با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن میگذرد.در کوچه پس کوچههای هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید.
باورت بشود یا نه
روزی میرسد که دلت برای هیچکس به اندازه من
تنگ نخواهد شد
برای نگاه کردنم، خندیدنم و حتی اذیت کردنم
برای تمام لحظاتی که در کنارم داشتی
روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من
خواهی بود
میدانم روزی که نباشم، هیچکس تکرار من نخواهد شد…
عزیزم دنیا بدون شرکت تو از حرکت بازمانده است.
سخت است که زندگی را بی حضور تو هدایت کنم.
با هر نفسی که میکشم دلم برایت تنگ میشود.
دلتنگ که میشوی
چشمهایت را ببند
مثلِ یک عکسِ فوری ؛
فوری ظاهر می شوم
قصههایت در خاطره روزهایی که کنارم بودی حک شدهاند.
اکنون ولی، نیستی و قصه ام به پایان نزدیک میشود.
همسرم! بازگرد و آرامش را بازگردان.
به شدت دلتنگ توام.
همسر محبوبم!
تو تنها دارایی زندگی من هستی که رنگ شادی به دنیایم میپاشی.
نبودنت، هرچند کوتاه، مرا به مرز جنون میرساند.
هر لحظه فقط تو را میخواهم.
دوستت دارم و دلتنگت هستم.
وزن دار نمے گویم
قافیہ هم نمے گذارم
بے پرده و رک مے گویم
دلتنــــــگتم …
چه مضحک است این صبح.
تنها طلوع خورشید را دارد اما تو کنارم نیستی تا این صبح، صبح باشد.
تحمل این دوری از توان من خارج است.
برگرد.
دلتنگت هستم، همسر رویاهای من.
یک بار دیگر این شانس را به من بده تا غروب خورشید را با هم تماشا کنیم.
تا دست در دست هم در میان وزش نسیم قدم بزنیم.
من اینجا هستم ولی قلبم با تو مانده است.
همسرم، همه زندگیم، با تمام وجود دلتنگ تو هستم.
بدون تو روزهام دارن لحظه به لحظه بدتر میشن.
بدون تو نمیتونم به بودن خودم فکر کنم.
دوری دیگه بسه.
برای نفس کشیدن تو رو میخوام.
برگرد پیش من که دلتنگی خیلی اذیتم کرده.
عزیزکم!
من میتونم به خاطر تو دنیا رو کنار بذارم،
ولی بدون تو
حتی یک ثانیه هم دوام نمیارم.
یه راهی نشونم بده که بتونم حس توی دلمو برات بگم.
خیلی دلم برات تنگ شده.
فاصله گرفتن از آدمایی که دوستشون داریم بی فایده است
زمان به ما نشان خواهد داد که جانشینی برای آنها نیست
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 0)
دیدن جزئیات