تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

شعر مجموعه اشعار قلب زمخت| به قلم زینب کدخدا

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
614
130
104
Arak
97849_0dac8eee7247885c88272a07585b897a.png

"به نام خدا

نام اثر: قلب زمخت
نام شاعر: زینب کدخدا

مقدمه:
تو چه بودی که افتادی بر دل من
که همچو آتش می‌سوزم در فراقت
من که ازاَتش رخ همچو ماه تو سر به بالین نمی برم
من که از تمنای وجودت عاجز مایوس شدم
من که از دوری تو سرافکنده نالان شدم
من که همچو عیعب ز فراغت خمیده،بی چَشم شدم
خوشا حال آن عیعب که چو فراغش سرآمد دیده بکشود دید آن رخ زیبای.
ترسم‌آن‌است تو بیایی من نتوانم ببینم آن‌رخ‌همچو‌ماهت‌ را
ترسم آن است که تو نیایی من تشنه ای بی چشمه بمانم.
ترسم آن است که تو نیایی من در غم فراقت بمیرم .
ترسم آن است که همچو زلیخا بی یوسف بمانم."
 
آخرین ویرایش:
شاعر انجمن
شاعر انجمن
مدیر بازنشسته
Oct
855
1,548
103
غمی که پایان ندارد...
وضعیت پروفایل
الا بذکر الله تطمئن قلوب

بسمِ آنکه قلمی را ثمر بخشید... .
1652851413443.png

نویسندگان گرامی، صمیمانه از انتخاب انجمن کافه نویسندگان برای ارائه آثار ارزشمندتان متشکریم!
__________
پیش از شروع تایپ آثار ادبی خود، قوانین و شرایط تایپ آثار ادبی در " انجمن کافه نویسندگان" را با دقت مطالعه کنید.
| قوانین جامع مجموعه اشعار |
| قوانین تایپ مجموعه شعر |
__________
دقت داشته باشید بعد از 10 پست اثر شما ملزوم به داشتن جلد است، در تاپیک زیر درخواست خود را ثبت نمایید.

| تاپیک جامع درخواست جلد |
__________
بعد از "15 پست" می‌توانید ابتدا درخواست نقد و سپس درخواست تگ بدهید.
| درخواست نقد اشعار |
| درخواست تگ برای اشعار |
__________
همچنین پس از ارسال حداقل 25 پست، پایان اثر ادبی خود را اعلام کنید تا رسیدگی‌های لازم صورت گیرد.
| اعلام اتمام مجموعه شعر |
__________
|با آرزوی درخشش قلم شما |
[مدیریت تالار بوستان شعر
]

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
614
130
104
Arak
عاشقان عاشق مستانۀ میِ میخانه شدند
هر کدام با دیدنت افسار دل پاره کردند
ز لبخند دیوانه کشت م*ست شدند
ز تماشای زلفان پریشانت‌ ز اختیار خارج شدند
ز هر قدم بر داشتنت ز نفس کشیدن غافل شدند
گویی که قدیسه‌ای برای پرستش یافته باشند
سرا پا فقط دو چَشم برای دیدنت شدند
گویی تو دلبرانه ترین دلبر این عالم باشی
گویی در این عالم فقط نام تو دلبر باشد
گویی که دل به آن دلدار ناعاشق باخته اند
غافل از آن که تو فقط دلدار یک دلی
همان دلدار ناعاشقی که برق چشمانش برای یک مع*شوق بود
چه حسرت ها خوردند ز آن معشوقی که دلدارش تو باشی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
614
130
104
Arak
دلبرا !
چه دلبرانه به دل می‌نشینی
چه دلبرانه در دل غوغا به پامی‌‌کنی
چه دلبرانه بانگاهت زیر رو می‌کنی حالمان‌را
چه بی‌رحمانه بالبخندت به آتش می‌کشی جانمان را
چه بی‌رحمانه بانگاهت به سَلاخی می‌کشی قلب مارا
چه بی‌رحمانه باخم ابرویت تازیانه می‌زنی قلب مارا
چه بی‌رحمانه باصدایت به جنون می‌کشی مارا
چه بی‌رحمانه باصدای ‌خنده‌ات به خلصه‌ی شیرین‌تر عسل می‌کشی مارا
چه بی‌رحمانه باطرز نگاهت به مست‌ترین حالت مستی‌ می‌کشی مارا
 
آخرین ویرایش:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
614
130
104
Arak
چه نارسیده هایی که رفتند و نرسیدند
چه رسیده هایی که نرفته رسیدند
چه طفلانی که گرسنه سر به بالین بردند و چه طفلانی که از سیری سر به بالین نبردند
چه آدمیانی که ز نداری سرافکنده و خوار شدند
چه آدمیانی که ز دارایی بلند بالا و پر آوازه شدند
چه دانایانی که ز نداری نادان خوانده شدند
چه نادانانی که ز دارایی دانا خوانده شدند
چه دنیای پستیست و مردمانش از خودش پست تر
فقط بسته به آنند که دارد مردمانی که اگر طفل گل فروشی در خیابان بینند ز بی رحمی رد شوند
آدمیانی که اگر نداری به آنها رو اورد پشت خود میکنند حتی اگر برادر باشد
آری این چنین اند آدمیانی که نام خود را انسان گذاشتند
آری این چنین است این عالم که نامش دنیا باشد
آری این چنین است
خود را از هر موجود برتر میدانند اما که از هر موجودی پست تر و بی ارزش ترند
چرا که اگر بنده ای مقابلشان جان دهد دست یاری ندهند
چرا که اگر طفلی در مقابلشان از سرما بلرزد چشم خود بندند و دست یاری ندهند چرا که اگر نیازمندی عاجز ببینند خود را نیازمندتر جلوه دهند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا