربه رو کسب کردم.
خب! خب! خب!
نوبیتی ام باشه نوبت مجموعه چهارجلدی زنان کوچکه! بله درسته زنان کوچک چهارتا جلد داشت و ما نمیدونستیم.
°⊙°⊙°⊙°
جلد اول: زنان کوچک
تقریبا هممون میشناسیمش و کارتونش رو تو تلویزیون دیدیم، فیلمش هم که سال گذشته اومد و با اینکه ندیدمش شنیدم قشنگه. یه سریالم داشته که بازم ندیدم ولی خب میتونه جالب باشه.
حتی اگه هزاربار فیلم و کارتونش رو دیدید بهتون میگم کتابش رو بخونید! درسته اون تصویر سازی های کارتون میتونه ذهنتون رو برای تصویر سازی محدود کنه ولی دنیای کتابش یه چیز دیگس!
ما با اعضای این خانواده بزرگ میشیم، تجربه هاشون رو درک میکنیم و احساساتشون رو متوجه میشیم. شخصیت پردازی این کتاب مثل بقیه کتاب ها نیست و این توی کارتون هم قابل لم*س بود، دزسته که شخصیت ها خصوصیات منحصر بفرد خودشون رو دارن اما قدرت تصمیم گیری و تعقلشون بدلیل هدف اصلی کتاب (آموزش تصمیم گیری در شرایط سخت و وفق پذیری در زندگی) به شکل قابل توجهی خیلی خاص طراحی شده. انگار که همیشه دنبال یادگیری و پرورش یافتن خودشون هستن، این خصوصیت کتاب به ما اجازه میده تا همراه با شخصیت ها یاد بگیریم و درک کنیم.
°⊙°⊙°⊙°
این جلد رو به دلایلی درست حسابی نخوندم ولی همونم که خوندم نکات جالبی توش بود.
به بررسی ازدواج کردن سه تا خواهر میپردازه و هم برای کسایی که شکست روحی خو*ردن، هم کسایی که اولین عشقشون رو تجربه میکنن و هم کسایی که تازه ازدواج کردن و بچه دار شدن مناسبه.
°⊙°⊙°⊙°
وای که من عاشق این کتابم.
دنیای توش خیلی لذ*ت بخش بود و یجورایی رویای خودم بود. هنوزم یکی از هدف هام واقعی کردن مزرعه آلو سیاه توی زندگی خودمه.
مثل دو تا جلد قبلی قراره چیزای زیادی در را*بطه با زندگی یاد بگیریم که این آموزشها همراه شدن با فضای زیبای یه مزرعه و زندگی توی دوران گذشته آمریکا.
شخصیت پردازی خوب و فضا سازی زیبا و مهم تر از بقیه جلد ها داستان پرکشش که آخرش چی میشه یعنی؟ بچه ها قراره چجوری بشن؟
اول داستان ما پرت می شیم وسط داستان و خب یکم طول میکشه تا بیوفتیم تو قالب قضیه ولی بازم دوستش دارم.
°⊙°⊙°⊙°
متاسفانه جلد چهارم این مجموعه با عنوان "پسران جو" ترجمه و منتشر نشده و منم نخوندمش.
این کتاب به بررسی ادامه ی زندگی پسرای جلد قبلی میپردازه، اگه ترجمه شد قطعا میخونمش.
اوه یه شخصیت عجیب داره، یه درونگرا و منظم ...حالا فکر کنید پیر شده باشه! چه اعجوبه ای میتونه از این توصیفات دربیاد؟ یه شخصیت که میتونه تا سالها بعد یادآوریش رو لبتون یه لبخند و تو ذهنتون یه حس خوب بوجود بیاره.
نویسنده عالی کار کرده بود، عالی تر از عالی! منکه هر لحظه لذ*ت میبردم!
فضا سازی خوب و به موقع، شخصیت پردازی فوق العاده، کشش داستان و فلش بک های بجا و در کل همه المان های یه داستان خوب توی این کتاب بود. هر چی به پایانش نزدیک تر میشد من غمگین تر میشدم از تموم شدن این حس خوب.
من عاشق اون بخشیش بودم که ما هی رودست میخوردیم و میفهمیدیم که این اوه اونقدرا هم بد نیست! و این قضیه تا اونجایی ادامه پیدا میکرد که ما به این پی میبریم که اوه بهترین شخصیت و بهترین آدمه و البته از نظر من واقعا لایق اینه که آدم عاشقش بشه.
اونموقعا که دنیا عادی بود و ما مثل بچه ی آدم شبا میخوابیدیم، این کتاب رسید دست من و من رو وارد دنیای عجیب شب بیداری کرد.
اولین کتابیه که بخاطرش یاد گرفتم چطوری برم تو آشپزخونه کسی بیدار نشه، چطوری با فلش گوشی کتاب بخونم و یا چطوری راه برم که صدا نده و از خوراکی خوردنای نصف شب نگم براتون! بخاطر همه ی اینها یه حس خوب از شنیدن اسمش بهم دست میده، اون شبای زرد رو هیچ وقت فراموش نمیکنم.
کتابی که من داشتم تو قطع جیبی بود و بازم تجربه ی خیلی لذ*ت بخشی رو بهم داد. هر چند امانتش دادم به یکی و هنوز بهم برش نگردونده ولی جلدشو دارم.
خب بریم سر اصل قضیه، معرفی کتاب:
خب شخصیت جودی یه دختر کنجکاو و رهاست که فضای یتیم خونه جلوش رو گرفته و اون با یه فرصت فوق العاده سر از دنیای بیرون درمیاره. شخصیت جودی طوری طراحی شده بود که اشتباه بکنه و بخاطر قالب داستان که مجموعه نامه بود اون به اشتباهاتش پی میبرد و سعی در تصحیحشون داشت. مثل خیلی از کتابا ما شاهد اشتباهات و بزرگ شدن این شخصیت بودیم.
برای کسی که اول کارتونش رو دیده و بعد کتاب رو خونده یکم سخته قالب داستان، چون شخصیت هایی که ما از بیرون میدیدیمشون حالا فقط توی توصیفات جودی جا شدن و خب یجوریه ولی من بازم عاشق این کتابم.
خاطره نویسی جودی جمع و جور و لذ*ت بخش بود، و همین طور آزمون و خطاهاش توی دنیای عجیب آدما!
درسته یه رمان اینترنتیه ولی من اندازه ی یه کتاب قبولش دارم.
شخصیت پردازی خوب، کشش داستان، حس ناب غرق شدن توی داستان، این رمان همه ی اینهارو داره.
خیلی لذ*ت بخش بود و یه حس عجیب شیرینی رو بهم میداد. تا چند روز حس میکردم دوباره متولد شدم. ما یه مسیر طولانی رو طی کردیم تا برسیم جایی که داستان اصلی شکل میگرفت و این خودش نشون دهنده ی الزام صبر کردنه، توانایی زمان رو نباید دست کم گرفت.