تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد کاربران نقد رمان تمنای عشق | Hadis hpf

معاونت اجرایی بازنشسته
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
May
7,317
36,575
268
25
کرج
1612117776294.png


سلامی گرم
خدمت خواننده های عزیز من ❤
منتظر نقد و نظرات شما عزیزانم هستم.


نام رمان: تمنای عشق
نویسنده: حدیث پورحسن

ژانر: رئال، عاشقانه

نکته: این داستان واقعی است.

خلاصه رمان تمنای عشق:
عشق واژه‌ی شیرینی هست، اما نه برای همه!
در پیچ و خم روزگار اندوه بار این دنیا دخترکی قلبش را کادو پیچ تحویل عشق داد، ولی به جای آن درد و قطره های اشک تحویل گرفت. در زمستان تنهاییش تمنای یک عشق قلب های آدم برفی های شهر را هدف گرفت و آتش شلیک کرد. اما عشق او تنها مانند سیب حوا ممنوعه ماند.


لینک رمان☝?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Sep
1,299
5,654
148
خلوچلستان
وضعیت پروفایل
وَ دَر نَهایَت این مَن هَستَم که غَرق دَر آرامِشَم اَما سیراب نیستَم و باز خواهان آنَم!
دیلام خدمت نویسنده‌ی عزیز!
اومدم با ی نقدِ داغِ داغ! همین الان رمانتون رو خوندم و تموم کردم?
اولاً خسته نباشید میگم و دوماً از زبون ی خواننده: فوق العاده بود=| هنوز تو کفِ قسمت آخرشم!
راجب جلد بگم که چقدر زیبا درست شده.. هم به شما و هم به طراحتون احسنت میگم!
و راجب رمانتون بگم که.. همینقدر درد و ناراحتی داشت و حالا به این فکر میکنم که واقعی هم هست، شدت دردش بیشتر میشه و قلبم رو مچاله میکنه..
سیر رمان رو دوست داشتم.. خیلی خوب پیش رفت، حیف بود پارت‌هات کم بود ولی خب بی صبرانه منتظر پارت‌های جدید هستم!
و اها ی چیزی! تکستی که برای جلد انتخاب کردید واقعاً فوقالعادس!
خلاصه‌ی رمان با وجود جذابیتش تیکه‌ی آخرش ( اما عشق او تنها مانند سیب حوا ممنوعه ماند. ) از نظرم خیلی دردناک بود و باعث شد کنجکاو بشم ببینم این رمان چجوریه!
و مقدمه.. وای موندم چه واژه‌ای درخورِ تعریفش بکار ببرم? ولی خب بگم که ی چیزی تو مایه‌های فراتر از کلمه‌ی "عالی" هستش!

و این تیکه:
تو توی ذهن سفید من مثل یک لکه جوهر بنفشی که حالا من به خاطرت چشم‌هام همه جا رو بنفش می‌بینه!

ی جایی خوندم که بنفش رنگی هستش که به آدمای افسرده آرامش میده.. و این رنگ کاملاً مناسب و درخورِ این رمان هستش و بایستی به شما نویسنده‌ی عزیز در را*بطه با این مقدمه بگم که کارتون عالی بوده!!
من مطمئنم این رمانِ نابی هستش!
بی‌صبرانه منتظر پارت‌های جدید هستم?
به امید موفقیت‌های جاودانتون!?❣
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Jan
115
832
93
17
وضعیت پروفایل
‌ ‌ ‌ٵݫ ڦݣࢪ ݣࢪڐڽ ٹةݓ ٹٵ ⃠ۻٹځ ݦݓڽڦࢪَٰٰٰٖٖٖٖٖ͜͜͜͜͡͡͡͡͡͡͡ݦ ‌
رمان زیبایی بود مقدمه خوبی داشت اما میدونید شما زیاد از موزیک در داستان استفاده کردین و من حالا عقیده به این دارم که بهتر هست یکم کمتر از موزیک در متن رمان استفاده کنید اما خب خوب بود بعضی جاها موزیک در رمان کمک میکرد تصویر سازی بهتر بشه تو ذهنمون و آسان تر بشه درک کرد اون شخصی رمان رو در کل خوب بود و توصیف و اینا همه خوب بود خوشمم اومد از متن داستانت سعی کن کمتر از شعر استفاده کنی یا حداقل تو یه پارت فقط شعر نباشه و خب بقیه عالی و خوب بود همین
موفق باشی خوشگلم :icon12:
به رمان نویسی ادامه بده با آرزو های بهترین برای شما
خدانگهدار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Dec
53
287
53
با سلام و آرزوی موفقیت برای تمامی نویسندگان
نوشتن همچون آواز خواندن نیست!بلکه برای نوشتن باید تلاش کرد و سخت کوشید..
بسم تعالی
سلام مجدد خدمت نویسنده عزیز این رمان،امیدوارم نظرات منتقدان باعث پیشرفت شما در زمینه ی نویسندگی شود و همچنین امیدوارم در آینده ای نزدیک بیشتر از رمان های شما را بخوانم.
نظر من در مورد رمان زیباتون:
نکات مثبت:
1-جمله بندی رعایت شده بود و همچنین فاصله گذاری.(در قسمت هایی که دیالوگ گفته میشدفاصله کلمات را رعایت کرده بودید که این نکته بسیار قابل توجه و عالی بود)
2-فعل مناسبی را انتخاب کردین و ریتم متنتون درست و بجا بود.
3-احساسات به خوبی بیان شده بود.(به گونه ای نبود که غیر طبیعی بنظر بیاد،بلکه خواننده رو به وجد میاره)
4-تعداد خط های هر پارت یکسان بود.
در کل نکات مثبت زیادی داره داستانتون.و در آخر نکات منفی.
نکات منفی:
1-وقتی از شعر استفاده میکنی زیاد تعداد فاصله ها رو بیشتر نکن چون داستانت بد جلوه میخوره.
دیگه نکته ی منفی نداره داستانت.باز هم میگم عالی بود و لذ*ت بردم..شما الان در حال پیشرفت هستید پس از نوشتن دست نکشید!
و حرف آخر من درباره ی داستانت اینه:
*وقتی داستانی رو مینویسی و بعد به پایان میرسونیش،بدون که یک قدم به اهدافت نزدیکتر میشی!پس هیچ وقت از تلاش دست نکش!
با آرزوی موفقیت بی پایان..* :icon12: 977.gif
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
کاربر انجمن
Sep
1,299
5,654
148
خلوچلستان
وضعیت پروفایل
وَ دَر نَهایَت این مَن هَستَم که غَرق دَر آرامِشَم اَما سیراب نیستَم و باز خواهان آنَم!
دیلام خسته نباشید!
بنده ادامه ی رمانتون رو میخوام نقد کنم..
برگشتنِ سمیرا به خونه از نظر من کمی اشتباه بود؛ رمانتون هیچ مشکلی نداره و حالا که دارم می‌بینم، شخصیتِ عرفان رو به خوبی حفظ کردید و نشون دادید که یا بخاطر بچه‌هاش این‌کارو کرده یا هنوزم در کمالِ نادانی، سمیرا رو دوست داره!
و البته برگشتنِ سمیرا گویا باعثِ ادامه یافتنِ داستان میشد و یه جورایی نمی‌خواستید قضیه حالا حالاها ختم به خیر بشه?
سبکِ نوشتنتون جالبه، داخلش چیزی که خیلی زیاد به چشم می‌خوره و همیشه هم خودتون می‌گید، تا شخصیت‌هاتون رو دق ندید ول‌ کنِ ماجرا نیستید?
البته نمی‌خوام بگم که رمانتون یا سبکتون خدای نکرده بده! نه به هیچ‌وجه! سبکتون علاوه بر این‌که چاشنیِ غمِ زیادی داره، این می‌تونه نکته‌ی مثبتی باشه براتون؛ از چه نظر؟ خب شما عمقِ تراژدی نویسی رو تو شخصیت‌ها جا می‌دید، بیان احساس و منتقل کردنش برای سبکِ شما خیلی آسون هستش و یقینا هیچ‌وقت مشکلِ شخصیت سازی و بیان احساسات ندارید! سبکِ شما شبیه فیلم‌نامه نویسی هستش و به شخصه رمانتون منو یادِ فیلما میندازه اونم از نوعِ رمانش! عا اینو یادم رفته بود~ شما از اون نوع نویسنده‌ها هستید که تا دو دقیقه میایم دل‌خوش بشیم که الان شخصیتِ زندگیش شاد میشه یهو برخلاف تصورمون، عمل می‌کنین??
عا خارج از بحثِ رمانتون نشیم.. آشنا شدنِ نفس با میلاد..
حرکت خوبی بود؛ بلاخره نفس بایستی ی حرکتی می‌زد تا بتونیم در آینده‌ی نزدیک شاهدِ واکنش عرفان و سمیرا باشیم! پیش‌بینی حرکات و رفتارِ شخصیت‌ها یکمی سخته اونم برای رمانِ شما-_- ولی خب.. بنظرم عرفان ناراحت میشه و سمیرا با دمش گردو می‌شکنه?
*موفق باشید عزیز و امیدوارم از نقدم راضی باشید..?
پ.ن: منتظر پارت‌های جدید هستما! از هر سه تا رمانتون!????
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Aug
40
478
83
22
شهر دلتنگیام
نقد و بررسی رمان تمنای عشق

▪︎با سلام خدمت نویسنده‌ی عزیز▪︎

وقتی متوجه شدم این رمان براساس یک داستان واقعی نوشته شده، ذهنم از اینکه بخوام نقد خاصی بکنم خودداری کرد؛ بنظر من نوشته‌هایی که بر مبنای واقعیت هستند رو نمی‌شه از لحاظ داستانی و محتوا نقد کرد. پس تنها نکته‌ای که فکر کنم خواننده رو با مشکل روبرو می‌کنه فقط مشخص نشدن تغییر زمان هست؛ مثلا با نماد ستاره می‌تونیم به خواننده تغییر زمان روند داستان رو نشون بدیم تا براش گنگ نشه! البته داخل متن می‌بینم که اشاره می‌شه زمان چقدر تغییر کرده ولی اینو در نظر بگیریم اگر خواننده داخل مکان شلوغی مثل مترو یا اتو*بو*س یا حتی گاهی در جمع خانواده باشه، ممکن است به این اشاره‌ی ظریف دقت نکند و داستان رو ایراد دار ببینه. این‌ها همه زیبا سازی متنه مگرنه داستان ایرادی نداشت درضمن فونت خوبی انتخاب شده که متن رو آرامش بخش می‌کنه؛ هچنین برخی نقاط احساسی داستان خوب و ملموس نوشته شده و سعی نویسنده در تحمیل حس شخصیت های رمان دیده می‌شه قالب نوشته هم بد نیست و مناسب یک داستانِ عاشقانه هست! ژانر انتخاب شده ژانر حساسیه و سختی های خودش رو برای نویسنده داره؛ من اعتقاد دارم نویسنده نباید زیاد در این زمینه سخت بگیره حتی اگر خواننده ها کمتر بشه چون، این‌ها همه پیچ و خم های راه نویسندگیه!!! عزیزم، از خوندن رمانتون لذ*ت بردم و پیشنهاد می‌کنم دست از ادامه دادنش برنداری♡☆ موفق باشی گلم♡
۱۳۹۹/۱۲/۱۰
@hadis hpf
فاطمه مقدسی
□ تیم کتابخوان انجمن کافه نویسندگان□
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیرتالارویرایش+طراح آزمایشی وبتون
عضو کادر مدیریت
مدیر رسـمی تالار
مدرس انجمن
ناظر رمان
منتقد انجمن
ویراستار انجمن
کپیست انجمن
ژورنالیست انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Apr
3,145
21,234
218
یــه رویــــ?ــــای دور ... ?☝?
وضعیت پروفایل
زِندونی تو سِلولِ جِسم ..??✌?
سلام گلم

جلد، مقدمه خلاصه همگی عالی و شروع خوبی بود برای نویسنده.

داستان به علت اینکه واقعی نویسنده نمیتونه دست زیاد تغییراتی درش اعمال کنه بجز آب و تاب دادن به حس شخصیت و شخصیت پردازی مکان و شخص که شما واقعا و به خوبی تونشته بودین این مورد رو بجا بیارین و واقعا داستان عالی بود و من به شخصه دوسش داشتم?❤️

انشالله همیشه موفق و پیروز باشین??
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Feb
1,976
2,563
168
سلام عزیزم
خب باید بگم این رمان عالیه?⁦❤️
من در طول خوندنش بعد خوندن هر پارت، با اشتیاق میرفتم سراغ پارت بعدی!
مقدمه‌ خیلی خوب بود، خود رمان هم که همون اول گفتم??⁩
حس‌آمیزی درش خیلی خوب بود.
جلد خیلی قشنگ بود،?⁦??⁩
مشتاقانه منتظر پارت‌های بعدی هستم?
موفق باشی??
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Feb
1,976
2,563
168
دیلام خسته نباشید!
بنده ادامه ی رمانتون رو میخوام نقد کنم..
برگشتنِ سمیرا به خونه از نظر من کمی اشتباه بود؛ رمانتون هیچ مشکلی نداره و حالا که دارم می‌بینم، شخصیتِ عرفان رو به خوبی حفظ کردید و نشون دادید که یا بخاطر بچه‌هاش این‌کارو کرده یا هنوزم در کمالِ نادانی، سمیرا رو دوست داره!
و البته برگشتنِ سمیرا گویا باعثِ ادامه یافتنِ داستان میشد و یه جورایی نمی‌خواستید قضیه حالا حالاها ختم به خیر بشه?
سبکِ نوشتنتون جالبه، داخلش چیزی که خیلی زیاد به چشم می‌خوره و همیشه هم خودتون می‌گید، تا شخصیت‌هاتون رو دق ندید ول‌ کنِ ماجرا نیستید?
البته نمی‌خوام بگم که رمانتون یا سبکتون خدای نکرده بده! نه به هیچ‌وجه! سبکتون علاوه بر این‌که چاشنیِ غمِ زیادی داره، این می‌تونه نکته‌ی مثبتی باشه براتون؛ از چه نظر؟ خب شما عمقِ تراژدی نویسی رو تو شخصیت‌ها جا می‌دید، بیان احساس و منتقل کردنش برای سبکِ شما خیلی آسون هستش و یقینا هیچ‌وقت مشکلِ شخصیت سازی و بیان احساسات ندارید! سبکِ شما شبیه فیلم‌نامه نویسی هستش و به شخصه رمانتون منو یادِ فیلما میندازه اونم از نوعِ رمانش! عا اینو یادم رفته بود~ شما از اون نوع نویسنده‌ها هستید که تا دو دقیقه میایم دل‌خوش بشیم که الان شخصیتِ زندگیش شاد میشه یهو برخلاف تصورمون، عمل می‌کنین??
عا خارج از بحثِ رمانتون نشیم.. آشنا شدنِ نفس با میلاد..
حرکت خوبی بود؛ بلاخره نفس بایستی ی حرکتی می‌زد تا بتونیم در آینده‌ی نزدیک شاهدِ واکنش عرفان و سمیرا باشیم! پیش‌بینی حرکات و رفتارِ شخصیت‌ها یکمی سخته اونم برای رمانِ شما-_- ولی خب.. بنظرم عرفان ناراحت میشه و سمیرا با دمش گردو می‌شکنه?
*موفق باشید عزیز و امیدوارم از نقدم راضی باشید..?
پ.ن: منتظر پارت‌های جدید هستما! از هر سه تا رمانتون!????
منم با اینکه برگشتن سمیرا اشتباه بود موافقم، ولی این هم در نظر داشته باشید که داستان واقعیه و نویسنده نمیتونه تغییری درش بده!
 
آخرین ویرایش:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا