سلام عزیزم اول از همه از شما و تیمتون به شدت قدردانم و خیلی خیلی راضی بودم چون عیبهام فهمیدمخب نویسندهی عزیز @Bhreh_rah به عنوان مدیر بخش کتابخوان از هر نقد کنندهی رمان شما اون قسمت هایی که با خوندن رمان رماد حیات منطقی و درست هست رو در همین پیام اعلام میکنم و امیدوارم این نقد ها باعث بهبود رمان شما بشه و در آینده جزو برترین آثار انجمن شناخته شه.
نام رمان: رماد حیات نامی برازنده و جذب کننده، به دور از کلیشه و تکرار و قابل درک و قابل پسند! (نکته مثبت)
نکتهای که باید اعضای تیم کتابخوان به اون دقت کنن اینکه که با بهم وصل کردن کلمات هر چند کلیشه نام جدید خلق شده اگر جذب کننده و تکراری نباشه کلیشه نیست؛ برای رمان شما هم کلمات هم نام رمان عاری از کلیشه بود.
خلاصه رمان: تاکید هر عضو تیم کتابخوان بر این بود که خلاصه به دلیل وجود کلمات و جملات، اندکی غیر قابل هضم و شخص خواننده باید چندین بار خلاصه رو میخوند تا بفهمه قراره چی از رمان دستگیرش بشه. حرف تمام تیم منطقی و درست بود به جای استفاده از کلماتی که زیاد بین خواننده ها جا نیفتاده باعث دلزدگی شخص از خوندن رمان میشه مخصوصا اگر رکن های اصلی رمان این کلمات و جملات رو دارا باشه. ( لطفاً با استفاده از کلمات سلیس و روان یک خلاصه منطقی و زیبا رو برای جذب مخاطب بنویس چون بعد از اسم اولین رکنی که باعث جذب خواننده میشه خلاصه است)
ژانرها: منطقی ترین شخصی که راجع به ژانر شما صحبت کرده بود رو میگم، به جای استفاده از این همه ژانر بهتره حداقل سه ژانر اصلی و منطقی رو بنویسی. همهی ما میدونیم قرار بر این نیست هر ژانری که نوشته شده حتما در چند پارت اول دیده بشه اما نویسنده موظفه اولین ژانر نوشته شده که به عنوان ژانر اصلی مورد قبول هست رو در پارت های اولیه رمان به خواننده با قلمش نشون بده. ( سخنی نیست همه چیز رو بچه ها راجع به ژانر گفتن)
مقدمه: اندازهی مقدمه معقول و منطقی اما طبق گفتهی یکی از بچهها بهتره قسمتی از رمان نباشه، متنی مرتبط با خلاصه و ژانرها یا حتی توصیف جلد کتاب به طور غیرمستقیم و هوشمندانه میتونه در قالب مقدمه جای بگیره.
بخش آغازین و میانه رمان: همونطورکه همهی بچه ها گفتن، این حجم از مونولوگ باعث خستگی و دلزدگی میشه! توصیفات چهره و شخصیت کاراکتر ها به اندازه نبود یک نکته قابل اهمیت ( به خودم تو آینه نگاه کردم چشمان آبی لبای سرخ قرمز ابروهای پهن و هشتی و... همه میدونیم این مدل توصیف شخصیت کلیشه شده و اصلا جالب نیست بهترین راه حل برای این که به بچه هایی که تو توصیف شخصیت مشکل دارن میگم اینه: « نازنین موهای بلند موجدارش رو پشت گوشش فرستاد یا آناهیتا با دو گوی یشمی اش برایم خط و نشان کشید» اینجا فهمیدیم که موهای نازنین به چه صورت و چشم های آناهیتا به چه رنگه و برای اینکه در ذهن خواننده تثبیت بشه بهتره در هر چند پارت این عمل تکرار بشه و این قضیه حتی برای توصیف مکان هم صدق میکنه)
توصیفات مکانت به شدت زیاد بود از این قسمت بکاه و به سمت توصیف شخصیت های کارکترهات اضافه کن.
توصیه اکید بنده و تیم کتابخوان اینه که دیالوگ بیشتری قرار بدی! مونولوگ زیاد ایجاد خستگی میکنه و خواننده ناخودآگاه اون رو رد میکنه و نمیخونه.
عزیز استفادهی زیاد از کلمات درشت یا به قول خودمون قلمبه سلمبه بیشتر برای رمانهای تاریخی و قدیمی کاربرد داره این عمل شما تنها باعث این میشد که من خواننده برم مترادف کلمهای که نمیدونم چی هست رو پیدا کنم و یا چندین بار جمله رو بخونم و این یعنی خستگی!
گاهی مشکلات جمله بندی دیده میشد که به نظرم بخاطر همین استفاده نابجا از کلمات بزرگ و غیر معقوله.
سخن آخر: آنچه که بچه های تیم گفتن رو در این پیام نوت برداری کردم و بعضی قسمت ها رو خودم اضافه گفتم تا برای اینکه قلم خوبت بخاطر اشتباهات نابجا و ناآگاهانه خر*اب نشه!
موفق باشی امیدوارم از اینکه در این چالش شرکت کردی رضایت کامل رو داشته باشی!
اسم رمانم دوس دارم برای همین عوض نمیکنم ولی خلاصه و مقدمهای رمانم طبق گفتههای بچه تغییر دادم و سعی کردم خوانا و راحت باشه بقیه چیزها رو به مرور حتما درست میکنم
ممنون از زحمتاتون و و وقتی که در اختیارم گذاشتین
آخرین ویرایش توسط مدیر: