تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

متون و دلنوشته ♥ دلـنـوشـتـه هـای ِنیـکی فـیـروز کـوهـی ♥

  • شروع کننده موضوع Diako
  • تاریخ شروع
  • بازدیدها 478
  • پاسخ ها 43
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,974
59,548
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
برایت قهوه می ریزم

کمی شیر دو قاشق شکر . . .

میگذارم جلویت روی میز گلدان گل را کنار تر می گذارم . . .

تا بهتر ببینمت قیافه ی جدی به خودم می گیرم

و با لهجه ای که حالا برایِ خودم هم بیگانه است

می گویم قهوه ات سرد می شود

هر کجا که هستی

زودتر به خانه بیا . . .

و

همانطور می نشینم تا تو یک روز بیایی . . .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,974
59,548
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
یک روز صبح بیدار میشوی
و حس می کنی
چقدر ر ر ر ر ر دوستش داری
و خدا
از خیلی دور تر ها
دلش برای جای خالی کسی که دیگر نیست
می گیرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,974
59,548
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
بانو !
برای شما چه فرق میکند
از چشمان او بنویسی
یا از روزگارِ من ؟
سیاه نبود بانو !
حرمت داشت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,974
59,548
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
من اعتقاد به هیچ روزی ندارم
من معتقد به مردی هستم که هر روز ، هر روزِ خدا ، برایم پدری کرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,974
59,548
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
رو به هم
انگار رو به دیوار
بایستیم و سکوت کنیم
سکو و و و و و و و و ت
....
... کدام حرف ؟؟
وقتی کسی پایِ دردِ دلت چهار زانو نمیزند؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,974
59,548
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
برایت خواهم نوشت
از ابهام لحظه ها
از تردید
از حجم مرگ آور نبودنت
از کسانی* که ردّ میشوند و بوی تو را میدهند
... شاعرانی که از تو می*نویسند و شعرشان را با نام خودشان چاپ میکنند
روزنامهها که عکست را درشت می*اندازند ، بی* من در کنارت
برایت خواهم نوشت
از حدیث تلخ بغض*های تا ابد
از قناعت به یک خاطره ، یک یاد ،یک شب مهتاب
از صبوری من و جای خالی* تو و شب*های من
برایت خواهم نوشت
حتی تو هم برای من نبودی
حتی تو هم برای من نبودی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,974
59,548
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
مثل مسافری که مسیرش جهنم است
دوست دارم تما ا ا ا ا م ٔپل های پشتِ سرم را خر*اب کنم
من برای آغو*ش تو
بی اندازه ... یک زنم
نیکی فیروزکوهی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,974
59,548
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
و ناگهان آنچنان دلت میگیرد

که دستت را به پیشانی میگذاری

وهای های

در غمِ نگاهِ بهت زده یِ غریب ترین مردمِ دنیا گریه میکنی

و خدا ،

همچنان شاهد است...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,974
59,548
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
روزها
هفته ها
سالهاست كه نيستي
و من هنوز فكر ميكنم
هنوز دير نيست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
Jun
16,974
59,548
298
33
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
میروی
و می دانم
امتدادِ این خیابان
ختم میشود به تنهایی من
می مانم
و می دانم
دلم جز گریه چیزی نمی خواهد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا