انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان خوش آمدید!

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.

متون و دلنوشته متن دلتنگی| انجمن کافه نویسندگان

شده؟
دردی به دلت ریشه کند آب شوی؟
همه شب با غم دلتنگی خود خواب شوی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حقا که غمت
از تو وفادار‌تر است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلتنگم
و با هیچکسم میل سخن نیست…
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه بی‌تابانه می‌خواهمت
ای دوریت
آزمون تلخ زنده بگوری …
احمد شاملو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من حسرت دیدار تو دارم به که گویم
از بهر تو من ابر بهارم به که گویم
غیر از تو کسی را به خدا دوست ندارم
از نرگس چشم تو خمارم به که گویم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هر وقت برای آشتی آمدی
گلویت را صاف کن
جمله‌ات را
با یک “دوستت دارم” شروع کن
یا مثلا
“چقدر دلم برایت تنگ شده”
زن‌ها
قرار نیست
سرداران جنگ باشند
یک “دروغ کوچک” کافیست …

|زهرا طراوتی|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من تو را به خاطر این که سرت شلوغ است سرزنش نمیکنم
من زمان را به خاطر این که بسیار آهسته حرکت می کند سرزنش می کنم
دلتنگتم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شده شب‌ها
به غم سختی، تو درگیر شوی؟
یا که در خاطره‌ای تلخ
مدام غرق شوی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
لعنت به تو ای “دل”
که همیشه جائی جا می مانی
که تو را نمی خواهند…
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یاد ایامی که
هر دم یاد ما بودی، بخیر​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از ما که گذشت
به شما اگر رسید
به جای ما
روزی هزار وعده،
دوستش داشته باشید
|بهمن عطایی|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پدرم گاه صدا می‌زندم
شعر سپید
بس که آشفته و رنجور و
به هم ریخته‌ام…
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یا درد و غمی که داده‌ای بازش گیر
یا جان و دلی را که برده‌ای بازم ده …
|رهی معیری|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتی دلتنگم بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غــرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دلتنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد ، این بغض لعنتی است
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فصل عوض می‌شود
جای آلو را
خرمالو می‌گیرد
جای دلتنگی را
دلتنگی …
|علیرضا روشن|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه کسی گفته که زمان طلاست؟
من مزه مزه‌اش کردم. زمان عین الکل است…
ثانیه ثانیه می‌سوزاند و می‌رود در عمق وجودت…
م*ست م*ست که شدی، چشمانت را باز می‌کنی و می‌بینی
عمرت گذشته و تو ماندی و خماری از دست رفتن یک عمر …
|فروغ فرخزاد|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مرا از یاد برد آخر
ولی من
بجز او عالمی را بردم از یاد …
|فریدون مشیری|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من هنوز
گاهی
یواشکی خواب تو را می‌بینم
یواشکی نگاهت می‌کنم
صدایت می‌کنم
بین خودمان باشد
اما من هنوز
تو را
یواشکی دوست دارم …
|ناظم حکمت|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زخم‌ها خوب می‌شوند
اما خوب شدن، با مثل روز اول شدن خیلی فرق دارد …
اوریانا فالاچی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من
هر آنجایم که درد آنجاست
زیرا
من
بر هر دانه اشک
مصلوب شده‌ام …
|مایاکوفسکی|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0) دیدن جزئیات

بالا