تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,670
7,336
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
عنوان اثر: آوارهای حزن
کاتب: آیناز
در ژانرِ: تراژدی، عاشقانه
به قالبِ: سپید

سطح: ویژه

دیباچه‌ای بر اثر:
درست است
که من محبت را به تو آموختم؛
اما پس از اتمام شاگردی
چنان در یخ‌بندان بی‌مهری
و جهانی پر از سیاهی و تاریکی
به من گرمای عشق بخشیدی
و الفبای دوست داشتن را
روی دستان نوازش‌گرت حک کردی
که من هرگز
در دل خویش
چنین مهری نیافتم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر هماهنگی
عضو کادر مدیریت
مدیریت هماهنگی
مدیر ارشد
همیار مدیر
نویسنده رسمی
مدرس انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
‌‌
به نام خالق پیچک‌های باغ واژگان

negar_1697269352339_b89o_d0g9.png

‌‌
پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و نحوه ی تایپ آثار ادبی در"انجمن کافه نویسندگان" با دقت مطالعه کنید.

قوانین جامع تالار شعر

شما می‌توانید پس از 10 پست درخواست جلد بدهید.

درخواست جلد برای مجموعه شعر

پس از گذشت ۱۰ الی ۱۵ پست از مجموعه شعر خود، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد بدهید. توجه داشته باشید که مجموعه اشعار تگ‌دار نقد نخواهند شد و در صورت تمایل به درخواست نقد، قبل از درخواست تگ این کار را انجام بدهید.

درخواست نقد مجموعه اشعار

پس از 15 پست میتوانید برای تعیین سطح اثر ادبی خود درخواست تگ بدهید.

درخواست تگ برای اشعار

همچنین پس از ارسال ۲۰ پست پایان مجموعه شعر خود را اعلام کنید تا رسیدگی های لازم نیز انجام شود...

اعلام اتمام مجموعه شعر

اگر بنا به هر دلیلی قصد ادامه دادن مجموعه شعر خود را ندارید می توانید درخواست انتقال به متروکه بدهید تا منتقل شود...

درخواست انتقال به متروکه

‌​


مدیریت تالار شعر انجمن کافه نویسندگان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,670
7,336
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
۱. آغو*ش بی‌انتها


نگرانی‌ام بابت مرگ تنها
فرو بستن چشمانم
بر فر و فروغ آن چشم‌ها
و فراق تلخ ل*ب‌هایم
از شر*اب گس این ل*ب‌ها
و خاموشی مشامم
از عطر پیراهنت
که می‌رباید هر بار
هوشیاری من را
و دلتنگی بی‌پایانم
حتی زیر سقف شانه‌ها
پریشان و پر تلاطم
طلب می‌کند
آغوشی گرم و بی‌انتها را
 
آخرین ویرایش:
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,670
7,336
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
۲. خانه‌ی پوشالی

در خانه‌ای‌ پوشالی
تعلق‌یافته به
امیدهای واهی
گام برمی‌دارم
و با اشک‌ها
چشمانم را تار می‌کنم
مبادا نگاهم بیوفتد
به آینه‌های سرنوشت
که سرتاسر دیوارها
آویزان شده‌اند
و پایان را نشان می‌دهند
پایان عشق
پایان نفس‌ها
پایان قدم‌ها
پایان تو
و پایان من
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,670
7,336
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
۳. جبر مرگ

زیبا!
ما می‌دانیم
که در همین سال‌ها
در همین ماه‌ها
و حتی
در همین شب‌ها
ممکن است
بیاید جبر مرگ
با تیغ کین
بخراشد شاه‌رگ
در حمام فین
ما باخبریم
از بی‌رحمانه محکوم شدن
به حکم حزین مختوم شدن
اما بلورهایی که می‌غلتد
روی گونه‌هایت
بزاقی نیست
که بمکی با آن
زخمت را
و تسکین دهد
دردت را
تو نیستی
شازده‌ی سوار بر اسب
و من نیز نبودم
دختر خوشبخت قصه‌ها
اندیشه به بهشت
خجستگی‌ست
تا آخرین نفس
بو‌سه‌های گرم و دلتنگت را
بر پیکرم بریز
حتی اگر بیش از جنازه‌ای سرد
چیزی مقابلت نبود...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,670
7,336
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
۴. آغو*ش مرگ

زده است به سرم
هو*س سیگار شدن
تا تو ز من
هر شب و هر شب
کام گیری
و رد سرخی لبت
بماند بر بدنم
که در خلوت خویش
به آغو*ش گیرمش
حتی اگر
باقی جانم
به خاکستر و دود
شود بدل
درد و زجر می‌طلبم
به قیمت
پریشانی و بی‌تابی چشمانت
و بو*سه‌هایی که
بر زخمم می‌زنی
تا باشند درمانی
بر رنج بی‌پایانم
دلم مرگ می‌خواهد
به بهانه‌ی
انداخته شدن
در آغوشت
و دلتنگم شدن
حتی در پیکری مرده
دلم محتاج است
دوست داشنت را
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,670
7,336
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
۵. کافه‌ی عشق

نشسته‌ام در کافه‌ی عشق
و عطر رشته‌های زلفت
چاشنی اغواگرِ
اسپرسوهایی شده‌اند
که مرا هر لحظه
بیشتر شیفته‌ی نگاهت می‌کنند
باریستای خوبی هستی زیبا
نمی‌دانم باید خود را
از شدت ضعف
همین حالا
به بو*سه‌هایت آغشته کنم
یا آن‌ها را
در دستمال حریر نوازش‌هایت
بپیچم تا با خود ببرم
و درد دلتنگی‌ات
هرگز
به سراغم نیاید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,670
7,336
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
۶. فلسفه‌ی چشمانت

میان شاعران
و اشعار فلسفی‌
هرگز و هرگز
نشدم شاعر چیره‌دستی
زیرا
در ژرفای
گودال چشم‌هایت
جست‌ و جو کردم و یافتم
فلسفه‌ای گنگ و تاریک را
که برایم
راز خلقت شد
و عاجز مانده‌ام
در حل آن
برحتم سرودن در وصفش
کار ساحر ماهریست
و من نیستم
چیزی جز بنده‌ای
درمانده و قاصر
که برنمی‌آید
کاری ز دستش
غیر از پرستشی
کلیشه‌ای و بی‌اختیار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,670
7,336
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
۷. پوچستان

من خالی شده‌ام
تهی و واهی
قایق‌هایی که بر دریای دلم
شناور بودند
یک به یک غرق شده‌اند
و تکه‌هایشان در قلبم
فرو رفته‌اند
می‌خندم
با همان تحریر لوده‌وارِ
قهقهه‌های شبانه
آن فروغ چشمانم را اما
هرگز نمیابم
گویا فرسنگ‌ها دورتر از
درخت‌های آلبالو
گم شده است
چشمانم می‌بارند
اما دردی که
در اشک‌ها نهفته بود
و عطر تسکینِ
امیدهای واهی را می‌داد
پر کشیده است
این خون گریستن‌ها
از ناچاری‌ایست که خفه‌ام می‌کند
من در جاده‌ی بیراهگی
گام برمی‌دارم
و میان زمین و فلک پوچستان
خرد می‌شوم
گویا دریایی شده‌ام
که در ژرفای دلش
گردابی سرکوب‌شده
طغیان می‌کند
و پیش از بدل شدن
به موجی مرگبار
بی‌رحمانه برمی‌گردد
و همانند تازیانه‌ای
به وجود خودش برمی‌خورد
 
آخرین ویرایش:
سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست‌
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
1,670
7,336
148
14
وضعیت پروفایل
نمی‌تونی من رو نبینی
۸. نا‌خوانایی احساس

زیبا!
دردهایم چیزی نیستند
که در نظم و قافیه‌ و آرایه
درک شوند
رنج‌هایم را
نه تراژدی رومئو و ژولیت
توصیف می‌کند
و نه ظلم‌هایی که
بر قلبم خراش می‌اندازند را
درام زهرآگین هملت
هزاران حرف ناگفته در دل دارم
جوهر قلمم اما
ناخوانایی احساس دارد انگار
گویا باید در خون خویش زنمش
و بنویسم با آن
تا مردم بفهمند غمی را
که بر گلویم چنگ می‌اندازد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا