تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

کاربر انجمن
کاربر انجمن
Oct
360
115
63
تازه فهمیدم که این دنیا بجزدنیا نبود
صرف رفتن آمدیم و جای ماندن ها نبود

آن یکی بر فتح اینجا لشکری آورده بود
غافل ازخود چون نیازش یک وجب گویا نبود

اکبر حیدری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Dec
22
50
13
در بهار از من مرنج،ای باغبان، گاهی اگر
یادی از بی برگیِ فصل خزان آرم تو را

هاتف اصفهانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کاربر انجمن
کاربر انجمن
در بهار از من مرنج،ای باغبان، گاهی اگر
یادی از بی برگیِ فصل خزان آرم تو را

هاتف اصفهانی
آسمانی که شبی همدم ما بود
روشنگر شب های ادیم دگران بود
زاری مرا دید و ز رخسار نرفتش
سیمای کبود و حدق و میغ سپندش
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Mar
366
888
93
17
اردبیل
شبي مجنون به ليلي گفت کاي محبوب بي همتا
تو را عاشق شود پيدا ولي مجنون نخواهد شد
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Sep
1,223
726
133
در چشم آفتاب چو شبنم زیادی‌ام
چون زهر هر چه باشم اگر کم زیادی‌ام

بیهوده نیست روی زمینم نهاده‌اند
بارم که روی شانۀ عالم زیادی‌ام
 
کاربر انجمن
کاربر انجمن
Mar
366
888
93
17
اردبیل
من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش
که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت
 

Who has read this thread (Total: 2) View details

بالا