و (مانند آموزگاران در جمهور افلاطون) به کودکان خود همواره میآموختند که رده هر کس فرمانی است از سوی خدایان که تنها بیایمانان باک دگرگون کردن آن را دارند. فرمانروایان را از میان فرزندان شاهان پیشین و سردمداران هر بخش از سرزمین را از میان یارلزها برمیگزیدند. پا به پای این پذیرش بیریای فرمانروایی پادشاه و همچنین پیامدهای آشکار جنگ و کشاورزی، مردمسالاری شایانی در کار بود که به سبب آن زمینداران در یک «هاس ثینگ» یا انجمن سران خانواده، انجمن روستا، انجمن استانی، یا یک «انجمن یکپارچه» ملی کار بنیانگذاران و دادگران کشور را انجام میدادند.
آخرین ویرایش توسط مدیر: