تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد همراه نقد همراه رمان هوژین| diana.zam کاربر انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است.
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,053
3,774
148
18
بسم‌الله‌الرحمان‌الرحیم
65957_36b261020a4d392d31790cf747718fa2.png

با عرض درود و وقت بخیری خدمت نویسنده ارجمند
اثر شما طبق چهارچوب و اصول نقد همراه توسط منتقد:
@HILDA
پارت‌به‌پارت نقد می‌شود و پست‌های نقد توسط شخص منتقد در همین تاپیک ارسال می‌شود.

پیش از شروع نقد خواهش‌مندیم تاپیک قوانین نقد همراه را مطالعه کنید؛
?قوانین نقد همراه

برای پیشگیری از هرگونه اسپم و ... درصورت بروز هرگونه پرسش، سوال خود را در گپ اختصاصی منتقد خود یا تاپیک زیر مطرح کنید؛
?تاپیک پرسش و پاسخ تالار نقد

درصورتی تمایل به پیشنهاد و انتقاد از روند نقد خود و تالار نقد در تاپیک زیر مطرح کنید؛


?تاپیک انتقادات و پیشنهادات تالار نقد

به امید موفقیت روز افزون شما
مدیریت تالار نقد
@شکارچی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نویسنده رسمی
نویسنده رسمی
مدیر بازنشسته
Jun
2,053
3,774
148
18
به‌نام‌تعالی
۲۰۲۱۰۸۰۹_۲۳۳۰۳۰.jpg

نام رمان: پایان عاشقان
نویسنده: diana.zam
ژانر: عاشقانه_تراژدی
خلاصه:
این‌جا هیچ‌کس بیدار نیست!
دیگر صدای برخورد توپ‌‌های کوچک چندلایه کودکان روی زمین‌های خاکی به گوش نمی‌رسد؛ زمان زیادی است که مدرسه‌ها خالی از طنین شادی دانش‌آموزان در زنگ تفریح شده است.
اینجا صدای رگبار و خمپاره حکم می‌راند و دخترکِ بی پشت و پناهش را به سمت نابودی سوق می‌دهد.

برای مطالعه رمان کلیک‌ کنید!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Apr
739
425
103
کیهان
ده پست اول
پی‌نوشت: در ابتدا شاهد مقدمه خودنوشتی بودیم که اندازه‌ی مناسبی داشت. محتوای مقدمه متناسب با اثر بود و با ژانرهای تراژدی و عاشقانه تناسب خوبی را برقرار کرده بود.
در مقدمه درباره‌ی غربت و انتظار صحبت نموده که می‌توان با خواندن مقدمه این حدس را زد که داستان درباره‌ی عشقی‌ است که همراه با کلی انتظار و رنج همراه است و تا حدودی کلیشه‌‌ایست، اما ابهامی که در مقدمه وجود دارد خواننده را برای خواندن اثر ترغیب می‌کند.
شروع رمان با دعوا استارت خورده است که جزو شروع‌های پرتکرار و کلیشه‌ای است، توصیفات به خوبی بیان شده بود اما در شخصیت پردازی و فضاسازی رمان پیشنهاد می‌شود، بیشتر توضیح داده بشود. زاویه دید رمان از اول شخص با ضمیر (من) است.
نقطه‌ی اوج رمان برخورد ناگهانی امیر با مهسو بود که اتفاقات رمان از ایجاد شروع می‌شود، بهتر است که در هنگام گفتن موضوع خواستگاری توسط مادر، مهسو از خود واکنش بیشتری نشان می‌داد.
در بعضی موارد علائم نگارشی به درستی رعایت نشده بود، پیشنهاد می‌شود با مطالعه مجدد اصلاح شود.

موفق باشید?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
3,528
676
158
^به نام او^

عنوان:‌ هوژین
ژانر:‌ عاشقانه، تراژدی
نویسنده:‌ دینا زم (دیـانـا)
ناظر:‌ ♡mahsa.B♡
منتقد:‌ HILDA


[نقد پارت‌های 11 الی 19]

{نقد پی‌نوشت}


در طول پارت‌ها،‌‌ خواننده شاهد عوض شدن رفتار دو برادر شخصیت "مهسو" یعنی شخصیت‌های مصطفی و محمد، و همچنین مادر او است.‌ ابتدا این تغییر رفتار در دیدگاه خواننده باورناپذیر می‌آمد و نویسنده به خوبی در پست‌های بعد،‌ دلیل این رفتارها را به مخاطب نشان داد.‌ می‌توان گفت که عوض شدن رفتار دو برادر تنها گفته شده است و چیزی جز دعوا نکردن محمد در اتاق بیمارستان، نمایه‌های دیگری از آن که عملاً رفتار مصطفی و محمد عوض شده است،‌ به مخاطب نشان داده نشده است که همین،‌ متاسفانه مرتبط می‌شود با سیر تند رمان که در این بخش وجود دارد.‌ برای مثال بهتر می‌شد اگر تغییر رفتار دو برادر،‌ بیشتر در رمان نشان داده می‌شد تا خواننده به درک این منطق برسد که واقعاً در این روزهای آخر بودن مهسو،‌ رفتار آنان عوض شده است. ولی نکته‌ی حائز اهمیت،‌ توصیف احساساتی است که شخصیت مهسو در مواجهه با حقیقت تغییر برادرانش از خود نشان داد.‌ احساسات رنجش و اضافی بودن عضوی از خانواده، چیزی است که به خوبی در احساسات شخصیت‌ مهسو دیده می‌شود و می‌توان گفت نویسنده در این بخش قوی عمل کرده است.‌ اما یک نکته‌ی کوتاهی که در این بخش وجود دارد،‌ آن است که برای بیان احساسات و اینکه مخاطب به خوبی حس درونی شخصیت مهسو را در آن زمان درک کند، از تشبیهات و کنایه‌های بیشتر نیز می‌توان استفاده کرد.
نکته‌ی مهمی که باعث می‌شود سطح کیفی رمان پایین بیاید و همچنین به پیرنگ آن نیز آسیب رسانده شود،‌ سیر تندی است که رمان دارا بود.‌ اتفاقاتی همچون خوب شدن مهسو،‌ صحبت بین مهسو و مادرش،‌ متوجه شدن دلیل تغییر رفتار برادرانش و دیدار با امیر به سرعت پیش رفت که باعث می‌شود به سیر آسیب رسانده شود.‌ بهتر آن است که از اتفاقاتی که نقش اصلی را در رمان دارند،‌ سریع و بدون پردازش بیشتر رد نشد.‌ برای مثال هنگامی که‌ شخصیت مهسو از خواب بیدار شد و دید که سر و صدایی از بیرون می‌آید. سپس،‌ چند خط بعد خواننده متوجه می‌شود که افراد در خانه خواب هستند.‌ چیزی که در اینجا مبهم است و همچنین باعث می‌شود که سیر تند شود،‌ این است که اگر تا چندین دقیقه پیش صدای مصطفی و محمد و همچنین مادر مهسو می‌آمد،‌ پس چگونه در چند خط بعد آنان خواب هستند و مهسو می‌رود بالای سر محمد و به او خیره می‌شود؟ اگر آنان در حال آماده شدن برای خواب هستند،‌ بهتر آن است که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به آن اشاره شود تا خواننده شک نکند.‌
نکته‌ای که باعث می‌شود کمی باورپذیری رمان پایین بیاید،‌ ناگهانی عاشق شدن شخصیت مهسو است.‌ قطعاً در دنیای واقعی کسی که با شخصی تنها دو بار برخورد داشته است،‌ نمی‌تواند بر حس علاقه‌ی نسبی خود عاشق بودن را نسبت بدهد.‌ خواننده این را باور دارد که شخصیت امیر همانی بوده که در حین بازی‌های کودکانه با مهسو،‌ در نقش شوهر فرو می‌رفته و علاقه‌ای امیر نیز از همان زمان شکل گرفت؛‌ ولی نکته‌ی مهم آن هستش که مهسو نباید ناگهانی به این نتیجه برسد که عاشق او است،‌ اینگونه باورپذیری رمان متاسفانه در سطح پایین قرار می‌گیرد.

نکات نگارشی به خوبی رعایت شده بودند و تنها در یک جا،‌ طرز صحیح نوشتن کلمات رعایت نشده بود.
کرده بود آخر (منظور نویسنده از به کار بردن این کلمه مشخص نیست و بهتر است که اصلاحاتی صورت بگیرد.) کشیدم، باقالی پلو!



امیدوارم از نقدم ناراحتی پیش نیامده باشد و توانسته باشم در راه پیشرفت قلم نویسنده گرامی،‌ کمکی کرده باشم.

《پایان》


{در پناه حق}
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا