تازه چه خبر

خوش آمدید به انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان انجمن رمان نویسی | کافه نویسندگان

برای دسترسی به تمام امکانات انجمن و مشاهده تمامی رمان ها ثبت نام کنید

شعر ♥ شـعــــرهای عـاشـقـانـه ♥

Diako

معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
عضویت
13/6/21
ارسال ها
16,985
امتیاز واکنش
59,558
امتیاز
298
سن
33
محل سکونت
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
فکر کن قهوه بنوشی ته فالت باشد
بعد از این دیدن او فرض محالت باشد

از خدا ساده بپرسی که تو اصلا هستی !؟
گریه ات باعث تکرار سوالت باشد

چمدان پر بکنی خاطره ها را ببری
عکسهایش همه عمر وبالت باشد

روز و شب قصه ببافی که تو را می خواهد
باز پیچیده ترین شکل خیالت باشد

توی تنهایی خود فکر مسکن باشی
قرص اعصاب فقط شامل حالت باشد

“ای که از کوچه مع*شوقه ما می گذری”
قسمت ما نشد این عشق، حلالت باشد…
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Diako

معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
عضویت
13/6/21
ارسال ها
16,985
امتیاز واکنش
59,558
امتیاز
298
سن
33
محل سکونت
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
تو مثل «لوركا»يي! قرار ساعت پنجي!
جيغي! شبيه لاك قرمز، كفش نارنجي

از دلخوشي هايت دويدن زير باران است
يا قهوه خو*ردن توي كافه گوشه ي دنجي

هرچند ولي مثل خودت هستي
در هيچ اسم و هيچ تصويري نمي گنجي

سختي شبيه يك كتاب فلسفه بر ميز
راحت شبيه گريه هاي «اكبرِ گنجي»

در جمع روشنفكرها با خنده مي گويي
كه قهرمانت هست و بوده «باب اسفنجي»!!

اسب سفيدت را نمي دانم ولي داري
يك دستبند سبز مثل آخرين منجي

من شاعرم، گيجم، غم انگيزم، بداخلاقم...
اما تو خوب مطلقي! از من نمي رنجي
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Diako

معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
عضویت
13/6/21
ارسال ها
16,985
امتیاز واکنش
59,558
امتیاز
298
سن
33
محل سکونت
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
خبر خیرِ ِتو از نقل رفیقان سخت است
حفظ ِحالات من و طعنه ی آنان سخت است

لحظه ی بغض نشد حفظ کنم چشمم را
در دل ابر نگهداری باران سخت است

کشتی ِ کوچک من هر چه که محکم باشد
جَستن از عرصه ی هول آور طوفان سخت است

ساده عاشق شده ام ساده تر از آن رسوا
شهره ی شهر شدن با تو چه آسان... سخت است

ای که از کوچه ی ما می گذری ، مع*شوقه!
بی محلی سر این کوچه دوچندان سخت است

زیر باران که به من زل بزنی خواهی دید:
فن تشخیص نم از چهره ی گریان سخت است

کوچه ی مهر سر نبش ، کماکان باران...
دیدنِ حجله ی من اول آبان سخت است!!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Diako

معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
عضویت
13/6/21
ارسال ها
16,985
امتیاز واکنش
59,558
امتیاز
298
سن
33
محل سکونت
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
قدر نشناس ِ عزیزم، نیمه ی من نیستی
قلبمی اما سزاوار ِتپیدن نیستی !

مادر ِ این بو*سه های چون مسیحایی ولی
مرده خیلی زنده کردی، پاکدامن نیستی

من غبارآلود ِ هجرانم تو اما مدتی ست
عهده دار ِ آن نگاه ِ لرزه افکن نیستی

یک چراغ از چلچراغ آرزوهایت شکست
بعد ِمن اندازه ی یک عشق روشن نیستی

لاف آزادی زدی؛ حالا که رنگت کرده فصل
از گزندِ بادهای هر*زه ایمن نیستی

چون قیاسش می کنی با من، پس از من هرکسی
هرچه گوید عاشقم، می گویی: " اصلا نیستی "

دست وقتی که تکان دادی عجب حالی شدم
اندکی برگشتم و دیدم که با من نیستی !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Diako

معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
عضویت
13/6/21
ارسال ها
16,985
امتیاز واکنش
59,558
امتیاز
298
سن
33
محل سکونت
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
چون طفل که از خو*ردن داروست پریشان
با دوست پریشانم و بی دوست پریشان

ابرو به هم آورده و گیسو زده بر هم
چون ابر که بر گنبد مینوست پریشان

مجموعهی ناچیز من آشفتهی او باد
آنکس که وجودم همه از اوست پریشان

دست و دل من بر سر این سلسله لرزید
در جنگل گیسوی تو آهوست پریشان

آرامش دریای مرا ریخته بر هم
ماهی که پریخوست پریروست پریشان

با حوصله*ی تنگ و دل سنگ چه سازم؟
با دوست پریشانم و بی دوست پریشان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Diako

معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
عضویت
13/6/21
ارسال ها
16,985
امتیاز واکنش
59,558
امتیاز
298
سن
33
محل سکونت
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
مثل هر شب هو*س عشق خودت زد به سرم
چند ساعت شده از زندگیم بی خبرم

این همه فاصله، ده جاده و صد ریل قطار
بال پرواز دلم کو که به سویت بپرم؟

از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من
بین این قافیه ها گم شده و در به درم

تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر
این همه فاصله کوتاه شود در نظرم

بسته بسته کدئین خوردم و عاقل نشدم
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم

بی تو دنیا به درک، بی تو جهنم به درک
کفر مطلق شده ام دایره ای بی وترم

من خدای غزل ناب نگاهت شده ام
از رگ گردن تو من به تو نزدیک ترم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Diako

معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
عضویت
13/6/21
ارسال ها
16,985
امتیاز واکنش
59,558
امتیاز
298
سن
33
محل سکونت
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
چند روزی است که تنها به تو می اندیشم
از خودم غافلم اما به تو می اندیشم

شب که مهتاب درآیینه ی من می ر قصد
می نشینم به تماشا به تو می اندیشم

همه ی روز به تصویر تو می پردازم
همه ی گریه شب را به تو می اندیشم

چیستی ؟ خواب و خیالی ؟ سفری ؟خاطره ای ؟
که دراین خلوت شب ها به تو می اندیشم

لحظه ای یاد تو از خاطرمن خارج نیست
یا درآغوش منی یا به تو می اندیشم

اگر آینده به یک پنجره تبدیل شود
پشت آن پنجره حتی به تو می اندیشم

تو به حافظ به حقیقت به غزل دلخوش باش
من به افسانه نیما به تو می اندیشم

نه به اندیشه ی زیبا ،نه به احساس لطیف
كه به تلفیقی از این ها به تو می اندیشم

تو به زیبایی دنیای كه می اندیشی؟؟
من كه تنها، به تو تنها به تو می اندیشم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Diako

معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
عضویت
13/6/21
ارسال ها
16,985
امتیاز واکنش
59,558
امتیاز
298
سن
33
محل سکونت
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
چشمان تو که از هیجان گریه می کنند
در من هزار چشم نهان گریه می کنند

نفرین به شعر هایم اگر چشم های تو
اینگونه از شنیدنشان گریه می کنند

شاید که آگهند ز پایان ماجرا
شاید برای هر دومان گریه می کنند

بانوی من چگونه تسلایتان دهم ؟
چون چشم های باورتان گریه می کنند

پر کرده کیسه های خود از بغض رودها
چون ابرهای خیس خزان گریه می کنند

وقتی تو گریه می کنی ای دوست ، در دلم
انگار ابر های جهان گریه می کنند

انگار با تو بار دگر ، خواهران من
در ماتم برادرشان گریه می کنند

در ماتم هزار گل ارغوان مگر
با هم هزار سرو جوان گریه می کنند

انگار عاشقانه ترین خاطرات من
همراه با تو مویه کنان گریه می کنند

حس میکنم که گریه فقط گریه ی تو نیست
همراه تو زمین و زمان گریه می کنند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Diako

معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
عضویت
13/6/21
ارسال ها
16,985
امتیاز واکنش
59,558
امتیاز
298
سن
33
محل سکونت
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
نازنینم عاشقت هستم ولی آیا تو هم...
من که خیلی سخت دل بستم ولی آیا تو هم...

عاشقت هستم خجالت می کشم از گفتنش
من حیا کردم دهان بستم ولی آیا تو هم...

لحظه ای افتاد چشمانت به چشمانم ولی...
از نگاهت همچنان مستم ولی آیا تو هم...

سعی کردم تا نظر بازی کنم رویم نشد
حیف، من رُویم نشد، جَستم ولی آیا تو هم...

از زمین تا آسمان، از آسمان تا کهکشان...
زیرو رو کردم تو را جُستم ولی آیا تو هم...

کاش میشد قسمتم باشی تو ای حوّای من
من که رفتم، آدمی پستم ولی آیا تو هم...

عاشقی از جنس مجنونم بیا لیلای من
من که مجنونی ازین دستم ولی آیا تو هم...

نیستی پیشم ولی لیلای من این را بدان
نازنینم عاشقت هستم ولی آیا تو هم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Diako

معاونـت کل سایـت
عضو کادر مدیریت
معاونت کل سایت
عضویت
13/6/21
ارسال ها
16,985
امتیاز واکنش
59,558
امتیاز
298
سن
33
محل سکونت
gilan
وضعیت پروفایل
چو خدا بُوَد پناهت ، چه خطر بُوَد زِ راهت
میان این همه غصه وصال میخواهم
شکسته پر شده ام بی تو،بال میخواهم

اگر چه فکر وصالت بُوَد خیالی خام
کمی برای تنفس خیال میخواهم

جدا ز یارم وحالم بداست و شوخی نیست
از اینکه بی تو نمردم مدال میخواهم

دوباره فکر تو و نا امیدی و حافظ
برای وعده ی وصل تو فال میخواهم

رواق منظر چشم من آشیانه ی توست
نگاه کن به نگاهم که حال میخواهم

توقعی که ندارم فقط ز عزرائیل
برای دیدن رویت مجال میخواهم. . .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8