عزیزم وقت بخیر^^
از خوندن رمانتون واقعا لذ*ت بردم
عنوان رمانتون گافتاب که تا حالا نشنیده بودم و برام جالب بود هرچند که برای پیدا کردن معنی دست به دامان گوگل شدم
خلاصه رو اگه یه کوچولو بیشتر در مورد محوریت اصلی
رمان توضیح می دادین بهتر بود
شروعی عالی و بدون کلیشه
کارکترهایی که با سادگی و بدون هیچ تجملات اضافهای ناخودآگاه جذبت میکردن
چه افرایی که از لکنتش رنج میکشید و سعی در بهتر شدن داشت
و چه احسان ورزشکاری که به رسم پهلوان تختی جوونمرد هم بود
سیر رمانتون متعادل بود نه تند نه کند
دو جا یکم کلیشه وار جلو رفتین
یکی قسمت اول که احسان همراه صادق به پرورشگاه رفتن
مخصوصا برخورد با مسئول
یکی هم کتابخونه رفتن افرا با دوستاش
که میشه با کمی تغییر جذابترش کرد
در کل اگه بخوام نظر بدم واقعا قلمتون جای تحسین داره
و رمانتون بینقص
منو به حال و هوای گذشته بردین همون ادم های ساده و بی ریا
امیدوارم که نقدم باعث دلگیریتون نشده باشه
خسته نباشید
قلمتون مانا
بریوان عضو تیم کتابخوان