تازه چه خبر

خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید

گنج سخن مضمحل

  • شروع کننده موضوع bahar...
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 5,502
  • پاسخ ها 129

bahar...

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/9/20
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
1,238
امتیاز
103
محل سکونت
جهنم خیالت
گاهی نرم و گاه سخت و شکننده، درست مثل پروانه‌ها.
آنها زیبایند و مملو از رنگ؛ و تا وقتی آزادند بسیار لطیف و شادی بخش‌اند، بی آنکه خود بفهمند!
"آیا تا بحال پروانه‌ی زنده ای را در دست گرفته‌ای؟"
به محض اولین تماس با بال‌هایشان، انگشتان شما رنگ می‌گیرد.‌ این ممکن است آن ها را بکُشد یا اگر خیلی خوش شانس باشند با بال های زخمی و برای مدتی کوتاه، دوباره پرواز کنند.
تمام ما لااقل برای یکبار هم که شده در زندگی‌مان پروانه بوده‌ایم...
نِشَسته در دستان کسی که روزی دوستمان داشت!
تنِ ما زخمی بزرگ است که پوستی رنگین آن را پوشانده...!
و زخم ها...
زخم ها اصلیت ماست.

ما رنگدانه هایمان را در نهایت سخاوت به دست های کسی که دوستمان داشت بخشیده‌ایم، و جای خالی آنها عاقبت ما را خواهد کُشت.


"حمید جدیدی"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

bahar...

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/9/20
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
1,238
امتیاز
103
محل سکونت
جهنم خیالت
عادت ها می توانند انسان را نابود کنند
کافی است انسان به گرسنگی
و رنج بردن عادت کند،
به زیر ستم بودن!!
تا دیگر هرگز به رهایی فکر نکند
و ترجیح بدهد در بند بماند...!

"هرتا مولر"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

bahar...

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/9/20
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
1,238
امتیاز
103
محل سکونت
جهنم خیالت
شخصیت هایی در من اند
که با هم حرف نمی زنند
که همدیگر را غمگین می کنند

که هرگز دورِ یک میز غذا نخورده اند
شخصیت هایی در من اند
که با دست هایم شعر می نویسند
با دست هایم اسکناس های مُرده را ورق می زنند
دست هایم را مُشت می کنند
دست هایم را بر لبه ی مبل می گذارند
و هم زمان که این یکی می نشیند
دیگری بلند می شود،
می رود شخصیت هایی در من اند
که با برف ها آب می شوند
با رودها می روند
و سال ها بعد در من می بارند
شخصیت هایی در من اند که
در گوشه ای نشسته اند
و مثلِ مرگ با هیچ کس حرف نمی زنند
شخصیت هایی در من اند

که دارند دیر می شوند دارند
پایین می روند دارند
غروب می کنند
و آن یکی هم نشسته است
روبه روی این غروب٬
چای می خورد

شخصیت هایی در من اند که
همدیگر را زخمی می کنند
همدیگر را می کُشند
همدیگر را در خرابه های روحم خاک می کنند

من امّا با تمام شخصیت هایم
دوستت دارم

" گروس عبدالملكيان"

[اگه بخواین از من احساسیترینایی که تالان فرستامو انتخاب کنم بینشون
یکیشون اینه:)]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

bahar...

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/9/20
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
1,238
امتیاز
103
محل سکونت
جهنم خیالت
این سایه حتما بهتر از من حرف می فهمد.
فقط با سایه خودم خوب می توانم حرف بزنم.
اوست که مرا وادار به حرف زدن می کند
فقط او می تواند مرا بشناسد...

"صادق هدایت"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

bahar...

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/9/20
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
1,238
امتیاز
103
محل سکونت
جهنم خیالت
تو اما وارد رگ‌هایم شدی
و همه چیز تمام شد
خیلی سخت است بخواهم از تو شفا یابم...


"غسان کنفانی"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

bahar...

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/9/20
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
1,238
امتیاز
103
محل سکونت
جهنم خیالت
شادی کوچکی می‌خواهم؛
آن‌قدر کوچک که هیچ‌کس نخواهد
آن را از من بگیرد:‌)


"نظام حکمت"
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

bahar...

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/9/20
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
1,238
امتیاز
103
محل سکونت
جهنم خیالت
پنج گوزن تشنه،
پنج گنجشکِ بی سرپناه،
و شاید
پنج مسافر مانده در راه...
انگشتانم
روی صورتت

" حمید جدیدی "
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

bahar...

کاربر انجمن
کاربر انجمن
عضویت
11/9/20
ارسال ها
410
امتیاز واکنش
1,238
امتیاز
103
محل سکونت
جهنم خیالت
از هم
به هم گریخته‌ایم؛
از خاک
به زیر خاک؛
و انگار تمام جاده‌ها را
با پرگار کشیده است!
و انگار مرگ نقطه‌ای است
که به پایان تمام جمله‌ها می‌آید...

| گروس عبدالملکیان |
 

چه کسی این موضوع را خوانده است (مجموع: 2) دیدن جزئیات

shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8