تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

متون و دلنوشته [ چهرازی ]

بیداری؟ پاشو ‌بیا، قول دادیا، یادت که نرفته. قول دادی کمک خواستم بیای، الان موقعشه. حتی دیگه دست تنهایی نمیتونم دلتنگی‌هامو از اتاق بذارم بیرون، قد هزار سال روهم تلنبار شدن تا سقف. دارم خفه میشم، هوا نیست، توئم نیستی… پاشو بیا… قولت قول‌ بود دیوونه… خوابی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هِی می دیدمش.
هِی هوایی می‌شدم.
قولمُ شکستم، روم نشد بت بگم، ده بار رفتم نگاش کردم.
تازه این‌که چیزی نیست، حرفم باش زدم.
دیگه جوابمو نداد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از فرداش دیگه نشد از یادش منفک بشیم
هی نگاش کردیم نشستیم روبروش
هی از دور پاییدیم واسش زیرلبی دوبیتی گفتیم
رفت و اومد کردیم طنز پارسی انداختیم
در جلوت و خلوت راه رفتیم رو ریل
نی لبک مهره های پشت
کودکان توام با آغـوش خویش
وقتی کسی حواسش نبود ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رفتیم به مدیریت گفتیم: ببخشین چرا اسم جمشید ُ توو این کاغذتون ننوشتین؟ گفت: جمشید کدوم بود؟ گفتیم: همون که تولدش آبانه. حالا هم آبانه دیگه. پس چرا نیست؟ اینم پاییز. جمشید می‌ گه: یه چای دیگه بریزم؟ می‌ گم: چای نمی‌ خوام، بیا بیشین پاییز خیلی یادت ُ می‌ کنم. از پنجره اتاق می‌بینم‌‌اش وسط حیاط، زردا و نارنجیا رُ با پا هم می‌ زنه، می‌ خنده، می‌ خونه: پادشاه فصل‌‌ها پاییز …
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
منتقد ادبی+ طراح آزمایشی وبتون
ناظر رمان
منتقد انجمن
مقام‌دار آزمایشی
تیم کتابخوان
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
May
1,614
1,075
133
22
پاییز که می‌شه ما بی‌اختیار می‌ریم اتاقِ جمشید. پاییز یه‌هو میاد، تو یه‌روز، مثل بهار و بقیه. صپ زود بیدار می‌شی می‌بینی حیاط شده طوفان رنگ و رنگ که برپا در دیده می‌کند. ما هم مثل عوام‌الناس، مثل سیاوش قمیشی و کریس دی‌برگ عقیده داریم پاییز دل‌گیره. شباش صدای بوف میاد. به جمشید می‌گیم: سر معرکه مهمون نمی‌خوای دل‌مون گرفته؟ می‌گه: بابا کجاش دل‌گیره؟ نگا نارنگیا رو، نگا نارنجیا رو، به‌زبانِ حال با انسان سخن می‌گه. خرمالو رو ببین. می‌گم: جمشید نارنجی چیه؟ مهر، آبان، وای از آذر؛ چه‌جوری بگذرونیم امسالو؟ تولد جمشید آبانه. خب معلومه خوشش میاد. راه می‌ره می‌گه: دنیا یعنی محاسنِ پاییز
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
منتقد ادبی+ طراح آزمایشی وبتون
ناظر رمان
منتقد انجمن
مقام‌دار آزمایشی
تیم کتابخوان
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
May
1,614
1,075
133
22
دل‌مون تنگه. تو بیا. مگه نگفتی سر می‌زنی؟ تابستون کش میاد تا می‌تونه. خیلی تنگه. با این‌که حتا پاییزم نیست. من دیوونه‌م؛ درست! اما من نکردم. نفهمیدم چی شد به‌خدا. خیلی فکر می‌کنیم مگه ما چی‌کار کردیم که می‌گن دیوونه‌س. قیافه‌مون شبیه پدرزن ونگوک شده: دستان زیر چانه، با کلاه، نگاه غم‌آلود. بیا گل‌خونه کن، ایام سرده وسط این‌همه تابستون قلب‌الاسد. یادمون رفته دیگه اون های‌وُهوی و نعره مستانه‌مون. چندوقتیه دیگه کسی دندونامون رو ندیده. قدیما بیش از این اندیشۀ عشاق می‌کردی. چندوقتیه خسیس شدی. یه‌هو شدی. رفتی دیگه سر نزدی. انگار یادت ما رو رفته باشه. ما اما هنوزم از یادت کم نکردیم. نباش خسیس، تو بیا. من دیوونه‌م؛ درست. ولی مگه تواَم دیوونه نبودی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
منتقد ادبی+ طراح آزمایشی وبتون
ناظر رمان
منتقد انجمن
مقام‌دار آزمایشی
تیم کتابخوان
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
May
1,614
1,075
133
22
هست شب، یک‌شبِ دم‌کرده وُ خاک، رنگِ رخ باخته است. هست شب، آری شب، آری شب، آری شب. شب شب شب شب شب، آقا شب! از لحاظ علم‌الاختر چرخش اجرام آسمانی به این شکله که طول روز با طول شب فرق داره. لابد عده‌ای از شنوندگان ما الان می‌گن اینا کرامات شیخه، ولی عزیز من، ببین حالا من نمی‌خوام صدامو بالا ببرم، خب 24 ساعتو درست از وسط نصف نکردن که. هر زمان می‌بینی وسطش افتاده یه‌جا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
منتقد ادبی+ طراح آزمایشی وبتون
ناظر رمان
منتقد انجمن
مقام‌دار آزمایشی
تیم کتابخوان
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
May
1,614
1,075
133
22
پیام چی بفرستی آخه؟ ما که این‌طوری نبودیم. این‌قدر با عقل وُ شعور نبودیم، آدم نبودیم، دیوونه بودیم. از هرچی بهترینش مال ما بود. هنوزم دیوونه‌ایم. حال‌مون خوبه، نمی‌خوایم گرفتار عقل وُ شعور شیم. تو هم رها کن حیلتِ گندو. بابا حرف همونه، همون که حرف تازه‌س، همون که از همه بهتره، حرف همونه، همونه، باقی هیچ. خداحافظ.
 
منتقد ادبی+ طراح آزمایشی وبتون
ناظر رمان
منتقد انجمن
مقام‌دار آزمایشی
تیم کتابخوان
مدیر بازنشسته
برترین‌ مقام‌دار سال
May
1,614
1,075
133
22
همه می‌دونن ما خیلی ساله تو آسایشگاهیم جمشید. ما قبل همه اومدیم. واسه خودمون پخی بودیم. یعنی فارسی‌مون خوب بود، یه دستی هم تو ریاضی داشتیم. تقلید صدا، گروه سرود، مسابقات خط، نقاشی، همه‌چی اول می‌شدیم. راه می‌رفتیم گردن افراشته، این‌ور حیاط به‌ اون‌ور. تو بگو اگه این‌قد محل به دنیا می‌ذاشتیم. یادته؟ یادت رفته از بس دیگه نبودیم.
 

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا