تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد کاربران نقد رمان رماد حیات| بهاره رهدار

  • شروع کننده موضوع Bhreh_rah
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 175
  • پاسخ ها 11
برترین نویسنده سال ۱۴۰۲
نویسنده
صداپیشـه انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Jul
211
1,040
103
22
ماورای کتاب
do.php

نام رمان: رماد حیات (خاکستر زندگی)
ژانر: فانتزی، اجتماعی، علمی تخیلی، عاشقانه، ماجراجویی.
نام نویسنده: بهاره رهدار(یامور کوچوالی)
ناظر: @کمدین پوچ شده
خلاصه:
من کیستم؟!
سوالی که زمانی خود را مادامی در حقیقت دروغین یافت به سراغش آمد. زندگی او از ابتدا در عوض بدنیا آمدن با گریه با پنهان شدن مازاد هویتش به زیر خاکستر راز خسبیده‌ای اجدادش آغاز شد بدان آنکه خویش انتخابی داشته باشد. او در آفاق شی*طان، نه کبود بود نه بیاض و نه قوه‌ای ادراک داشت برای دانستن حقیقتی که واقعی نبود یا دروغی که فکر می‌کرد حقیقت است!
در این راه ناهمواره برای یافتن حقیقت پنهان شده زیر خاکستر آتش، نیاز داشت آتش را دوباره احضار کند‌. چه کاری جز این می‌توانست انجام دهد که فروهر‌هایشان را قربانی کند؟

لینک رمان

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برترین سرپرست سال ۱۴۰۲
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نویسنده افتخاری
مدرس انجمن
تیم تگ
برترین‌ مقام‌دار سال
Oct
2,130
7,932
148
اردکان - یزد
وضعیت پروفایل
تخیل من جای پیچیده ای است، بگذارید آسوده در آن غرق شوم.
58932_2cd1f758b5974a1b1c7e9cda7c31847c_1icc.png

به نام خدا

نویسنده عزیز از شما بابت انتقاد‌پذیری و احترام به نظرات دنبال‌کنندگان رمانتون سپاس‌گذاریم.
خواهش‌مندیم پس از ایجاد تاپیک نقد کاربران مروری بر قوانین ساب نقد کاربران داشته باشید؛

قوانین ساب نقد کاربران

همچنین در صورت بروز هرگونه پرسش یا سوالی می‌توانید در تاپیک زیر مطرح کنید؛

تاپیک پرسش و پاسخ
نویسنده ارجمند شما نیز می‌توانید انتقادات، پیشنهادات و شکایات خود را در تاپیک زیر با ما به اشتراک بگذارید؛

تاپیک جامع انتقادات و پیشنهادات تالار نقد
یاحق
|تیم مدیریت تالار نقد|
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برترین کتابخوان سال ۱۴۰۲
ویراستار انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Dec
784
2,178
103
نپتون
عنوان رمانتون رماد حیات هستش از دو بخش تشکیل شده رماد+ حیاط
که رماد بیست درصد و حیات ده درصد کلیشه‌ای هستش در کل عنوانتون سی در صد کلیشه‌ای هست که با خلاصه مقدمه آغاز و میانه مرتبط بود


خلاصه رمان یه خورده زیاده و خیلی خیلی مبهمه با اینکه تا حدودی با اسم و ژانرها و مقدمه مرتبطه اما خیلی مبهمه و خواننده متاسفانه به آسانی ازش می‌گذره توی خلاصه ژانر اجتماعی ماجراجویی و عاشقانه دیده نمیشه کلیشه‌ای در خود جای نداده بهتره خلاصه رو اصلاح کنید



جلد تصویر چند تا گرگ سفید و دختری که پشتش یه ارواح یا شی*طان قرار داره است با خلاصه و مقدمه همخوانی داره اما با عنوان میانه و آغاز رمان خیر



مقدمه‌ی رمان باید متن نثر شعر از خواننده و نویسنده‌ای دیگه یا از خودتون باشه شما متنی از داستان رو نوشتید که خیلی زیاده اما توصیفات و حس آمیزی عالیه و یه خورده زیاد هم هست با ژانر به جزء ماجراجویی عاشقانه و اجتماعی مرتبطه و با خلاصه و عنوان همخوانی داره و کلیشه‌ای نیست



ژانرها به ترتیب فانتزی، اجتماعی، علمی تخیلی، عاشقانه، ماجراجویی.
ژانر فانتزی و علمی تخیلی در میانه در خلاصه مقدمه و تاحدودی در عنوان به چشم می‌خوره
اجتماعی مثل زندگی دختری به نام نازنین و دوستاش
فانتزی و علمی تخیلی مثل درختی که قصد داشت روح نازنین رو ببلعه
ماجراجویی دیده نشد
عاشقانه دیده نشد



شروع رمان در مورد یه جنگه کمی مبهمه و کنجکاوی خواننده برمی‌انگیزه و جذابیت کافی رو داره جدید و بدون کلیشه هست توصیفات و حس آمیزی عالیه با ژانرها به جز اجتماعی و عاشقانه و ماجراجویی مرتبطه با مقدمه و عنوان همخوانی داره اما لازمه کمی از توصیف مکان کاسته و به توصیف ظاهر و احساس بیشتر توجه بشه


میانه در مورد دختریه که خوابهای عجیبی می‌بینه سه تا دوست داره که یکی از اون‌ها چیزی رو مخفی میکنه و با پسری به نام آریا دوست هستن و قصد رفتن به سفر رو دارن راستش اینا چیزایی بود که من از رمانت برداشت کردم متاسفانه هنوز به اصل داستان نرسیدیم اما تا اینجا تا حدودی جدید و جالب بود کلیشه‌ی خیلی خیلی کمی داشت به نظر من قشنگ‌ترین جای رمانت تا الان جایی بود که یه درخت خاطراتی رو به نازنین نشون داد و می‌خواست روحش رو به سمت خودش بکشه لازمه کمی توصیفات رو کم کنی و دیالوگ‌ها رو افزایش بدی چون باعث دلزدگی میشه.



شخصیت‌پردازی
خوب ما دو شخصيت ‌پردازی درونی و بیرونی داریم که هر دو در رمانت به چشم می‌خورد شخصيت پردازی درونی مثل احساسات علایق اخلاق و... و شخصيت پردازی بیرونی خصوصیات ظاهری هست. هر دو شخصيت پردازی هنوز نیاز به کار داره


توصیفات شامل توصیف مکان که در رمان خیلی به چشم می‌خورد و لازمه که کاهش پیدا کنه
زمان تا حدودی به چشم می‌خورد
حالات در رمانتون وجود داشت
ظاهر در رمان خیلی کم به چشم میخورد
احساسات ضعیف بود لازمه حس آمیزی و توصیف احساس افزایش پیدا کنه
صدا در رمانتون وجود داشت


مونولوگ‌ها ادبی و دیالوگ‌ها محاوره‌ای هستن و در طول داستان به‌ خوبی رعایت شده حدود ده درصد دیالوگ و نود درصد مونولوگ‌ها هستن که خیلی بده و دلیلش توصیف زیاده متاسفانه و بهتر کمی از مقدار توصیفات و مونولوگ‌ها کاسته بشه و دیالوگ‌ها افزایش پیدا کنه



پیرنگ داستان تا اینجا مشخص نبود و با توجه به مبهم بودن خلاصه و مقدمه من نمی‌تونم در موردش چیزی بگم


ایرادت نگارشی
عزیزم نیم فاصله‌ها به خوبی گذاشته نشده و فعل باید در انتهای جمله قرار بگیره
معضب🔴
معذب🟢

نقات ضعف
توصیفات زیاد
خلاصه
و...


نقات قوت
اسم رمان
آغاز
و...

سخنی از منتقد
عزیزم رمانت بیشتر مثل فیلمنامه میمونه چون توضیحات رو خیلی دقیق نوشتیی ولی به عنوان رمان لازم نیست اینقدررر دقیق بنویسی
ولی در کل قشنگ بود و از خوندنش لذ*ت بردم دوست من💞
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر آزمایشی تالار نظارت رمان+گوینده آزمایشی
عضو کادر مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
شاعر انجمن
ناظر رمان
تیم تگ
منتقد انجمن
مقام‌دار آزمایشی
برترین‌ مقام‌دار سال
Oct
319
2,380
103
سلام‌ وقت‌بخیر

نویسنده‌ی گرامی بهاره رهدار؛ رمان رماد حیات رو مطالعه کردم و نکات زیر بنظرم رسید:

عنوان رمان: عنوان رمان کلیشه نبود و با نوشتن معنای آن( خاکستر زندگی) خواننده بیشتر به خواندن رمان ترغیب می‌شود. اما ارتباط قوی با ژانر و بدنه‌ی رمان نداشت. کلمه‌ی خاکستر زندگی معمولا ما را بیاد رمان‌های عاشقانه یا زندگی‌های از هم‌پاشیده می‌اندازد؛ البته اینکه شما معادل آن را نوشته‌اید پوئن مثبتی است.
خلاصه: در خلاصه از کلمات و جملات ادبی و تاثیر گذار استفاده نموده‌اید و داستان را تا حد مناسبی برای خواننده مصور کرده‌اید؛ خواننده متوجه می‌شود با ژانر تخیلی مواجه است و شخصیت اصلی در نهایت، در کشاکشی مرموز ناچار به قربانی نمودن بخشی از خود می‌گردد.‌

مقدمه: در مقدمه نیز کلمات و عبارات به ژانر شما نزدیک می‌باشند و با توصیف شیء عجیبی که شخصیت اصلی با آن درگیر است؛ سرنخ را بدست خواننده داده‌اید؛ ضمن اینکه ماجرا را کاملا لو نداده‌اید.

بدنه‌ی اصلی: تا انتهای پارت‌هایی که تاکنون نوشته‌اید، سیر حوادث به طور منطقی پیش‌رفته
و خواننده هر بار با اتفاقات جالبی رو‌به‌رو می‌شود، مثلا تصور ما از نازنین، مریم، یگانه، چند دوست ساده‌ی هم‌دانشکده‌ای‌ است، اما متوجه می‌شویم آن‌ها در یتیم‌خانه کنار هم زندگی می‌کنند و این داستان را متفاوت‌تر و جالب‌تر پیش می‌برد. همچنین برنامه‌ی سفر به ویچ وود نیز می‌تواند رخدادی هیجان‌انگیز در داستان شما باشد و بر کشش آن بیفزاید. استفاده از ژانر عاشقانه در کنار ژانر تخیلی ابعاد داستان را گسترده و‌ جذاب‌تر نموده‌است.

شخصیت پردازی: در به تصویر کشیدن شخصیت‌ها متوسط عمل کرده‌اید. دیالوگ‌ها و توضیحاتی که داده‌اید؛ تا حدودی معرف شخصیت‌ها می‌باشند. اما تا اینجای داستان با چند جوان هم سن و سال مواجه هستیم که تقریبا شبیه همند. در واقع تفاوتهای فردی آن‌ها عمیق و تیزبینانه نیست.

دیالوگ و مونولوگ: نسبت دیالوگ و مونولوگ منطقی به نظر می‌رسد و محتوای دیالوگ‌ها مناسب و در جهت اهداف نویسنده بود و مطلب اضافه‌ای مشاهده‌ نمی‌شود.

نگارش: در رمان شما ایراد تایپی زیادی مشاهده نمی‌شود اما جمله‌بندی‌ها مبهم و ضعیف است. گاهی افزایش طول جمله خواننده را سردرگم می‌نماید و ناچار می‌شویم چندین‌بار جمله را مرور کنیم. با اصلاح جملات و زمان افعال، مطالعه‌ی رمان زیبای شما، برای خواننده جذاب‌تر خواهد بود.

موفق باشید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
875
5,033
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
درود.
نویسنده‌ی عزیز، ارتباط شما و دنیای نویسندگی، ارتباطی عاشقانه است. در یک ارتباط جدی، شما موظف به اصلاح خطاهایتان، در جهت رسیدن به را*بطه‌ای مطلوب هستید. قلم نقاد مانند آینه‌ای در جهت نشان دادن ایرادات و تمایز آن‌ها از محاسن نوشته‌ی شماست. پذیرا باشید.

دو صفحه از رمان شما را مطالعه کردم و اکنون، نقد و بررسی خود را شرح می‌دهم:

عنوان: عنوان‌‌تان، درصد کلیشه‌ی کمی داشت و خوش‌آوا بود. از دو واژه‌ی رماد (خاکستر)+ حیات(زندگی) تشکیل شده بود که اندازه‌ی استانداردی است. ارتباط میان عنوان، خلاصه و مقدمه، اصلا به چشم نمی‌خورد و این یک نکته‌ی منفی‌ست.
اما درکل، عنوان شما نقطه‌ی قوت رمان‌تان است.

خلاصه، جلد، مقدمه: خلاصه، ایرادات دستور زبانی و مشکلاتی در جمله‌بندی دارد که باعث می‌شود مخاطب بارها جمله‌ای را بخواند و ذوقش را از دست بدهد، اندازه آن استاندارد نیست و تعداد جملات فراتر از حد یک خلاصه‌ی خوب است؛ استفاده بیش از حد از واژگان و توصیفات نمایشی، خواندن را سخت کرده و بیش از این‌که این ابهامات به جذابیت داستان بیافزایند، شوق خواندن را کور می‌کنند. مقدمه‌ی شما، بسیار بلندتر از حد معمول بود و شاید بهتر است جای مقدمه و خلاصه را برعکس کنید! مقدمه باید سمبولیک، دارای عواطف و جملات ادبی می‌بود اما فقط قسمتی از رمان را شرح داده بودید که خطاست. جلدتان هم بااین‌که زیبا بود، ارتباطی با خلاصه(فقط شعله‌ها مرتبط بودند)، مقدمه نداشت. ارتباط جلد با ژانر و آغاز رمان ملموس بود (جلد مانند یک معرف است، باید با معرف‌های دیگر که خلاصه و مقدمه هستند، مرتبط باشد.)

ژانر:
ژانرهایتان به ترتیب، فانتزی، اجتماعی، علمی تخیلی، عاشقانه و ماجراجویی بود.
ژانر غالب رمان شما نیز فانتزی بود گرچه برای آن هم باید کوشش بیشتری به عمل بیاورید.
ژانرهای: فانتزی (دنیای عجیب خواب‌ها و درخت بید اسرار آمیز)، اجتماعی(دختران یتیم‌خانه و پیشینه آن‌ها) دیده میشد.
اما ژانرهای: علمی‌تخیلی، ماجراجویی، عاشقانه، جایشان در مقدمه-خلاصه و عنوان خالی بود که اگر قرار است بعدها وارد داستان شوند، بهتر است لااقل عناصری را در مقدمه و خلاصه به کار ببرید. درباره‌ی ژانر عملی-تخیلی، با موضوع حدودی رمان شما منطبق نیست. بهتر بود به فانتزی اکتفا می‌کردید.

بررسی ایده:
درصد کلیشه‌ی ایده، متوسط بود. در ادبیات فانتزی، ایده‌های مشابهه با جنگ خون‌آشام‌ها و گرگینه‌ها و ... یا افرادی که توسط خوابیدن به دنیای دیگری پرتاب می‌شوند بسیار است اما نکته‌ای که می‌تواند به ایده شما تمایز ببخشد، این است که دنیایی که کرکترتان به آن می‌رود باید خاص و مختص تخیلات شما باشد. درباب ایده، این را هم بگویم که شما انگار یک شخصیت اصلی نه بلکه هر چهار دوست را (که شاید در ادامه شش نفر بشوند) شخصیت اصلی درنظر گرفته‌اید و برای همه آن‌ها برنامه دارید (بطور مثال یگانه و رفتار عجیبش زیر باران)... هم‌چنین ایده شما احتمالا ژانر ماجراجویی را پررنگ می‌کند.

آغاز رمان:
آغازتان با دنیای اسرارآمیزی که دروازه‌ای با هاله‌ی آبی داشت شروع می‌شود که آغاز خوب و به دور از کلیشه‌ایست. شروع شما جذاب است اما مشکلاتی در توصیف مکان داشتید که کار را خر*اب کرده بود. ایرادات نگارشی زیادی در سراسر بدنه‌ی رمان شما به چشم می‌خورد، جمله‌بندی‌های نادرست و گاهی غلط‌های نگارشی. جملات، پیچیده، نامفهوم و طولانی هستند و خواندن را برای مخاطب بسیار دشوار می‌کنند. هم‌چنین جای صحیح افعال رعایت نشده است. آغاز از مبالغه به دور است و نمای کلی هیجان‌انگیزی به ذهن مخاطب می‌دهد.

میانه رمان:
کشمکش‌های شخصیت‌ها، به خوبی مشهود است. گره‌های داستانی و تعلیقات نکته مثبت رمان شماست اما در یک مورد خطا کردید. ( رشت، روز روشن، کوچه تاریک بدون هیج نوری؟ ) شما شاید بتوانید در دنیای فانتزی و جادویی هرچیزی را ممکن کنید اما در دنیای فاقد جادو و در آفتاب روشن رشت، چگونه کوچه‌ای بدون نور وجود داشت؟ چرا توصیفات، روان‌تر نبود و چرا مبالغه شده بود؟ فراموش نکنید که داستان خوب، داستانی قابل باور است. میانه نیز مانند آغاز، دارای اشکالات نگارشی بسیاری بود که بهتر است هرچه سریع‌تر اصلاح و مشاوره شود. لازم به ذکر است که میانه با اکثر ژانرهای انتخابی‌تان در ارتباط کامل بود.

توصیفات:
توصیفات مکان: در توصیفات مکان، چکشی و یک‌هویی عمل کرده بودید که باعث ناپایدار ماندن توصیفات در ذهن خواننده میشد ( توصیفات کافه، کوچه ). هم‌چنین در اوایل رمان و در توصیفات جنگل جادویی لنگ می‌زدید بطوری که خواننده گیج میشد که دروازه جادویی کجاست. گویی با مکان ارتباط کافی را نداشتید. فضاسازی باید واضح‌تر، غیرمستقیم و با توصیفاتی نرم‌تر صورت می‌گرفت. توصیفاتتان با واژگانی تکراری انجام شده بودند که از زیبایی کاسته بود و گویی خیلی خشک بود.

توصیفات احساسات، حالات و عواطف:
توصیف احساسات، به ملموسی‌ای که باید نبود. مخاطب از درون کرکترها، فقط تا حدی باخبر بود و نمی‌توانست هم‌ذات‌پنداری کند. حالات بیرونی، مانند خشم، غم و اضطراب‌ها، به خوبی شرح داده شده بود و از این بابت خوب عمل کرده بودید.

شخصیت‌پردازی: شخصیت‌ها، مشخصه‌ی خاصی نداشتند، در پردازش ظاهر شخصیت‌ها کم کاری شده بود و فقط گاهی به نکاتی اشاره می‌کردید مانند بیماری خاص کرکتر یا اخلاق خشن نازنین... جای حیرت دارد که گاهی حتی خانم مهدوی توصیفات بهتری نسبت به شخصیت‌های اصلی داشت. (البته ممکن است در ادامه داستان، شخصیتی اصلی معرفی بشود) لیکن نتوانسته بودید به تمام شخصیت‌ها درحد یک شخصیت اصلی بها بدهید (حتی اگر شخصیت‌ها با هدفی عمدی شبیه به هم توصیف شده‌اند، باید مشخصاتی خاص برای آن‌ها برمی‌گزیدید) و درهرصورت پردازش شخصیت‌ها متوسط بود.
سیر رمان:
سیر رمان متعادل بود، حالات درونی کند و اتفاقات پیرامون تند بودند. از این بابت کار شما خوب بود.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
دیالوگ‌ها، گاهی ادبی و گاهی محاوره بودند و علائم نگارشی درباره‌ی آن‌ها رعایت نشده بود. دیالوگ‌ها شبیه به هم بودند و این نکته‌ای منفی‌ست. نکته‌ی مثبتی هم وجود دارد و این است که حالات را به خوبی در دیالوگ‌ها جا داده بودید.
مونولوگ‌ها، سراسر غلط‌های دستوری و واژگانی که انگار به زور در کنار هم جا داده شدند بودند، مونولوگ‌ها می‌توانستند خلاق‌تر و غیرتکراری‌تر باشند.

زاویه دید و بافت:
زاویه دید، سوم شخص بود که برای ژانرهای انتخابی( البته به جز عاشقانه) انتخاب درستی بود. باتوجه به این‌که شخصیت‌ها زیاد بودند‌، زاویه دید دانای کل کمک کننده بود. گرچه فقط روی مکان‌های منتخب نازنین تمرکز کرده بود که می‌تواند نکته‌ای منفی باشد. بافت یا لحن شما، دارای دوگانگی بود، گاهی ادبی و گاهی محاوره. هرچند من احساس می‌کنم انتخاب شما بافت ادبی بوده و گاهی از دستتان در می‌رفته است.

خسته نباشید ( من خسته شدم حال ندارم بقیه‌شم نقد کنم.)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برترین نویسنده سال ۱۴۰۲
نویسنده
صداپیشـه انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Jul
211
1,040
103
22
ماورای کتاب
درود.
نویسنده‌ی عزیز، ارتباط شما و دنیای نویسندگی، ارتباطی عاشقانه است. در یک ارتباط جدی، شما موظف به اصلاح خطاهایتان، در جهت رسیدن به را*بطه‌ای مطلوب هستید. قلم نقاد مانند آینه‌ای در جهت نشان دادن ایرادات و تمایز آن‌ها از محاسن نوشته‌ی شماست. پذیرا باشید.

دو صفحه از رمان شما را مطالعه کردم و اکنون، نقد و بررسی خود را شرح می‌دهم:

عنوان: عنوان‌‌تان، درصد کلیشه‌ی کمی داشت و خوش‌آوا بود. از دو واژه‌ی رماد (خاکستر)+ حیات(زندگی) تشکیل شده بود که اندازه‌ی استانداردی است. ارتباط میان عنوان، خلاصه و مقدمه، اصلا به چشم نمی‌خورد و این یک نکته‌ی منفی‌ست.
اما درکل، عنوان شما نقطه‌ی قوت رمان‌تان است.

خلاصه، جلد، مقدمه: خلاصه، ایرادات دستور زبانی و مشکلاتی در جمله‌بندی دارد که باعث می‌شود مخاطب بارها جمله‌ای را بخواند و ذوقش را از دست بدهد، اندازه آن استاندارد نیست و تعداد جملات فراتر از حد یک خلاصه‌ی خوب است؛ استفاده بیش از حد از واژگان و توصیفات نمایشی، خواندن را سخت کرده و بیش از این‌که این ابهامات به جذابیت داستان بیافزایند، شوق خواندن را کور می‌کنند. مقدمه‌ی شما، بسیار بلندتر از حد معمول بود و شاید بهتر است جای مقدمه و خلاصه را برعکس کنید! مقدمه باید سمبولیک، دارای عواطف و جملات ادبی می‌بود اما فقط قسمتی از رمان را شرح داده بودید که خطاست. جلدتان هم بااین‌که زیبا بود، ارتباطی با خلاصه(فقط شعله‌ها مرتبط بودند)، مقدمه نداشت. ارتباط جلد با ژانر و آغاز رمان ملموس بود (جلد مانند یک معرف است، باید با معرف‌های دیگر که خلاصه و مقدمه هستند، مرتبط باشد.)

ژانر:
ژانرهایتان به ترتیب، فانتزی، اجتماعی، علمی تخیلی، عاشقانه و ماجراجویی بود.
ژانر غالب رمان شما نیز فانتزی بود گرچه برای آن هم باید کوشش بیشتری به عمل بیاورید.
ژانرهای: فانتزی (دنیای عجیب خواب‌ها و درخت بید اسرار آمیز)، اجتماعی(دختران یتیم‌خانه و پیشینه آن‌ها) دیده میشد.
اما ژانرهای: علمی‌تخیلی، ماجراجویی، عاشقانه، جایشان در مقدمه-خلاصه و عنوان خالی بود که اگر قرار است بعدها وارد داستان شوند، بهتر است لااقل عناصری را در مقدمه و خلاصه به کار ببرید. درباره‌ی ژانر عملی-تخیلی، با موضوع حدودی رمان شما منطبق نیست. بهتر بود به فانتزی اکتفا می‌کردید.

بررسی ایده:
درصد کلیشه‌ی ایده، متوسط بود. در ادبیات فانتزی، ایده‌های مشابهه با جنگ خون‌آشام‌ها و گرگینه‌ها و ... یا افرادی که توسط خوابیدن به دنیای دیگری پرتاب می‌شوند بسیار است اما نکته‌ای که می‌تواند به ایده شما تمایز ببخشد، این است که دنیایی که کرکترتان به آن می‌رود باید خاص و مختص تخیلات شما باشد. درباب ایده، این را هم بگویم که شما انگار یک شخصیت اصلی نه بلکه هر چهار دوست را (که شاید در ادامه شش نفر بشوند) شخصیت اصلی درنظر گرفته‌اید و برای همه آن‌ها برنامه دارید (بطور مثال یگانه و رفتار عجیبش زیر باران)... هم‌چنین ایده شما احتمالا ژانر ماجراجویی را پررنگ می‌کند.

آغاز رمان:
آغازتان با دنیای اسرارآمیزی که دروازه‌ای با هاله‌ی آبی داشت شروع می‌شود که آغاز خوب و به دور از کلیشه‌ایست. شروع شما جذاب است اما مشکلاتی در توصیف مکان داشتید که کار را خر*اب کرده بود. ایرادات نگارشی زیادی در سراسر بدنه‌ی رمان شما به چشم می‌خورد، جمله‌بندی‌های نادرست و گاهی غلط‌های نگارشی. جملات، پیچیده، نامفهوم و طولانی هستند و خواندن را برای مخاطب بسیار دشوار می‌کنند. هم‌چنین جای صحیح افعال رعایت نشده است. آغاز از مبالغه به دور است و نمای کلی هیجان‌انگیزی به ذهن مخاطب می‌دهد.

میانه رمان:
کشمکش‌های شخصیت‌ها، به خوبی مشهود است. گره‌های داستانی و تعلیقات نکته مثبت رمان شماست اما در یک مورد خطا کردید. ( رشت، روز روشن، کوچه تاریک بدون هیج نوری؟ ) شما شاید بتوانید در دنیای فانتزی و جادویی هرچیزی را ممکن کنید اما در دنیای فاقد جادو و در آفتاب روشن رشت، چگونه کوچه‌ای بدون نور وجود داشت؟ چرا توصیفات، روان‌تر نبود و چرا مبالغه شده بود؟ فراموش نکنید که داستان خوب، داستانی قابل باور است. میانه نیز مانند آغاز، دارای اشکالات نگارشی بسیاری بود که بهتر است هرچه سریع‌تر اصلاح و مشاوره شود. لازم به ذکر است که میانه با اکثر ژانرهای انتخابی‌تان در ارتباط کامل بود.

توصیفات:
توصیفات مکان: در توصیفات مکان، چکشی و یک‌هویی عمل کرده بودید که باعث ناپایدار ماندن توصیفات در ذهن خواننده میشد ( توصیفات کافه، کوچه ). هم‌چنین در اوایل رمان و در توصیفات جنگل جادویی لنگ می‌زدید بطوری که خواننده گیج میشد که دروازه جادویی کجاست. گویی با مکان ارتباط کافی را نداشتید. فضاسازی باید واضح‌تر، غیرمستقیم و با توصیفاتی نرم‌تر صورت می‌گرفت. توصیفاتتان با واژگانی تکراری انجام شده بودند که از زیبایی کاسته بود و گویی خیلی خشک بود.

توصیفات احساسات، حالات و عواطف:
توصیف احساسات، به ملموسی‌ای که باید نبود. مخاطب از درون کرکترها، فقط تا حدی باخبر بود و نمی‌توانست هم‌ذات‌پنداری کند. حالات بیرونی، مانند خشم، غم و اضطراب‌ها، به خوبی شرح داده شده بود و از این بابت خوب عمل کرده بودید.

شخصیت‌پردازی: شخصیت‌ها، مشخصه‌ی خاصی نداشتند، در پردازش ظاهر شخصیت‌ها کم کاری شده بود و فقط گاهی به نکاتی اشاره می‌کردید مانند بیماری خاص کرکتر یا اخلاق خشن نازنین... جای حیرت دارد که گاهی حتی خانم مهدوی توصیفات بهتری نسبت به شخصیت‌های اصلی داشت. (البته ممکن است در ادامه داستان، شخصیتی اصلی معرفی بشود) لیکن نتوانسته بودید به تمام شخصیت‌ها درحد یک شخصیت اصلی بها بدهید (حتی اگر شخصیت‌ها با هدفی عمدی شبیه به هم توصیف شده‌اند، باید مشخصاتی خاص برای آن‌ها برمی‌گزیدید) و درهرصورت پردازش شخصیت‌ها متوسط بود.
سیر رمان:
سیر رمان متعادل بود، حالات درونی کند و اتفاقات پیرامون تند بودند. از این بابت کار شما خوب بود.

دیالوگ‌ها و مونولوگ‌ها:
دیالوگ‌ها، گاهی ادبی و گاهی محاوره بودند و علائم نگارشی درباره‌ی آن‌ها رعایت نشده بود. دیالوگ‌ها شبیه به هم بودند و این نکته‌ای منفی‌ست. نکته‌ی مثبتی هم وجود دارد و این است که حالات را به خوبی در دیالوگ‌ها جا داده بودید.
مونولوگ‌ها، سراسر غلط‌های دستوری و واژگانی که انگار به زور در کنار هم جا داده شدند بودند، مونولوگ‌ها می‌توانستند خلاق‌تر و غیرتکراری‌تر باشند.

زاویه دید و بافت:
زاویه دید، سوم شخص بود که برای ژانرهای انتخابی( البته به جز عاشقانه) انتخاب درستی بود. باتوجه به این‌که شخصیت‌ها زیاد بودند‌، زاویه دید دانای کل کمک کننده بود. گرچه فقط روی مکان‌های منتخب نازنین تمرکز کرده بود که می‌تواند نکته‌ای منفی باشد. بافت یا لحن شما، دارای دوگانگی بود، گاهی ادبی و گاهی محاوره. هرچند من احساس می‌کنم انتخاب شما بافت ادبی بوده و گاهی از دستتان در می‌رفته است.

خسته نباشید ( من خسته شدم حال ندارم بقیه‌شم نقد کنم.)
سلام عزیزم و خداقوت💙🌼اول از همه مرسی با اینکه خسته شدی میدونم خسته کننده بود رمانم خوندی و نقد کردی باعث قوت قلبم شد💚ممنون سعی میکنم رعایتش کنم و ویرایش بزنم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
▪️سردبیر روزنامه ربلز▪️
نویسنده
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـر‌دبیر انجمن
منتقد انجمن
ژورنالیست انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Nov
875
5,033
118
« لـبِ شَط »
وضعیت پروفایل
[وضعیت خاصی ندارم.]
سلام عزیزم و خداقوت💙🌼اول از همه مرسی با اینکه خسته شدی میدونم خسته کننده بود رمانم خوندی و نقد کردی باعث قوت قلبم شد💚ممنون سعی میکنم رعایتش کنم و ویرایش بزنم
نه اتفاقا هیجان داشت
من کلا ادم خسته‌ایم
موفق باشی❤
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
69
132
33
سلام به نویسنده‌ی گرامی، خسته نباشید. من به عنوان خواننده رمان شما رو نقد خواهم کرد، نه به عنوان منتقد یا نویسنده. پس اگر جایی با هم موافق و هم رای نبودیم به پای اختلاف نظر فردی و اختلاف سلیقه بگذار .
عنوان رمان دوبخشی و از نظر اندازه مناسب؛ و ترکیبی نوست. عنوان به هیچ‌وجه کلیشه‌ای نیست. اما واژه‌ی رماد به گوش عام ناآشناست. سعی کردی با آوردن خاکستر در خلاصه و مقدمه ارتباطی بین آن‌ها و عنوان برقرار کنی، اما منِ مخاطب متوجه ارتباط نمی‌شوم. به نظرم باید درباره چراییِ تشبیه به کار برده اندک توضیحی می دادی.
جلد رمان بسیار زیبا و متناسب با محتوا و ژانرهای داستان است.
تعداد خطوط خلاصه اندازه بود اما به گونه‌ای نگاشته شده که خواندن و فهمش دشوار است. محتوای جملات را با یک بار خواندن نمی توان متوجه شد، و بعضی را حتی با چندین بار خواندن. به نظر من خلاصه باید طوری باشد که هم اطلاعات بدهد و هم ابهام ایجاد کند. اما جمله‌ای در خلاصه آوردی که هیچ اطلاعاتی در اختیار نمی‌گذارد و فقط بیش از حد داستان را مبهم و خواننده را گیج ساخت. (او در آفاق شی*طان، نه کبود بود نه بیاض و نه ...) خلاصه باید درکش آسان باشد و کششی در مخاطب ایجاد کند تا رمان را بخواند.
بیش از حد ژانر نام بردی. پیشنهاد من این است دو ژانری که بیش از همه در داستان به چشم می‌آیند را نام ببری.
ژانر علمی تخیلی و اجتماعی در هیچ کجا، نه خلاصه نه مقدمه و نه داستان به چشم نمی‌خورد. داستان شما راجع‌به جادو و خون‌آشام و گرگینه‌هاست و هیچ چیز علمی وجود ندارد. تنها ژانرهایی که می‌توان برایش در نظر گرفت فانتزی و عاشقانه هستند. ماجراجویی هم تا به اینجا در رمان وجود نداشت، البته شاید در ادامه شاهدش باشیم.
گاهی در جمله‌بندی ضعیف عمل کردی و متن به ویرایش احتیاج دارد. توصیفات و تشبیهات بسیار چشمگیری به کار بردی که به زیبایی رمانت افزود. و طبق استاندارد مونولوگ‌ها را بیشتر از دیالوگ‌ها به کار بردی؛ البته اوایل داستان تقریبا هیچ دیالوگی نداشت و توازن برقرار نبود.
سیر روایت متعادل است، نه کند و نه تند.
پیرنگ و بدنه ی داستان نیز سیر منطقی دارند؛ منتها در جایی که دخترها قرار می‌گذارند نقص دارد. دلیل حضورشان در آن کوچه مشخص نشد. اگر قرار بود در کافه همدیگر را ببینند حضورشان در آن کوچه بی معنی بود. و این که منِ مخاطب برایم این ابهام پیش آمد که آیا حضور دو نفری مریم و نازنین و حضور ۴ نفریشان در کافه در یه روز و به خاطر خواستن مریم بوده یا در زمان های جدا بوده است.
در رمان به خوبی تعلیق به کار بردی و مخاطب را به خواندن ادامه‌ی رمان جذب کردی.
در شخصیت‌پردازی کمی ضعیف عمل کردی، به طوری که از دید من این چهار دوست هیچ کدام شخصیت منحصر به فردی که آن ها را متمایز کند ندارند. اگر دیالوگی بدون نام بنویسی نمی توان حدس زد از زبان کدام یک از آنهاست. و این که حتی ظاهرشان را به درستی بیان نکردی. از ظاهر تنها رنگ چشمانشان را گفتی.
زاویه دید دانای کل و به خوبی انتخاب شده. و به نظرم بهترین زاویه‌ایست که می تواند به خوبی
حالات درونی شخصیت‌ها را بیان کند چون تعداد شخصیتها زیاد و لازم است به آن‌ها هم پرداخته شود. اما احساسات را به خوبی بیان نکردی و مخاطب فقط تا حدودی از درون شخصیت باخبر می‌شود. باید کمی بیشتر روی توصیف احساسات درونی شخصیت‌ها کار می کردی.

خسته نباشید. با آرزوی موفقیت در ادامه‌ی کارتون
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برترین نویسنده سال ۱۴۰۲
نویسنده
صداپیشـه انجمن
برترین‌ مقام‌دار سال
Jul
211
1,040
103
22
ماورای کتاب
سلام به نویسنده‌ی گرامی، خسته نباشید. من به عنوان خواننده رمان شما رو نقد خواهم کرد، نه به عنوان منتقد یا نویسنده. پس اگر جایی با هم موافق و هم رای نبودیم به پای اختلاف نظر فردی و اختلاف سلیقه بگذار .
عنوان رمان دوبخشی و از نظر اندازه مناسب؛ و ترکیبی نوست. عنوان به هیچ‌وجه کلیشه‌ای نیست. اما واژه‌ی رماد به گوش عام ناآشناست. سعی کردی با آوردن خاکستر در خلاصه و مقدمه ارتباطی بین آن‌ها و عنوان برقرار کنی، اما منِ مخاطب متوجه ارتباط نمی‌شوم. به نظرم باید درباره چراییِ تشبیه به کار برده اندک توضیحی می دادی.
جلد رمان بسیار زیبا و متناسب با محتوا و ژانرهای داستان است.
تعداد خطوط خلاصه اندازه بود اما به گونه‌ای نگاشته شده که خواندن و فهمش دشوار است. محتوای جملات را با یک بار خواندن نمی توان متوجه شد، و بعضی را حتی با چندین بار خواندن. به نظر من خلاصه باید طوری باشد که هم اطلاعات بدهد و هم ابهام ایجاد کند. اما جمله‌ای در خلاصه آوردی که هیچ اطلاعاتی در اختیار نمی‌گذارد و فقط بیش از حد داستان را مبهم و خواننده را گیج ساخت. (او در آفاق شی*طان، نه کبود بود نه بیاض و نه ...) خلاصه باید درکش آسان باشد و کششی در مخاطب ایجاد کند تا رمان را بخواند.
بیش از حد ژانر نام بردی. پیشنهاد من این است دو ژانری که بیش از همه در داستان به چشم می‌آیند را نام ببری.
ژانر علمی تخیلی و اجتماعی در هیچ کجا، نه خلاصه نه مقدمه و نه داستان به چشم نمی‌خورد. داستان شما راجع‌به جادو و خون‌آشام و گرگینه‌هاست و هیچ چیز علمی وجود ندارد. تنها ژانرهایی که می‌توان برایش در نظر گرفت فانتزی و عاشقانه هستند. ماجراجویی هم تا به اینجا در رمان وجود نداشت، البته شاید در ادامه شاهدش باشیم.
گاهی در جمله‌بندی ضعیف عمل کردی و متن به ویرایش احتیاج دارد. توصیفات و تشبیهات بسیار چشمگیری به کار بردی که به زیبایی رمانت افزود. و طبق استاندارد مونولوگ‌ها را بیشتر از دیالوگ‌ها به کار بردی؛ البته اوایل داستان تقریبا هیچ دیالوگی نداشت و توازن برقرار نبود.
سیر روایت متعادل است، نه کند و نه تند.
پیرنگ و بدنه ی داستان نیز سیر منطقی دارند؛ منتها در جایی که دخترها قرار می‌گذارند نقص دارد. دلیل حضورشان در آن کوچه مشخص نشد. اگر قرار بود در کافه همدیگر را ببینند حضورشان در آن کوچه بی معنی بود. و این که منِ مخاطب برایم این ابهام پیش آمد که آیا حضور دو نفری مریم و نازنین و حضور ۴ نفریشان در کافه در یه روز و به خاطر خواستن مریم بوده یا در زمان های جدا بوده است.
در رمان به خوبی تعلیق به کار بردی و مخاطب را به خواندن ادامه‌ی رمان جذب کردی.
در شخصیت‌پردازی کمی ضعیف عمل کردی، به طوری که از دید من این چهار دوست هیچ کدام شخصیت منحصر به فردی که آن ها را متمایز کند ندارند. اگر دیالوگی بدون نام بنویسی نمی توان حدس زد از زبان کدام یک از آنهاست. و این که حتی ظاهرشان را به درستی بیان نکردی. از ظاهر تنها رنگ چشمانشان را گفتی.
زاویه دید دانای کل و به خوبی انتخاب شده. و به نظرم بهترین زاویه‌ایست که می تواند به خوبی
حالات درونی شخصیت‌ها را بیان کند چون تعداد شخصیتها زیاد و لازم است به آن‌ها هم پرداخته شود. اما احساسات را به خوبی بیان نکردی و مخاطب فقط تا حدودی از درون شخصیت باخبر می‌شود. باید کمی بیشتر روی توصیف احساسات درونی شخصیت‌ها کار می کردی.

خسته نباشید. با آرزوی موفقیت در ادامه‌ی کارتون
سلام عزیزم مرسی و بسیار متشکرم‌که‌خوندیش خوشحالم کردی، همه این‌ها رو اعمال میکنم چون متوجه شدم ممنون از کمکت💚
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر تالار مشاوره + ناظر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر روابط عمومی
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
مدرس انجمن
ناظر رمان
تیم تگ
برترین‌ مقام‌دار سال
Oct
796
3,267
103
21
آرزوهای محال
خب نویسنده‌ی عزیز @Bhreh_rah به عنوان مدیر بخش کتابخوان از هر نقد کننده‌ی رمان شما اون قسمت هایی که با خوندن رمان رماد حیات منطقی و درست هست رو در همین پیام اعلام می‌کنم و امیدوارم این نقد ها باعث بهبود رمان شما بشه و در آینده جزو برترین آثار انجمن شناخته شه.
💫💫
نام رمان: رماد حیات نامی برازنده و جذب کننده، به دور از کلیشه و تکرار و قابل درک و قابل پسند! (نکته مثبت)
نکته‌ای که باید اعضای تیم کتابخوان به اون دقت کنن اینکه که با بهم وصل کردن کلمات هر چند کلیشه نام جدید خلق شده اگر جذب کننده و تکراری نباشه کلیشه نیست؛ برای رمان شما هم کلمات هم نام رمان عاری از کلیشه بود.
💫💫
خلاصه رمان: تاکید هر عضو تیم کتابخوان بر این بود که خلاصه به دلیل وجود کلمات و جملات، اندکی غیر قابل هضم و شخص خواننده باید چندین بار خلاصه رو می‌خوند تا بفهمه قراره چی از رمان دستگیرش بشه. حرف تمام تیم منطقی و درست بود به جای استفاده از کلماتی که زیاد بین خواننده ها جا نیفتاده باعث دلزدگی شخص از خوندن رمان میشه مخصوصا اگر رکن های اصلی رمان این کلمات و جملات رو دارا باشه. ( لطفاً با استفاده از کلمات سلیس و روان یک خلاصه منطقی و زیبا رو برای جذب مخاطب بنویس چون بعد از اسم اولین رکنی که باعث جذب خواننده میشه خلاصه است)
💫💫
ژانرها: منطقی ترین شخصی که راجع به ژانر شما صحبت کرده بود رو میگم، به جای استفاده از این همه ژانر بهتره حداقل سه ژانر اصلی و منطقی رو بنویسی. همه‌ی ما می‌دونیم قرار بر این نیست هر ژانری که نوشته شده حتما در چند پارت اول دیده بشه اما نویسنده موظفه اولین ژانر نوشته شده که به عنوان ژانر اصلی مورد قبول هست رو در پارت های اولیه رمان به خواننده با قلمش نشون بده. ( سخنی نیست همه چیز رو بچه ها راجع به ژانر گفتن)
💫💫
مقدمه: اندازه‌ی مقدمه معقول و منطقی اما طبق گفته‌ی یکی از بچه‌ها بهتره قسمتی از رمان نباشه، متنی مرتبط با خلاصه و ژانرها یا حتی توصیف جلد کتاب به طور غیرمستقیم و هوشمندانه می‌تونه در قالب مقدمه جای بگیره.

💫💫
بخش آغازین و میانه رمان: همونطورکه همه‌ی بچه ها گفتن، این حجم از مونولوگ باعث خستگی و دلزدگی میشه! توصیفات چهره و شخصیت کاراکتر ها به اندازه نبود یک نکته قابل اهمیت ( به خودم تو آینه نگاه کردم چشمان آبی لبای سرخ قرمز ابروهای پهن و هشتی و... همه می‌دونیم این مدل توصیف شخصیت کلیشه شده و اصلا جالب نیست بهترین راه حل برای این که به بچه هایی که تو توصیف شخصیت مشکل دارن میگم اینه: « نازنین موهای بلند موج‌دارش رو پشت گوشش فرستاد یا آناهیتا با دو گوی یشمی اش برایم خط و نشان کشید» اینجا فهمیدیم که موهای نازنین به چه صورت و چشم های آناهیتا به چه رنگه و برای اینکه در ذهن خواننده تثبیت بشه بهتره در هر چند پارت این عمل تکرار بشه و این قضیه حتی برای توصیف مکان هم صدق می‌کنه)
توصیفات مکانت به شدت زیاد بود از این قسمت بکاه و به سمت توصیف شخصیت های کارکترهات اضافه کن.
توصیه اکید بنده و تیم کتابخوان اینه که دیالوگ بیشتری قرار بدی! مونولوگ زیاد ایجاد خستگی می‌کنه و خواننده ناخودآگاه اون رو رد می‌کنه و نمی‌خونه.
عزیز استفاده‌ی زیاد از کلمات درشت یا به قول خودمون قلمبه سلمبه بیشتر برای رمان‌های تاریخی و قدیمی کاربرد داره این عمل شما تنها باعث این می‌شد که من خواننده برم مترادف کلمه‌ای که نمی‌دونم چی هست رو پیدا کنم و یا چندین بار جمله رو بخونم و این یعنی خستگی!
گاهی مشکلات جمله بندی دیده می‌شد که به نظرم بخاطر همین استفاده نابجا از کلمات بزرگ و غیر معقوله.

سخن آخر: آنچه که بچه های تیم گفتن رو در این پیام نوت برداری کردم و بعضی قسمت ها رو خودم اضافه گفتم تا برای اینکه قلم خوبت بخاطر اشتباهات نابجا و ناآگاهانه خر*اب نشه!
موفق باشی امیدوارم از اینکه در این چالش شرکت کردی رضایت کامل رو داشته باشی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا