- Sep
- 402
- 1,814
- 103
قالب: مثنوی
شاعر: Madiheh
مقدمه:
تو هم هستی گیتی مسکوت لاجرم
هم هستی مسکوت گیتی در هر قدم
تو هم هستی آن نقطه ی انتهایی
هم آگاه از آن ردای ابتدایی
به هر جا هر مخلوقی که بانگ کرد
نجوای خودبه یکباره یا دانگ کرد
تو شدی فیاض همدردی اش به تنهایی
با اینکه دیدی ز هر که هر جفایی
دل کند آن بنده ز هر مخذول و معروف
شادمان، آرام، بیصدا یا مخوف
گویی مالوف گردیدبا شرافت
تک به تک دانه کاشت از نجابت
کاش تقدیر مرا هم میکرد عتاب
شاید نامهی مجنونی ام را چشمانت میداد جواب
ای که هستی، جهان و خطه ی اَوان
ای که تو هستی در آخرین لحظه ی نسیان
آخرین ویرایش توسط مدیر: