سرپرست بخش ادبیات + مدیر تالار نقد و کافه ژورنال
عضو کادر مدیریت
سرپرست بخش
مدیر رسـمی تالار
نویسنده رسمی
کاریکلماتوریست
شاعر انجمن
مدرس انجمن
سـردبیر انجمن
تیم تگ
منتقد انجمن
مشاور انجمن
ژورنالیست انجمن
گوینده انجمن
مقامدار آزمایشی
برترین مقامدار سال
- Apr
- 1,670
- 7,336
- 148
- 14
- وضعیت پروفایل
- نمیتونی من رو نبینی
نام داستان: هفت روز با آسکاریس
نویسندگان: آیناز تابش/ارغنون
ژانرها: اجتماعی
سبک: سمبولیسم
خلاصه:
گیلبرت در رودهی خود کرم آسکاریس دارد. یا حداقل فکر میکند دارد؛ زیرا اکنون آسکاریس است که او را تصاحب کرده، خودش، بدنش، هر غذایی که میخورد، هر زحمتی که میکشد و خلاصه هر چه با چندرغاز پساندازش میخرد منحصرا متعلق به آسکاریس است. مردی که سالها درحال باج دادن به انگلها بوده چشمانش را باز میکند و بدنی خوردهشده را میبیند، بدنی خالی، بدنی پر از کرم. کرمها با ملچ و ملوچ انزجاآمیزشان برایش لالایی میخوانند؛ گیلبرت را میخوابانند و او سرانجام شبی از شدت درد نابودی بیدار میشود تا پاهای خورده شدهاش را بازپس گیرد... .
نویسندگان: آیناز تابش/ارغنون
ژانرها: اجتماعی
سبک: سمبولیسم
خلاصه:
گیلبرت در رودهی خود کرم آسکاریس دارد. یا حداقل فکر میکند دارد؛ زیرا اکنون آسکاریس است که او را تصاحب کرده، خودش، بدنش، هر غذایی که میخورد، هر زحمتی که میکشد و خلاصه هر چه با چندرغاز پساندازش میخرد منحصرا متعلق به آسکاریس است. مردی که سالها درحال باج دادن به انگلها بوده چشمانش را باز میکند و بدنی خوردهشده را میبیند، بدنی خالی، بدنی پر از کرم. کرمها با ملچ و ملوچ انزجاآمیزشان برایش لالایی میخوانند؛ گیلبرت را میخوابانند و او سرانجام شبی از شدت درد نابودی بیدار میشود تا پاهای خورده شدهاش را بازپس گیرد... .
آخرین ویرایش توسط مدیر: