"به نام خدا
نام اثر: قلب زمخت
نام شاعر: زینب کدخدا
مقدمه:
تو چه بودی که افتادی بر دل من
که همچو آتش میسوزم در فراقت
من که ازاَتش رخ همچو ماه تو سر به بالین نمی برم
من که از تمنای وجودت عاجز مایوس شدم
من که از دوری تو سرافکنده نالان شدم
من که همچو عیعب ز فراغت خمیده،بی چَشم شدم
خوشا حال آن عیعب که چو فراغش سرآمد دیده بکشود دید آن رخ زیبای.
ترسمآناست تو بیایی من نتوانم ببینم آنرخهمچوماهت را
ترسم آن است که تو نیایی من تشنه ای بی چشمه بمانم.
ترسم آن است که تو نیایی من در غم فراقت بمیرم .
ترسم آن است که همچو زلیخا بی یوسف بمانم."
آخرین ویرایش: