تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

آموزشی چند روش برای آغاز جذاب رمان و داستان

  • شروع کننده موضوع HILDA
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 221
  • پاسخ ها 11
سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
3,528
676
158
●به نام پرودگار قلم●


با سلام و عرض وقت‌ بخیر خدمت خوانندگان محترم.‌
در این تاپیک قراره چند راهکار در را*بطه با "چگونگی آغاز" و " شیوه‌های رایج اشتباه در آغاز" نام برده بشود تا راهی برای کمک در مسیر قلم عزیزان نویسنده باشد.‌


امیدوارم نهایت بهره را ببرید.

•اسپم ندهید.•
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
3,528
676
158
○● چند روش برای آغاز داستان:

معرفی شخصیت‌ها
اسم ‌شخصیت رو مشخص کنید. اگه اول‌ شخص می‌نویسید از طریق عوامل بیرونی هویت رو مشخص کنید.

ترتیب دادن زمان و مکان صحنه
می‌تونید به سادگی تاریخ و مکان رو بنویسید یا لابه‌لای توصیفات این اطلاعات رو بذارید.

ایجاد حال و هوای داستان
از طریق توصیف فضاسازی کنید. با سبک، طول جملات و کلمات مناسب متن حال و هوای مناسب رو شرح بدید.

■‌ طرح یک پرسش
سعی نکنید اطلاعات بیش از حد بدید. به اندازه‌ای باشه که خواننده‌ها به درون داستان هدایت بشن، اما پرسش‌هایی هم بذارید که نسبت به ادامه‌ی داستان مشتاق بشن.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
3,528
676
158
|×| خطر
خواننده رو متوجه یه عالمه خطر کنید. اون کنجکاو می‌شه که بدونه بعدش چی می‌شه!

|♤| بازگشت به گذشته
پس از اینکه داستان در زمان حال جا افتاد، به خاطره‌ای جذاب در گذشته‌ی شخصیت برگردید و خواننده رو توش بکشونید.

|♧| چیزی غیرطبیعی
فقط یه روز عادی دیگه‌ست... نه، نیست! چیزی که روال عادی زندگی رو به هم بریزه، واقعا خواننده رو کنجکاو می‌کنه.

|♡| صحبت‌های مورمورکننده
شخصیت یه نیمه‌ی عجیب و نگران‌کننده داره؟ همون لحظه نشونش بدید! خواننده‌ها داستان پیش‌زمینه رو دوست دارن... (backstory)

|◇| چشم انداز
با چشم‌اندازی غافلگیرکننده شروع کنید. می‌توانید به خواننده یک پیشگویی یا شخصیتی گیرا نشان دهید. مرموز باشید!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
3,528
676
158
شروع داستان با گفتوگو:
از زبان ریموند آبستفلد


یکی از فنون شروع داستان از وسط، شروع با گفتوگو است. در اینجا نیز، داستان از وسط یک حادثه شروع میشود. مزیت این شیوه آن است که خواننده ناگهان وارد اتفاقی که دارد رخ میدهد میشود، اتفاقی که از قبل سرعت الزم را دارد و او را پیش میبرد.
ضمن این که کنجکاوی برای کشف محتوای این گفتوگو در خواننده حالت تعلیق ایجاد میکند، چنانکه گویی خواننده در رستوران پشت میزی

نشسته و دارد استراق سمع میکند که بفهمد دو نفر میز بغلی دارند چه میگویند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
3,528
676
158
♧● صفحه‌ی اول داستان‌تون موارد پایین رو داره؟ اگه داره، یعنی آغاز خوبیه.
♡● البته یادتون باشه به ندرت داستانی می‌بینیم که تمام یا اکثر موارد رو توی صفحه‌ی اول داشته باشه. زور نزنید که همه‌چیز رو توی آغاز داستان جا بدید.
■● این مثل یه راهنمایی می‌مونه. به‌علاوه به ژانر هم بستگی داره؛ مثلا کسی توی صفحه‌ی اول رمانی ادبی–فلسفی، اکشن و هیجان نمی‌ذاره.

• طرح برای گفته شدن آماده‌ست؟

• شخصیت اصلی کاملا واضح معرفی شده؟
• زاویه‌دید و لحن داستان مشخصه؟
• خواننده با تم و پس‌زمینه آشنا شده؟
• حرکت‌های هیجانی داره؟
• وضعیت توضیح داده شده؟
• عمیق‌ترین آرزو یا هدف شخصیت اصلی معلومه؟
• حادثه‌ی جذابی داره؟
• آیا شخصیت وارد چیز جدیدی شده؟
• آیا معماهای جالبی به وجود اومده؟

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
3,528
676
158
بعضی‌وقت‌ها بهتره داستان از اولِ اولِ ماجرا شروع نشه؛ مثلا: «من در یکی از شهرهای کوچک ایالت پنسیلوانیا در یک روز برفی به دنیا آمدم و...»

☆| این شروع غلط نیست ولی هیجان و تعلیق کافی نداره که کنجکاوی خواننده رو تحریک کنه.

☆| بهتره از وسط داستان شروع کنید که اصطلاحا در زبان لاتین بهش می‌گن in media rest که یعنی شروع از وسط.

☆| مثال شروع از ابتدا:
تابستان صندوقدار فروشگاه ای‌اند‌پی بودم. هر روز پیراهن سفید اتوکشیده می‌پوشیدم و از مسیر کنار دریا سر کار می‌رفتم...

☆| مثال شروع از وسط:
سه دختر با لباس شنا وارد فروشگاه شدند. تا به قسمت نان‌ها نرسیدند آن‌ها را ندیدم؛ اولین دختری که دیدم کمی چاق و آفتاب‌سوخته بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
3,528
676
158
IMG_20210807_195019_638.jpg



●پنج خطای رایج هنگام آغاز داستان●

⊙ هیچ اتفاقی نیفتد
⊙ پس‌زمینه داستانی بیش از حد
⊙ مبهم یا ناپایدار بودن راوی
⊙ باورپذیر نبودن شخصیت‌ها
⊙ خنثی و غیرجذاب بودن لحن داستان

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
3,528
676
158
⊙☆ هیچ اتفاقی نیفتد
~ داستان با توصیف اتفاقات همیشگی و گپ‌وگفت یا منظره شروع بشه، اما هیچ اتفاق مهمی نیفته.
خواننده‌ها مجذوب داستان نمی‌شن مگه اینکه کنش یا گره‌ای توی داستان باشه.

☆■ پس‌زمینه داستانی بیش از حد
~ خواننده‌ها معمولا ترجیح می‌دن قبل از فهمیدن اتفاقات قبلی، وارد اتفاقات کنونی بشن.
توصیف زیاد پس‌زمینه‌ی رمان نه تنها در آغاز که توی کل رمان، قاتل داستانه.

○☆ مبهم یا ناپایدار بودن راوی
~ اگه خواننده‌ها ندونن راوی یا شخصیت اصلی کیه که باهاش همذات‌پنداری کنن، درگیر شدن با داستانتون براشون سخت می‌شه.
~ اگر روایتتون اول شخص بود هم زود اسم و جنسیت و مشخصات راوی رو نشون بدید.

⊙☆ باورپذیر نبودن شخصیت‌ها
~ اگر شخصیت‌ها هیچ وجه مشترکی با آدم‌های واقعی که دارای نقص هستن نداشته باشن، احتمالا خواننده علاقه‌ای به دونستن داستان اون شخصیت‌ها نشون نمی‌ده.
شما به چیزی منحصر به فرد در مورد شخصیت‌هاتون نیاز دارید.

♧☆ خنثی و غیرجذاب بودن لحن داستان
~ آوا و لحن داستان قراره خواننده رو جذب کنه.
تعریف دقیق این سخته، ولی می‌شه اون رو نوعی اطمینان توی نوشته دونست که باعث می‌شه خواننده حس کنه نویسنده حرفی مهم و جذاب داره.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
3,528
676
158
^^ در آغاز رمان از اسامی زیاد استفاده نکنید!

♡♡ در فصل اول نباید شخصیت‌های بسیار و نقش‌های زیاد وجود داشته باشن. چرا؟
1- به خاطر سپردن این‌همه اسم و تفکیک نقش‌هاشون کار سختیه.
2- خواننده احساس آشفتگی و بی‌نظمی در رمان می‌کنه.
3- قطعا فرصت نمی‌شه همه رو در همون فصل اول شخصیت‌پردازی مناسبی کرد و درست درک نخواهند شد.
4- نمی‌شه فردیت، اهمیت و موقعیت خاص شخصیت‌ها رو کاملا مشخص کرد.
5- نباید ذهن خواننده به زور با شخصیت‌های بسیار و حوادث و خط طرح‌های فرعی درگیر بشه، باید در جریان داستان غرق بشه و پیش بره.
6- اشتیاق خواننده کمتر، و رمان کم‌کم مبهم می‌شه.
7- خواننده مجبور می‌شه مدام به عقب برگرده و ببینه هرکس کیه و درگیر چیه.
8- انبوه مطالب نمی‌ذاره نویسنده روی چیزهای خاصی تاکید کنه.

● پس:
در فصل اول سیلی از حوادث و شخصیت‌ها ننویسید. شاید شما مدت زیادی با شخصیت‌ها وقت صرف کردید و همه رو خوب می‌شناسید، اما خواننده برای دفعه‌ی اوله که باهاشون آشنا می‌شه و ممکنه نتونه از هم تشخیص‌شون بده.
□■ بذارید کم‌کم نقش اصلی‌ها توی داستان جا بیفته و بعد برید سراغ فرعی‌ها.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرپرست بازنشسته
مدیر بازنشسته
Jul
3,528
676
158
{داستانتون رو با معرفی شخصیت‌ها شروع نکنید.}

مثال:
[ اسم من لی‌لی است. فردا پانزده سالم می‌شود و قرار است با دوتا از دوست‌هایم به پارک مرکزی بروم: سارا و مهرین. آن‌ها خواهرهای دوقلو هستند.]

این اشتباهه. خواننده رو با اطلاعات بمبارون نکنید.
آر.ال.استاین هم آغاز تقریبا تمام کتاب‌هاش چندتا دیالوگه و بعد این معرفی‌ها: من موهایم قرمز است، چشم‌هایم سبز است.

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا