نقد کاربران نقد رمان‌ زندگی غریب | Aylar

[آناشید]

به نام هستی
نام رمان: زندگی غریب
نویسنده: Aylar
ژانر: اجتماعی
ناظر: @الهه خاکی
خلاصه: انسانی که حافظه خود را از دست داده است و آدمیان اطراف خود را نمی‌شناسد، جزء کسی که همیشه در هر شرایطی کنار اوست؛ او فقط خالق خود را به خاطر دارد.

لینک رمان:

در حال تایپ - رمان زندگی غریب | Aylar کاربر انجمن کافه نویسندگان

به نام هستی نام رمان: زندگی غریب نویسنده: Aylar ژانر: اجتماعی ناظر: @aliasghar خلاصه: همین حوالی؛ هنگامی که همگان فارغ از آشوب و انزوا، هر کدام درگیر تعیش خویشتن بودند، دخترکی یاد نفس را به فراموشی می‌سپارد. او لاغیر مخلوق خود را می‌شناخت تا این‌که... . لینک نقد رمان...

forum.cafewriters.xyz

منتظر انتقاد‌های شما عزیزان هستم.

 

[D A N I]

سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز??
قلم زیبایی دارین و انشالله روز به روز بهتر بشه...
خلاصه یکم زیادی مبهم و زیادی خلاصه هس
من شروع بسیار خوبی داره و ادم رو جذب میکنه بدون چطور میفهمه هویتش رو اما بنظر من یهویی فهمیدنش زیادی داستان رو از شروع قویش دور میکنه... خواننده حس میکنه بعد از پیدا شدن خانواده دیگه داستان تموم میشه
امیدوارم سیر داستان بسیار خوب پیش بره

قلمتون موفق

 

[TELMA]

خب سلام نویسنده عزیز، خدا قوت?
من منتقد خوبی نیستم و فقط می‌تونم ایرادهایی که برای نظارت میبینم رو بگم‌.
نکات مثبت رو دوستان لطف می‌کنن بهت میگن و من قصد دارم نکاتی بگم که توی ویرایش به بالا بردن سطحِ رمان قشنگت کمک کنن?
اول این‌که فعل‌ها اصلا هماهنگ نبود، یک‌جا گذشته و یک‌جا حال:
یک‌جا شد و یک‌جا می‌شود!
یک‌جا هست و یک‌جا بود!
همیشه گفتم که برای رمان نوشتن مهم ترین نکته خوندن با صدای بلنده و تقریبا در همه گپ‌های نظارت متن رو فرستادم...
توصیفات خیلی خیلی کم بودن من اصلا هیچ تصوری از اطراف، از قیافه و اصلا حرکات کارکترها نداشتم.
برای رمان نوشتن باید خودت رو جای شخصیت بزاری، جوری باهاش خو بگیری که توی استفاده از کلمات بمونی، باهاش بخندی یا بغض کنی.
دیالوگ‌ها نباید پشت هم ردیف شن، کارکترها که تند تند حرف نمیزنن، هرازگاهی توصیف باعث نفس‌گیری خواننده هم میشه و متن هم جالب و گیرا تر!
احوال پرسی ساده! درواقع یک نقطه منفی توی رمانه که انگار نویسنده فقط قصد سیاه کردن کاغذ یا یک همچین چیزی رو داره، در احوال پرسی هم باید سعی بشه قسمتی از داستان جلو بره!
مثلا این داستان دوتا وکیل تصور کن:
-خب ماتیلدا اوضاع چطور است؟
کتم روی دسته مبل انداختم و با پوزخند پرونده رو به دست گرفتم، موشکافانه نگاهی بهش انداختم و زمزمه کردم:
-با پرونده ای که ده‌ها مظنون داره و هیج سرنخ موثقی پیدا نکردم چطور می‌تونم باشم؟
بعضی جاها جمله بندی‌ها قابل قبول نبود مثل: وارد شدم و گفتم
پارت ۱۸ در یک پارگراف سه بار از کلمه "حیرت" استفاده کردی.
به نظرت عکس‌العمل دختر موقع پیدا کردن خواهرش زیاد خشک نبود؟ خودت بودی چه عکس‌العملی نشون می‌دادی؟??
درباره علائم نگارشی؛ حتما تاپیک آموزشی رو مطالعه کن تا رمانت خوانا تر بشه ❤
امیدوارم حرف‌هام کمکی بهت کنند و رمانت از درجه قشنگ به فوق‌العاده تغییر کنه?​

 

[نارسیســآ]

سلام نویسنده‌ی عزیز، خسته نباشید?
ایده‌ی رمان‌تون جالب و به دور از کلیشه هست؛ فقط چند مورد اشکال‌ داره که با کمی وقت گذاشتن برطرف میشه.
نثر رمان‌ باید از اول تا آخر یکی باشه و نمیشه هر خط رو با یک لحن بنویسید.
توصیفات باید آهسته بین متن بیاد تا باعث کلافگی خواننده ها نشه.
از کلمه‌های ادبی در لحن محاوره نباید استفاده کنید.
حتما روی فضاسازی و توصیفات بیشتر کار کنید.
سعی کنید چندبار از یک کلمه پشت سر هم استفاده نکنید.
و اینکه وقتی پارمیدا فهمید که مدیر پرورشگاه زندگیش رو اونجوری خر*اب کرده چرا کار خاصی انجام نداد؟ آخه توی واقعیت هر کی جای اون بود حتما از خانوم شریفی شکایت و... می‌کرد. همچنین نتیجه آزمایش خون حداقل چند روزی طول میکشه، پس چطور اون دخترها به محض آزمایش فوری نتیجه رو گرفتن؟... .
پیشنهاد می‌کنم حتما روی رمان‌تون خیلی کار کنید. موفق باشید و قلم‌تون مانا??

 

[《RaHa》]

سلام عزیزم??
رمانت خوب بود. من جذبش شدم.فقط اگه یکم تعداد خط پارت های رمانت رو کم کنی فک کنم بهترم بشه.
چون بعضی ها میان به اندازه متن نگاه میکنن؛ وقتی میبینن متن زیاده دیگه حوصله‌شون نمیشه بخونن.
اگه همین تعداد خطی رو که مینویسی رو حفظ کنی یا کمترش کنی خیلی هم بهتر میشه
منتظر رمان های جدیدت هستم??

 

[Hany.Rs]

سلام و خسته نباشید به نویسنده فهیم و توانا
بنده اون چیزی رو که از رمان شما برداشت کردم نه ب عنوان کسی که خیلی نقد بلده عرض میکنم?
بانو جان، در قدم اول باید بگم نشانه دیالوگ ها فقط و فقط با علامت«-» یا همون خط فاصله کوچیک هست و نوشتن دیالوگ هاتون ب صورت:
• سلام
• خوبی و... اشتباهه!
اکثرا ب همین شکل تایپ شده بود.
و اما نکته دوم...
خلاصه تداعی کننده برای داستان یا رمان شماست؛ من با نگاهی ب خلاصه میتونم داستان، رمان و... شما رو تداعی کنم و مدس بزنم. جدا از این موارد خلاصه یکی از عواملی هست که موجب میشه خواننده جذب داستان شما بشه یا کلا قیدش رو بزنه .
خلاصه داستان، رمان و... باید در کنار جذاب بودن کمی گنگ باشه تا خواننده برای کشف و فهیمدن مطالب گنگ خلاصه ب داستان مراجعه و اون رو پیگیری کنه.
و متاسفانه خلاصه رمان گنگی لازم رو نداشت و بهتره تعییراتی ایجاد کنید.

نکته سوم...
ببینید برای ارتباط بیشتر خواننده با رمان شما باید توصیفات مکان، زمان، حس و حالات و... رو حتما داشته باشید.
رمان شما از توصیفات بسیار خوبی برخوردار نبود و شخصا نتونستم ارتباط برقرار کنم.
پس بهتره بیشتر کنید.

نکته چهارم...
از نوشتن دیالوگ های پشت سرم هم ب شدت خودداری کنید!
مسلما شخصیت ها یک ریز صحبت نمیکنن و چهرشون و... هم وجود داره.
بهتره در وسط دیالوگ و قبل رفتن ب دیالوگ بعدی کمی بیشتر از توصیفات استفاده کنید.

نکته مهم اینکه خودتون رو به جای شخصیت ها بزارید!
اگه با گریه اون ها گریه نکردید با خندشون نخندیدید و حس و حال اون ها رو درک نکردید بقیه هم نمیتونن با رمان شما ارتباط برقرار کنن و این نقطه ضعف بزرگی محسوب میشه.
خیلی از جاها لحن محاوره و لحن ادبی با هم ادغام شده بود و این نادرست هست؛ یا کلا ادبی بنویسید یا کلا محاوره!

و در اخر...
شما قلم خوبی دارید و با تلاش قطعا فوق العاده و بهتر خواهد شد چون استعدادش در شما وجود داره??
امیدوارم از عرایض بنده دلخوری نداشته باشید?
ب امید موفقیت روز افزون شما?

 

[ovin.arat]

سلام بر نویسنده عزیز?
قلمتون عالیه و امیدوارم تا آخرش همین طور عالی پیش برین.
همه جذب رمانتون میشن چون قلمتون قویه ولی زمانی که هویتشو میفهمه یکم از دور قوی بودن خارج میشه.
و یه چیز دیگه اگه دیالوگ‌ها پشت سر هم نباشه خوبه.
قلمتون مانا.

 

[Parmii]

سلام.
عالی بود.
موضوع خوبی هم داشت.?
موفق باشید.

 

[آناشید]

سلام به دوستان محترم، از این‌که رمان بنده را مطالعه کردید؛ قدر‌دانی می‌کنم.?
ممنون بابت انتقاد‌هاتون، ناگفته نماند که در‌ حال ویرایش هستم و به تک تک مشکلاتی که اشاره کردید، رسیدگی میشه.
ممنون بابت نقاط مثبتی که عرض کردید.
(متشکر)
(نظر، انتقاد و پیشنهادی بود، در خدمتم.)
موفق باشید.