تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

نقد سینما *نقد و بررسی فیلم بسیار دیدنی میان ستاره ای*

  • شروع کننده موضوع ReiHan
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 499
  • پاسخ ها 21
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
بعضی تکنولوژی ها که در فیلم نشان داده شده شاید طی دهه های آینده در دسترس بشر قرار گیرد. مثلا یورگن هاهن بیولوژیست از دانشگاه فرانکفورت که روی پروژه خواب زمستانی کار میکند میگوید شاید در ۲۰ یا ۳۰ سال آینده فرایند فرو بردن بدن انسان در خواب طولانی با بهره گیری از هورمون های بخصوصی ممکن شود. غیرقابل باور ترین قسمت داستان فیلم، در میان ستارگان٬ برای من اما ورود کوپر به سیاهچاله بود. او در حالی به سیاهچاله می رود که هنوز آگاهی خود را حفظ کرده و اعمال حیاتی بدن اش همانگونه که در فضای ۴ بعدی فضا و زمان کار میکرده انجام می شود. او در یک سیاهچاله درست مانند انسانی در جهان فیزیک نیوتنی نفس می کشد؛ گردش خون؛ تپش قلب و اعمال فیزیولوژیک و سیستم عصبی دارد که کارکرد همه تابعی از زمان است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
داستان فیلم
قصه این فیلم درباره زمانی است که زمین دیگر نمی تواند پاسخ گوی نیازات انسان ها باشد. بحث سر منابع فسیلی مانند نفت نیست بلکه مشکل از طرف غذا است و اکسیژن است. جمعیت زمین کم شده اما ظاهرا تولید غذا چندین برابر کاهش پیدا کرده است. به نحوی که تولید غذا از دانشگاه رفتن و اختراع و اکتشاف مهم تر است. شخصیت اصلی داستان به ظاهر خلبانی است به نام کوپر ( از این جهت می گویم به ظاهر که واقعا مشخص نیست شخصیت اصلی این داستان کیست. در این را*بطه ییشتر صحبت خواهم کرد). کوپر خلبانی مستعد است اما انسان گرسنه، دیگر نیازی به اکتشاف در فضا نمی بیند و کوپر هم به اجبار مشغول کشاورزی شده است. کوپر به کمک دخترش Murph و به نحوی عجیب، مختصات خاصی را پیدا میکنند. آن ها به سمت این مختصات می روند و متوجه می شوند که هنوز ناسا وجود دارد و به طرز مخفیانه ای مشغول تحقیق و پژوهش است. پروفسور برند مسئول این تحقیقات، از کوپر تقاضای کمک برای خلبانی یک سفر را میکند. سفری که در آن قرار است آن ها به کهکشان دیگری بروند و سیاره ای دیگر برای زندگی پیدا کنند و به قول معروف، دنیا را نجات دهند. کوپر برای حفظ جان دخترش که در آینده ممکن است با کمبود غذا و اکسیژن روبرو شود و بمیرد، این کار را قبول می کند و مجبور به ترک او می شود. سفر این گروه شروع می شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
بگذارید آخر داستان رو به طور کامل روشن کنم. البته این را بگویم که این برداشت من بعد از ۲ بار دیدن فیلم است.
ببینید در آخر داستان ما شاهد این هستیم که کوپر سفینه رو در مدار بحرانی گارگنتوا رها می کنه. طبق پیشنهاد رامیلی گارگنتوا یه تکینگی {تکینگی یا Singularity گرانشی یا تکینی فضازمان محلی است که در آن کمیت‌های مورد استفاده برای اندازه‌گیری میدان گرانشی بی‌نهایت می‌شوند، به‌طوریکه دیگر تابع دستگاه مختصات مورد استفاده نیستند. این کمیت‌ها همان، انحنای فضازمان هستند که شاخصی از چگالی ماده می‌باشند. } ملایم داره و کوپر این شانس رو داره که به خاطر ملایم بودن این تکینگی به سرعت و به سلامت خودش رو به منظومه ی شمسی برگردونه. البته این رو هم میدونه که ممکنه به جای منظومه ی شمسی از یه جای دیگه سر در بیاره. اما به کوپر میگه ارزش ریسک داره و کلی براش می تونه زمان بخره.
برای این کار باید در مسیر افق رویداد باشه تا وارد مرکز تکینگی بشه
اما تکینگی در این مدار بحرانی گارگنتوا چی می تونه باشه؟وقتی یه ستاره در حال مرگ هست بر اثر یه سری اتفاقات و شرایط ممکنه به جای این که روند طبیعی خودش رو طی کنه و به غول سرخ و یا کوتوله ی سفید تبدیل بشه به سمتی بره که در نهایت منجر به سیاهچاله شدن اون بیانجامه
در این روند ستاره از درون شروع به فرو روفتن درون خودش می کند تا این که آن جسم عظیم به یک جسم بسیار کوچک با جرم فوق العاده بالا تبدیل شود. این جرم اینقدر زیاد است که جاذبه ی فوق العاده زیادی دارد. جاذبه ای که بر اساس تخمین های ریاضی به بی نهایت می ماند.(به خاطر این میگم تخمین ریاضی چون اکثر مباحثی که در این فیلم از اونا استفاده شده هیچ کدوم به شکل علمی اثبات شده نیستن. اکثرا پیش بینی اتفاق و تخمین هستن. مثل همین عمل تکینگی و یا حتی وجود خود سیاهچاله و کرم چاله. جالب است بدانید چند وقت پیش هاوکینگ ادعا کرده می تواند اثبات کند که سیاهچاله نمی تواند وجود داشته باشد!)
در مرکز این سیاهچاله که همان جسم کوچک است به دلیل جاذبه ی فوق العاده زیاد فضا – زمان رو خم می کنه. دو نوع تکینگی وجود داره. تکینگی مخروطی و تکینگی کروی. چیزی که ما تو فیلم شاهد اون هستیم به ظاهر تکینگی کروی هست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
هر چیزی که بر روی افق رویداد قرار بگیره دیگه توانایی برگشت نداره. در واقع افق رویداد یه شعاعی از مرکز تکینگی هست که اثر جاذبه تو اون شعاع به مقداری میرسه که هر چیزی درون اون قرار بگیره دیگه نمی تونه کاری بکنه و گریز برای اون ممکن نیست. حتی اگه سرعت نور داشته باشه. چون همون طور که گفتم جاذبه ی مرکز سیاهچاله به بی نهایت میل می کنه.
این که اگه یه جسم درون این تکینگی فروبره چی میشه کاملا بر همه پوشیده هست و فقط حدس و گمان وجود داره.
اما ببینیم نولان چه تصوری از این مرکز داره…
نولان درون فیلم روی دو مقوله زیاد تاکید کرد. اولی جاذبه بود دومی احساسات.
طبق نظر نویسنده جاذبه چیزیه که فضا و زمان نمی شناسه. به هیچ گونه بعد محدود نیست برای همین از نظر تئوری تنها چیزی هست که می تونه روی گذشته تاثیر بزاره (اشتباه نکنید. نمی تونه به گذشته بره چون شیء یا جسم نیست. یه نیرو هست)
همون طور که گفتم در مرکز سیاهچاله جاذبه بی نهایته. نولان از این استفاده کرده و چیزی که به ما نشون میده اینه که در مرکز تکینگی خطوط این نیرو به همون شکلی در میان که دیدین. اما شکلی که داشتن هم ایده گرفته شده از ابرمکعب یا تساراکت هست. مکعبی که بنا به نظریات موجود ۴ بعدیه. یعنی به غیر از بردار های x و y و z بردار چهارمی به نام w هم داره. تصور شکل این مکعب تو فضای ۳ بعدی سخته. تمام تصاویری که از این مکعب کشیده شده هیچ کدوم شکل دقیق به ما ارائه نمی دن. چون ذهن ما تمام مدت تصاویر ۳ بعدی و کمتر ثبت کرده توانایی تصور شکل ۴ بعدی رو نداره. هر شکلی هم که تصور کنیم ۳ بعدی میشه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
این تار و پود برای کوپر نقش سیم تگلراف را ایفا می کنند! هر ضربه ای که کوپر به هر کجا از این سیم ها ضربه ای وارد کند جایی دیگر یک چیزی تکان می خورد.
و با توجه به این که این تار های نیرو به مکان و زمان محدود نیستند کوپر از طریق آن ها به گذشته پیام می فرستد.
اما چرا اتاق مورف؟ این همه مکان در دنیا هست چرا دقیقا باید اتاق مورف در مقابل صورت کوپر نقش ببندد؟
اینجاست که احساسات وارد عمل می شوند. حرف نولان این است که احساسات انسان هم درست مانند جاذبه محدود به فضا و زمان نیست و می تونه از هر بعدی عبور کنه و مثل جاذبه یه چیزایی رو خم کنه!
در طول فیلم ما صحنه های زیادی می بینیم که به این مقوله نگاه می اندازند. هواپیمای بدون سرنشینی که مورف برای آن دل می سوزاند. مدل اسباب بازی آپولو که با شکستن آن تمام ذهن مورف را به خودش مشغول کرده اند. را*بطه ای که بین تارس و کیس با بقیه ی سرنشینان برقرار می شود و در نهایت برند دلش برای این که تارس می خواهد خودش را فدای نجات آنها بکند می سوزد و به کوپر به خاطر دل سنگش ناسزا می گوید. و فراتر از این. عشق بین کوپر و مورف. عشق بین برند پدر و دخترش. عشق بین آمیلیا و ادموندز در حالی که سالهاست همدیگر را ندیده اند و موارد دیگر.
دلیل این که اولین تصویری که در دل آن تاریکی در ذهن کوپر وجود دارد اما خودش خبر ندارد اتاق مورف است این است که آخرین تصویری که اون از دخترش داشت درون همین اتاق بود.
نولان می گوید این ابرمکعب آن چیزی که در ذهن ماست را به ما نشان میدهد و آن چیزی که در ذهن کوپر وجود داشت این اتاق بود. به خاطر این که کوپر در دنیا بیشتر از هر چیز دیگر دخترش را دوست داشت و او را آخرین بار در این اتاق دیده بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
و در نهایت هم کوپر با این باور که دختر اون تنها فردی است که می تواند دنیا را نجات دهد تمام اطلاعاتی که در طول این سفر بدست آورده بودن (مخصوصا اطلاعاتی که تارس از تکینگی بدست آورد) رو به شکل کد مورس برای دخترش روی ساعت مچی او از طریق تار های جاذبه ارسال کرد. دقیقا تلگرافی که سیم های آن را نیروی جاذبه تشکیل داده اند! و دختر باهوش کوپر هم پیام را دریافت می کند و با استفاده از دانش ارسال شده توسط پدرش توانست کنترل جاذبه در حد ۳ بعد را در دست بگیرد و وسایلی ساخته شد که در انتهای فیلم دیدیم…
در نهایت هم کوپر دوباره از طرف دیگر کرمچاله خارج شد. اما این بار اینقدر سرعتش زیاد شد که چیزی نزدیک به ۷۰ یا ۸۰ سال زمینی گذشت و به دوران پیری دخترش رسید…
در مورد ابر مکعب
اول فکر کردن که این کرم چاله و کمک ها از طرف موجوداتی فراتر هست
موجوداتی که ابعاد در بالاتر هستن
اما آخر کوپر متوجه میشه اونهایی وجود نداره
انسان ها هیچ وقت نمی تونن به ابعاد بالاتر دسترسی داشته باشن
چون خودشون موجوداتی در بعد سوم هستن. و هیچ وقت به ابعاد بالاتر از خودشون دسترسی نمی تونن پیدا کنن
مثل این که یه نقاشی رو کاغذ بکشی و بخوای اون رو ۳ بعدی کنی
اون نقاشی ۲ بعدی همیشه ۲ بعدی می مونه
مگه این که یه مدل ۳ بعدی از اون بازسازی کنی
هیچ وقت خود اون ۲ بعدی رو نمی تونی دقیقا ۳ بعدی کنی
انسان ها هم همین طور هستن. تنها کاری که کردن این بود که کنترل جاذبه رو بدست گرفتن و چون جاذبه محدود به ابعاد نیست کار های این چنینی رو جاذبه براشون انجام بده
ابرمکعب تصور نولان از مرکز تکینگی هست. توسط انسان قابل ساخت نیست
چیزیه که هست. مثل خود تکینگی. مثل کرم چاله و مثل سیاهچاله
و این که چرا باید دقیقا اتاق مورف رو نشون بده رو هم که گفتم هر کس چیزی رو می بینه که از درون خودش نشات می گیره
اما این بخش پارادوکس داره! پارادوکسی که باعث میشه یه سری از سوالات بی جواب بمونه
همون طور که قبلا گفتم مرکز تکینگی از حالت ابعاد عادی خارجه. ابر مکعب یه فضای ۴ بعدی هست و درون این مرکز جاذبه ی بی نهایت داریم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
و این که چرا باید دقیقا اتاق مورف رو نشون بده رو هم که گفتم هر کس چیزی رو می بینه که از درون خودش نشات می گیره
اما این بخش پارادوکس داره! پارادوکسی که باعث میشه یه سری از سوالات بی جواب بمونه
همون طور که قبلا گفتم مرکز تکینگی از حالت ابعاد عادی خارجه. ابر مکعب یه فضای ۴ بعدی هست و درون این مرکز جاذبه ی بی نهایت داریم
اما درون فیلم این فضا به شکل ۳ بعدی در اومده. اگه ابعاد واقعی یه جرم کمتر بشه ظاهرش رو میشه درک کرد اما اون دیگه عملکرد خودش رو از دست میده
برای مثال اجاق گاز یا یخچال اجسام ۳ بعدی هستن
اگه بیایم اونا رو روی کاغذ بکشیم، هر چقدر هم دقیق و بدون کوچکترین تفاوتی باشه، آیا اون یخچال روی کاغذ می تونه چیزی رو خنک کنه؟ اون اجاق گاز چیزی رو گرم می کنه؟ نه! هر جسم کارکردش تو بعد خودش تعریف شده
و ابرمکعب هم یه چیز ۴ بعدیه و در ۴ بعد تعریف میشه. اگه به حالت ۳ بعدی در بیاد دیگه عمل نمی کنه…
و این ایراد بزرگیه که من به داستان این فیلم میگیرم
حتی از این هم اون طرف تر. انسان، مغز انسان و چشم اون محدود به ۳ بعد هستن. اگه نبودن ما با چشم می تونستیم خیلی از عوامل طبیعی موجود در کیهان رو ببینیم که الان فقط حسشون می کنیم. توانایی دیدن روح رو داشتیم و در نهایت می تونستیم خدا رو ببینیم. اما این غیر ممکنه.ساختار چشم انسان این اجازه رو بهش نمیده. حالا چون ساختار مغز انسان هنوز کامل شناخته نشده نمیشه در موردش نظر قطعی داد. شاید مغز بتونه بدون دیدن همچین چیزی رو تجسم بکنه. اما هر جور نگاه کنیم اینا با هم نمی خونن…
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
و اما در مورد کرم چاله. تصویر نولان از سیاهچاله و کرم چاله به این شکل هست که اگه یه جا یه سیاهچاله باز بشه اون طرفش می رسه به تعداد زیادی کرم چاله که هر کدوم از یه جا سر در میارن. مثل تونل مترو. یه ایستگاه مرکزی و یه سری خروجی. به همین سادگی…
این برداشت شخصی بنده از پایان داستان بود بر اساس اطلاعاتی که داشتم
اما در مورد خود فیلم. این بار برخلاف فیلم های قبلی نولان تمرکز بیشتری بر روی احساسات بشری داشت. تعدادی از اونها رو مثال زدم بالاتر براتون.
اما در جا های دیگه هم چیز هایی به نمایش در میان که روی دیگه ی سکه ی احساسات انسانی هستن.
تا حالا دیدین وقتی تو یه فیلم یه شخصیت خیلی داستان بهش نمی پردازه اگه بمیره در مخاطب چه حسی ایجاد می کنه؟ هیچی! چون هیچی ازش نمی دونیم و از اون بدتر اگه هیچ کار خاصی هم انجام نداده باشه دیگه رسما نقش چوب خشک رو ایفا می کرده تا قبل از مرگش! مخصوصا اگه ببینیم بقیه شخصیت ها به خاطر مردن اون دارن تو سر و کله ی خودشون می زنن تو دلمون میگیم ”آقا ول کن برو بقیه داستان ببینیم چی شد. حالا انگار یارو کی بود…”
نظرتون در مورد شخصیت ”دویل” که تو سیاره ی آبی کشته شد چیه؟
رامیلی چی؟ این ۲ تا هم تقریبا وضعیت این شکلی داشتن. نه به خوبی پرداخته شدن نه کار خاصی انجام دادن که بخوان مخاطب رو تحت تاثیر بزارن. احتمالا این دو تا شخصیت هم همون وضعیت مشابه رو داشته باشن
اما نه! صبر کنید! یه چیزی فرق داره!
چرا بقیه هم همین وضعیت رو دارن؟ چرا وقتی ”دویل” کشته شد کوپر خم به ابرو نیاورد؟ چرا وقتی دید رامیلی بدبخت ۲۳ سال تنها مونده بوده به تنها چیزی که فکر می کرد این بود که بره ببینه بچه هاش چه می کنن؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
این روی دیگه و واقعیتی هست که در مورد آدما وجود داره. اگه ما ببینیم یه غریبه رو دارن اذیت می کنن خیلی کم پیش میاد برای کمک بهش بریم جلو. خیلی وقت ها برای خیلی ها مهم نیست و بعد از مدت کوتاهی هم از ذهن پاک میشن
به نظرتون این عمل نولان تو فیلم چی رو نشون میده؟ شخصیت اصلی داستان دقیقا همون شکلی فکر و عمل می کنه که ما می خوایم. وقتی یه آدم غریبه که هیچی ازش نمی دونیم از بین میره ما بیشتر فکرمون رو مسائل دیگه مثل وقت از دست رفته و زندگی خود کوپر بود. خود کوپر هم همین طور!
شبیه چیزی که آخر ”آخرین ما” دیدیم. جوئل براش مهم نبود دنیا چی میشه. فقط مهم بود عشقش رو نجات بده. اینجا هم قبل از هر چیزی کوپر همین طور فکر می کنه. اون فکر بچه های خودشه. عشقی که با خودخواهی همراه هست…
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jun
1,906
11,206
168
مرگ برگشته
وضعیت پروفایل
Livin La Vida Broka
انجام این اعمال حیاتی که همه در سایهء وجود زمان معنا پیدا میکند در جایی از بعد پنجم که در آن؛ زمان یک مختصه مکانی است؛ باور پذیر نیست. در فیلم اما می بینیم که کوپر اطلاعات کوانتومی درون سیاهچاله را به صورت علایم مورس به جهان چهاربعدی انتقال می دهد. به مصداق سخن خواجه حافظ شیراز که می فرماید: „عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو!“ و به رغم همه آنچه که گفته شد؛ فیلم در میان ستارگان ؛ دست کم از آن جهت که ذهن مخاطب عام را با یک سری از مفاهیم و پرسش های فلسفی فیزیک جدید آشنا می کند درخور توجه است و می توان با اندکی اغماض آن را تا حدی جدی گرفت.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا