تازه چه خبر

انجمن رمان نویسی کافه نویسندگان

با خواندن و نوشتن رشد کنید,به آینده متفاوتی فکر کنید که بیشتر از حالا با خواندن و نوشتن می‌گذرد.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با کافه نویسندگان باشید

100 رمان برتر جهان (100 world premieres)

رتبه ی بیست و یکم رو تقدیم میکنیم به رمان دن کیشوت اثر میگل سروانتس ساآودرا



220px-El_ingenioso_hidalgo_don_Quijote_de_la_Mancha.jpg



توضیح کلی:
دُن کیشوت (به اسپانیایی: Don Quijote de la Mancha؛ دن کیخوته دِ لا مانچا) نام رمانی اثر نویسندهٔ اسپانیایی میگل سروانتس ساآودرا (۱۶۱۶–۱۵۴۷) است. این اثر از قدیمی‌ترین رمانها در زبان‌های نوین اروپایی است. بسیاری آن را بهترین کتاب نوشته شده به زبان اسپانیایی و از برجسته‌ترین نمونه‌های رمان پیکارسک می‌دانند.
سروانتس بخش اول دن کیشوت را در زندان نوشت. این بخش نخستین بار در سال ۱۶۰۵ و بخش دوم در سال ۱۶۱۵ چاپ شد. بخش اول رمان دن کیشوت در سال ۱۶۰۵ در مادرید منتشر شد و بخش دوم آن ده سال بعد به چاپ رسید.

خلاصهٔ داستان:
کتاب اول
آلونسو کیشانو پنجاه‌ساله و نه چندان ثروتمند، لاغر اندام و با صورت استخوانی، به همراه خواهرزاده‌اش، آنتونیا و خدمتکار بداخلاقش در روستای اسپانیایی لامانشا زندگی می‌کند. کیشانو در اغلب کارهایش مردی عملگراست. او نسبت به هم‌رده‌هایش در جامعه، کشیش روستا و طبقهٔ خدمتکاران مهربان است. کیشانو برای طبقهٔ حاکم احترام ویژه‌ای قائل است و آن‌ها را بدون چون و چرا از خود بالاتر می‌داند. او نه میلی به ثروت و مقام دارد و نه فقر آبرومندانه‌اش مایهٔ کج‌خلقی‌اش می‌شود.
باارزش‌ترین دارایی کیشانو که کتاب‌خوان و اهل تفکر است، کتاب‌هایش هستند. او تحت تأثیر کتاب‌هایش، ابتدا به آیین‌ها، ماجراها و قصه‌های شوالیه‌گری علاقه‌مند می‌شود و سپس به تدریج شیفتهٔ شوالیه‌های ماجراجویی می‌شود که دنبال مأموریتی شرافتمندانه و آرمانی هستند. اشتهای کیشانو به داستان‌های شوالیه‌گری تشدید می‌شود و برای خرید کتاب‌های بیشتر زمین‌هایش را می‌فروشد. کتاب‌ها پشت سر هم قطار می‌شوند و او بیشتر از قبل خودش را غرق مطالعه می‌کند. به گفتهٔ سروانتس بر اثر مطالعهٔ زیاد و خواب کم، مغز دن‌کیشوت آب می‌رود و هوش و حواسش را از دست می‌دهد. رؤیای کیشانو این است که شوالیه‌ای ماجراجو شود و سوار بر اسب و زره بر تن در دنیا ماجراجویی کند. با این هدف که تمام اشتباهات عالم را درست کند.
پس از مدتی طولانی شیفتگی‌اش به آیین شوالیه‌گری او را وادار می‌کند تا دست به عمل بزند. کیشانو ملبس به زره‌ای زنگ‌زده، بر اسبی لنگ سوار می‌شود تا به جستجوی ماجراهای شوالیه‌ای برود. او که امیدوار است اشراف‌زاده‌ای محترم به او لقبی اعطا کند، سرانجام به دست مسافرخانه‌داری که کیشانو را صاحب تیول می‌پندارد به دن‌کیشوت دِ لا مانشا ملقب می‌شود. اسب لنگ و از پا افتاده‌اش هم به مقام رزینانته ارتقا پیدا می‌کند.
اکنون دن‌کیشوت برای آغاز سفرش تنها به دو چیز احتیاج دارد؛ بانویی که دن‌کیشوت خودش را وقف او کند و یک خدمتکار. برای اولی، دن‌کیشوت نام دولسینیا دل توبوسا را برمی‌گزیند، به‌یاد آلدونزا لورنزو، همان دختر روستایی که زمانی دلش را بـرده است...

کتاب دوم:
تاب دوم ماجراهای دن‌کیشوت که در مجلدی جداگانه چاپ شد، ویژگی منحصر به فردی دارد. کمی بعد از انتشار کتاب اول که سروانتس نوشتن کتاب دوم را شروع کرده بود، خبری به گوشش رسید که نویسنده‌ای به نام اَوِلاندو نسخه‌ای جعلی از ادامهٔ ماجراهای دن‌کیشوت نوشته و کار را به جایی رسانده که دن‌کیشوت از وفاداری به دولسینیا دست می‌کشد. در این زمان سروانتس در حال نوشتن فصل 59 از کتاب دوم بود، جایی که دن‌کیشوت و سانچو به قصد شرکت در یک تورنمنت نیزه‌زنی به سمت ساراگوسا حرکت می‌کنند. اکنون سروانتس خشمگین از نسخهٔ جعلی، به قصد انتقام ترتیبی می‌دهد که دن‌کیشوت و سانچو حین صرف شام در مسافرخانه‌ای، خبر نسخهٔ اولاندو را بشنوند. شوالیه و خدمتکارش سریع به سمت بارسلونا، خانهٔ دن‌آلوارو تَرفه یکی از شخصیت‌های کتاب اولاندو، حرکت می‌کنند و پس از رسیدن به بارسلونا او را می‌ربایند.
کتاب دوم شخصیتی به نام سامسون کاراسکو را هم معرفی می‌کند، مردی جوان از روستای دن‌کیشوت که به تازگی از دانشگاه سالامانکا فارغ‌التحصیل شده است. کاراسکو نقش پیشین کشیش و سلمانی را به عهده می‌گیرد و خواهان نجات دن‌کیشوت و حفظ جانش در برابر خطرات است. اما دن‌کیشوت چندان علاقه ندارد نجاتش دهند. دن‌کیشوت قصد دارد برای ادای احترام به دولسینیا به توبوسوا سفر کند. او و سانچو در راه با سه دختر روستایی روبه‌رو می‌شوند و سانچو با توسل به حیله‌ای امیدوار است اربابش یکی از این سه دختر را به عنوان دولسینیا بپذیرد. هر وقت وقایع برخلاف انتظار پیش می‌روند، دن‌کیشوت گمان می‌کند دست جادوگران در کار است. در این مورد خاص هم گمان می‌کند جادوگران دولسینیا را به هیأت دختر روستایی زشت‌رویی در آورده‌اند.
دن‌کیشوت به شکل غیرمنتظره‌ای در نبرد با شوالیهٔ آینه‌ها به پیروزی می‌رسد. شوالیه‌ای که معلوم می‌شود کسی جز سامسون کاراسکوی تغییر چهره داده نیست. سامسون قصد کرده بود از طریق تغییر چهره و درآمدن در هیأت شوالیه‌ای رقیب، دن‌کیشوت را به خانه بازگرداند. نقشهٔ او تأثیر معکوسی دارد. اندکی بعد از این واقعه، دن‌کیشوت و سانچو پانزا با شوالیهٔ سبزپوش روبه‌رو می‌شوند. در این اپیزود شیری وجود داردکه دن‌کیشوت تصمیم می‌گیرد با آن مبارزه کند.
بخش اعظم این بخش به دوک و دوشسی بی‌نام اختصاص می‌یابد که به کمک خدمتکاران خانه‌زادشان، در قالب مجالس مضحکه، سربه‌سر دن‌کیشوت می‌گذراند. به‌علاوه دوک و دوشس باعث می‌شوند شوالیه و خدمتکارش مجروح شوند. عنصر مهم دیگر داستان انتصاب سانچو پانزا به فرماندهی یک جزیره است، شوخی دیگری که در نهایت با اعلام برائت سانچو از زندگی اربـاب‌های فئودال خاتمه می‌یابد و عمق وفاداری او به دن‌کیشوت را نشان می‌دهد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رتبه ی بیست و دوم رو تقدیم میکنیم به رمان گارگانتوا و پانتاگروئل اثر فرانسوا رابله


220px-Gustave_Dor%C3%A9-L%27Enfance_de_Gargantua.jpg



توضیح کلی:
گارگانتوا (به فرانسوی: La vie de Gargantua et de Pantagruel) نام نگـاه دانلـود پنج جلدی که توسط فرانسوا رابله، نویسندهٔ اهل فرانسه نوشته شده‌است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رمان پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی



140px-Oldmansea.jpg



توضیح کلی:
پیرمرد و دریا (به انگلیسی: The Old Man and the Sea) نام رمان کوتاهی است از ارنست همینگوی، نویسنده سرشناس آمریکایی. این رمان در سال ۱۹۵۱ در کوبا نوشته شد و در ۱۹۵۲ به چاپ رسید. پیرمرد و دریا واپسین اثر مهم داستانی همینگوی بود که در دوره زندگی‌اش به چاپ رسید. این داستان، که یکی از مشهورترین آثار اوست، شرح تلاش‌های یک ماهیگیر پیر کوبایی است که در دل دریاهای دور برای به دام انداختن یک نیزه‌ماهی بسیار بزرگ با آن وارد مبارزهٔ مرگ و زندگی می‌گردد. نوشتن این کتاب یکی از دلایل عمده اهدای جایزه ادبی نوبل سال ۱۹۵۴ به ارنست همینگوی بوده‌است.
ارنست همینگوی در این کتاب به حوزهٔ زندگی پیرمردی چنگ می‌اندازد که روزی قلمرو بزرگ دریا در حیطه اقتدارش بود و عروسکان خوش خرام دریا بیوه‌هایی بوده‌اند درمانده در تار و پود تورش و اینک زندگی او به پایان خود می‌رسد، در آرزوی بزرگترین صیدش دل به دریای بزرگ می‌سپارد و بزرگترین صیدش را به چنگ می‌آورد ولی آن قدرتی که بتواند شاهکار آخرین خود را به ساحل بکشد ندارد و چیزی جز اسکلت به ساحل نمی‌آورد. همینگوی در پیرمرد و دریا شکوه قلمرو دریا را با افت و خیز زندگی دراز یک صیاد در هم می‌آمیزد و از این آمیـ*ـزش زندگینامه‌ای سرشار از اندوه برای صیادی از پا افتاده فراهم می‌کند.
پیرمرد و دریا یک «رمان کوتاه» است، چراکه این رمان به فصل‌ها یا قسمت‌های جدا تقسیم نشده‌است و علاوه بر این فقط اندکی از یک داستان کوتاه بلندتر است. پیرمرد و دریا اولین بار در تمامیت خود، شامل ۲۶٬۵۰۰ واژه، در شماره یکم سپتامبر ۱۹۵۲ مجله لایف (Life) منتشر شد و باعث شد ظرف فقط ۲ روز بیش از ۵ میلیون نسخه از این مجله فروش برود. نقدهایی که دربارهٔ این داستان نوشته شد همگی بدون استثناء و به‌طور اغراق‌آمیزی مثبت بودند. هرچند بعدها تعداد کمی نقد مخالف نیز نوشته شد که نویسندگانشان زیاد با پیرمرد و دریا میانه خوبی نداشتند و به آن خرده می‌گرفتند. در یکی از چاپ‌های اولیه نام کتاب بر روی جلد اشتباهاً پیرمردها و دریا چاپ شده بود.
الکسی لئونوف در خاطراتش نقل کرده که پیرمرد و دریا یکی از کتاب‌های مورد علاقه یوری گاگارین بوده‌است. وی این موضوع را در سفرش به کوبا به خود ارنست همینگوی هم گفته بوده‌است.

خلاصه داستان:
پیر مرد و دریا داستان مبارزه حماسی ماهی گیری پیر و باتجربه است با یک نیزه ماهی غول پیکر برای به دام انداختن آن. صیدی که می‌تواند بزرگ‌ترین صید تمام عمر او باشد.
وقتی داستان آغاز می‌گردد سانتیاگو Santiago، پیرمرد ماهی گیر، ۸۴ روز است که حتی یک ماهی هم صید نکرده‌است. او آن قدر بدشانس بوده‌است که پدر و مادر شاگرد او، مانولین Manolin، او را از همراهی با پیرمرد منع کرده و به او گفته‌اند بهتر است با ماهی گیرهای خوش شانس تر به دریا برود. مانولین اما به پیرمرد علاقه‌مند است و در تمام مدتی که پیرمرد دست خالی از دریا برگشته‌است هر شب به کلبه او سر زده، وسائل ماهی گیری اش را ضبط و ربط کرده، برایش غذا بـرده و با او دربارهٔ مسابقات بیس بال آمریکا به گفتگو نشسته‌است. یک شب بالاخره پیرمرد به مانولین می‌گوید که مطمئن است که دوران بدشانسی او به پایان رسیده‌است و به همین دلیل خیال دارد روز بعد قایقش را بردارد و برای صید ماهی تا دل آب‌های دور خلیج برود.
فردای آن شب در روز هشتادوپنجم سانتیاگو به تنهایی قایقش را به آب می‌اندازد و راهی دریا می‌شود. وقتی از ساحل بسیار دور می‌شود طعمه خود را به دل آب‌های عمیق خلیج می‌سپارد. ظهر روز بعد یک ماهی بزرگ، که پیرمرد مطمئن است یک نیزه ماهی است، طعمه را می‌بلعد. سانتیاگو قادر به گرفتن و بالا کشیدن ماهی عظیم‌الجثه نیست و متوجه می‌شود که درعوض ماهی دارد قایق را می‌کشد و با خود می‌برد. دو روز و دو شب به همین صورت می‌گذرد و پیرمرد با جثه نحیف خود فشار سیم ماهی گیری را که توسط ماهی کشیده می‌شود تحمل می‌کند. سانتیاگو در اثر کشمکش و تقلا زخمی شده‌است و درد می‌کشد، با این حال ماهی را برادر خطاب می‌کند و تلاش و تقلای او را ارج می‌گذارد و آن را را ستایش می‌کند.
روز سوم ماهی از کشیدن قایق دست برمی‌دارد و شروع می‌کند به چرخیدن به دور آن. پیرمرد متوجه می‌شود که ماهی خسته شده‌است و بااین که خود نیز رمقی در بدن ندارد هرطور شده ماهی را به کنار قایق می‌کشاند و با فروکردن نیزه‌ای در بدنش آن را می‌کشد و به مبارزه طولانی خود با ماهی سرسخت و سمج پایان می‌بخشد. سانتیاگو ماهی را به کنار قایق می‌بندد و پاروزنان به‌طرف ساحل حرکت می‌کند و به این می‌اندیشد که در بازار چنین ماهی بزرگی را از او به چه مبلغی خواهند خرید و ماهی با این جثه بزرگش شکم چند نفر گرسنه را سیر خواهد کرد. پیرمرد اما پیش خود بر این عقیده است که هیچ‌کس لیاقت آن را ندارد که این ماهی باوقار و بزرگ منش را بخورد.
وقتی سانتیاگو در راه بازگشت به ساحل است کوسه‌ها که از بوی خون پی به وجود نیزه ماهی بـرده‌اند برای خوردنش هجوم می‌آورند. پیرمرد چندتا از کوسه‌ها را از پا درمی‌آورد، ولی در نهایت شب که فرامی‌رسد کوسه‌ها تمام ماهی را می‌خورند و فقط اسکلتی از او باقی می‌گذارند. سانتیاگو به خاطر قربانی کردن ماهی خود را سرزنش می‌کند. روز بعد پیش از طلوع آفتاب پیرمرد به ساحل می‌رسد و با خستگی دکل قایقش را به دوش می‌کشد و راهی کلبه‌اش می‌گردد. وقتی به کلبه می‌رسد خود را روی تختخواب می‌اندازد و به خوابی عمیق فرومی‌رود.
عده‌ای از ماهی گیران بی‌خبر از ماجراهای پیرمرد برای تماشا به دور قایق او و اسکلت نیزه‌ماهی جمع می‌شوند و گردشگرانی که در کافه‌ای در همان حوالی نشسته‌اند اسکلت را به اشتباه اسکلت کوسه‌ماهی می‌پندارند. شاگرد پیرمرد، مانولین، که نگران او بوده‌است با خوشحالی او را صحیح و سالم در کلبه‌اش می‌یابد و برایش روزنامه و قهوه می‌آورد. وقتی پیرمرد بیدار می‌شود، آن دو دوست به یکدیگر قول می‌دهند که بار دیگر به اتفاق برای ماهی گیری به دریا خواهند رفت. پیرمرد از فرط خستگی دوباره به خواب می‌رود و خواب شیرهای سواحل آفریقا را می‌بیند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رمان جنگ و صلح اثرلئو تولستوی



220px-Tolstoy_-_War_and_Peace_-_first_edition%2C_1869.jpg




توضیح کلی:
جنگ و صلح (به روسی: Война́ и мир یا Voyná i mir) نام رمان مشهور لئو تالستوي، نویسنده شهیر روس است. وی کتاب جنگ و صلح را در سال ۱۸۶۹ میلادی نوشت. این کتاب یکی از بزرگ‌ترین آثار ادبیات روسی و از مهم‌ترین رمان‌های ادبیات جهان به شمار می‌رود. در این رمان طولانی بیش از ۵۸۰ شخصیت با دقت توصیف شده‌اند و یکی از معتبرترین منابع تحقیق و بررسی در تاریخ سیـاس*ـی و اجتماعی سده نوزدهم امپراتوری روسیه است و به شرح مقاومت روس‌ها در برابر حملهٔ ارتش فرانسه به رهبری ناپلئون بناپارت می‌پردازد. منتقدان ادبی آن را یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های جهان می‌دانند.

شخصیت‌ها:
مهم‌ترین شخصیت‌های این حماسهٔ بزرگ عبارتند از: شاهزاده آندرِی بالکونسکی، کنت پیر بزوخوف، شاهزاده ناتاشا روستوا ، شاهزاده ماریا بالکونسکایا و شاهزاده نیکولا روستوف.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مان سفر به انتهای شب اثر لویی فردینان سلین


220px-This_file_is_the_cover_of_a_book_by_Louis-Ferdinand_Celine_called_-Journey_to_the_End_of_the_Night-.jpg




توضیح کلی:
سفر به انتهای شب (به فرانسوی: Voyage au bout de la nuit) نخستین رمان لویی فردینان سلین نویسنده فرانسوی است که در ۱۹۳۲ چاپ شد و داستان فردینان باردومو را تعریف می‌کند که در بین سال‌های جنگ جهانی اول تا دوم زندگی می‌کرد. او از روزهای جوانی خودش می‌گوید که بیشتر به ولگردی و خوشگذرانی گذشته است. این رمان داستان خود سلین است.
سفر به انتهای شب به قلم فرهاد غبرایی از فرانسه به فارسی ترجمه شده‌است. برطبق تحقیقات فرهاد غبرایی که در مقدمه ترجمه سفر به اتهای شب نیز آمده، اولین بار نام این کتاب از زبان آل احمد و در کتاب ارزیابی شتابزده آمده‌است.

تأثیر بر رمان فارسی:
جلال آل احمد در کتاب ارزیابی شتابزده ضمن رد تأثیرپذیری از رمان بیگانه در نوشتن رمان مدیر مدرسه، اثر خود را برگرفته ار رمان «سفر به نهایت شب» می‌داند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مان دلواپسی اثرفرناندو پسوآ

توضیح کلی:
کتاب دلواپسی شاه کار فرناندو پسوآ به نظرم از جمله آثاری بود که در جامعه ی کتاب خوان خوب دیده نشد یا دست کم دیر جا افتاد ... کتاب در ظاهر یادداشت های روزانه ی یک کمک حساب دار است اما در پشت این ، کنکاشی عجیب است در عمق وجود انسان به خصوص نیمه ی خالی و تاریک هستی اش ... عمده ترین مفاهیمی که در کتاب از آن گفته می شود تنهایی است و دلواپسی ناشی از آن ... خواندن این کار هم دشوار است ؛ اول این که بر قرار کردن ارتباط با کار به سختی صورت می گیرد . مفاهیم پیچیده ای در کوتاه ترین شکل ممکن و به صورت یادداشت روزانه ارائه شده و دیگر نگاه نویسنده به دنیا زندگی است که آدم را چپ و راست می کند ...
به هر حال اگر کسی خواست کتابی بخواند که بعد از پایان ، آن آدم اول نباشد ، اگر کسی خواست صدای خرد شدن درونش را خوب و رسا بشنود ، اگر کسی خواست دستی دستی خودش را له کند و با دست خودش کنده ی خودش را بکشد ، برود کتاب دلواپسی اثر فرناندو پسوآ را با ترجمه ی نه چندان خوب جاهد جهانشاهی از نشر نگاه بخواند ... این از جمله کارهایی است که از نان شب واجب تر است ...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رمان ایلیاد اثر هومر


توضیح کلی:
ایلیاد (به یونانی: Ἰλιάς) اثر حماسی طبیعی از هومر شاعر نابینای یونانی که در آن از جنگ تروا که بخاطر دزدیدن هلن زن زیباروی پادشاه به دست پاریس اتفاق افتاد.
داستان اثر مربوط است به ربوده شدن هلن زن زیباروی منلاس یکی از چند فرمانروای یونان توسط پاریس پسر پریام شاه ایلیون (تروا). خواستگاران هلن با هم پیمان بسته بودند که چنانچه گزندی به هلن رسید شوی او را در مکافات مجرم یاری دهند. از این رو سپاهی بزرگ به فرماندهی آگاممنون و با حضور پهلوانانی چون آشیل، اولیس، پاتروکل، آیاس (آژاکس) و… به سوی شهر تروا روانه گردید تا هلن را از پاریس بازپس گیرند. سپاهیان یونان ده سال تروا را محاصره کردند ولیکن با رشادتهای پهلوانان تروا، به ویژه هکتور بزرگترین پسر شاه و برادر پاریس و پشتیبانی خدایانی چون زئوس و آفرودیت و آپولون طرفی نبستند.
در این سالها آشیل، بزرگترین پشتوانه یونانیان به دلیل اختلاف با آگاممنون جبهه را رها کرده و در گوشه ای به همراه یاران اختصاصی اش نبرد را نظاره می‌کرد. تا اینکه پاتروکل پسر عموی آشیل، با لباس و جنگ ابزار آسمانی او به نبرد رفت؛ ولی با فریب و نیرنگ زئوس و دشمنی آپولون و دیگر از خدایان هوادار تروا، شکست خورده و به دست هکتور به کشتن رفت. آشیل از این رویداد خشمگین شده و اختلافاتش با آگاممنون را کنار گذاشته و پس از تشییع جنازه پاتروکل، به نبرد تن‌تن با هکتور پرداخت و او را شکست داد. سپس به جنازه اش بی‌احترامی روا داشته و آنرا با خود به اردوگاه یونانیان آورد.
پریام شاه تروا به یاری خدایان شبانه خود را به اردوگاه آشیل رسانده و با زاری از او تمنا کرد که جنازه پسرش را به او برگردانند تا بتواند مراسمی در خور بزرگی این پهلوان حماسه ساز ترتیب دهد. پس از گفتگوی دراز، آشیل پذیرفت و داستان ایلیاد اثر هومر با توصیف سوزاندن هکتور در تروا و به سوگ نشستن مردمان شهر برای او به پایان می‌رسد.
در این کتاب و همچنین کتاب دیگر هومر، اودیسه اشاره ای به پایان نبرد تروا و سرنوشت تراژیک آشیل نرفته‌است. داستانهایی چون اسب تروا در آثار نویسندگان بعدی رمی همچون ویرژیل و اووید آمده و افسانه رویین‌تن بودن آشیل و ماجرای پاشنه آشیل که به مرگش انجامید را شاعر سده یکم میلادی استاتیوس در کتاب خود آشیلید پرداخته‌است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رمان مادام بوواری اثرگوستاو فلوبر


توضیح کلی:
مادام بوواری (به فرانسوی: Madame Bovary) نخستین اثر گوستاو فلوبر، نویسنده نامدار فرانسوی است که یکی از برجسته‌ترین آثار او به‌شمار می‌آید.

شخصیت‌های داستان:
اما بوواری: «اِما» شخصیت اول داستان بوده و نام داستان از نام او گرفته شده‌است. او دختری شهرستانی است که انتظارات سیری ناپذیری از دنیای خود دارد و مشتاق زیبایی، ثروت، عشق و جامعه‌ای سطح بالاست. بخش عظیمی از داستان حول اختلافات میان ایده‌آل‌های خیالبافانه و جاه طلبانه اِما و واقعیت‌های زندگی روستایی او می‌چرخد، به خصوص که این قضایا او را به سوی دو عشق زناکارانه سوق داده و بدهی‌های قابل توجهی برایش به همراه می‌آورند، که سرانجام باعث می‌شود اِما اقدام به خودکشی بکند..
شارل بوواری: شارل بوواری، همسر اِما، مردی بسیار ساده و معمولی بوده و با توقعات خیالبافانه همسرش فاصله زیادی دارد. او پزشک روستای یونویل است ولی در این زمینه استعداد خاصی از خود نشان نداده و در واقع فاقد صلاحیت لازم برای پزشکی است. با وجود اینکه همه اهالی روستا از شهوترانی‌های اِما خبر دارند، شارل چیزی از این موضوع نمی‌داند و کنترلی روی همسرش ندارد، زیرا در واقع همیشه درگیر سروسامان دادن به خر*اب کاری‌های خودش است. او همسرش را می‌پرستد و او را زنی بی عیب و نقص می‌داند.
رودولف بولانگه: رودولف بولانگه روستایی ثروتمندی است که اما را هم به زنجیره طولانی معشـ*ـوقه‌هایش اضافه کرده‌است. او علاقه شدیدی نسبت به اما در خود نمی‌بیند و در حالی که اما بیشتر و بیشتر وابسته او می‌شود، احساس دلزدگی و نگرانی از بی احتیاطی‌های اما در رودولف شدت می‌گیرد. بعد از اینکه آن دو تصمیم به فرار با یکدیگر می‌گیرند، رودولف در می‌یابد که قادر به این کار نیست، به ویژه به این خاطر که اما به تازگی صاحب دختری به نام «برت» شده‌است. به همین دلیل رودولف، در روز تعیین شده برای فرار به تنهایی از روستا می‌گریزد و اما را دچار شکست روحی شدیدی می‌کند.
لئون دوپوا: لئون دوپوا منشی جوانی از اهالی یونویل است. او پس از رودولف بولانگه دومین فردی است که با اما بوواری رابـ ـطه عاشقانه برقرار می‌کند.
آقای اومه: اومه داروساز روستا است. او عقاید ضد دینی و آتئیستی دارد.
آقای لورو: لورو تاجری حقه باز است که پی در پی اما را متقاعد به خرید جنس‌هایش کرده و از او می‌خواهد که پول آن‌ها را بعداً بپردازد. لورو با سودهای کلانی که روی وام‌های اما می‌کشد، مبلغ بدهی‌های او را بسیار بالا می‌برد و همین موضوع نقش مهمی در تصمیم اما به خودکشی دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رمان موبی دیک اثر هرمان ملویل


توضیح کلی:
موبی‌دیک یا وال سفید (به انگلیسی: Moby-Dick) رمان مشهوری از هرمان ملویل نویسنده آمریکایی است که در سال ۱۸۵۱، در دوران رنسانس آمریکایی، منتشر شد. ملوان اسماعیل داستان جستجوی دیوانه‌وار اهب، ناخدای کشتی پکوئود را می‌گوید که به دنبال انتقام از موبی‌دیک، وال سفیدی که پیش‌تر کشتی‌اش را نابود کرده‌است و پایش را از زانو قطع کرده‌است، می‌باشد. کتاب تا زمان مرگ نویسندهٔ آن در سال ۱۸۹۱ یک شکست تجاری بود امّا در قرن بیستم به عنوان یکی از بهترین رمان‌های آمریکایی شهرت یافت. ویلیام فاکنر اعتراف می‌کند که آرزویش این بوده که این کتاب نوشتهٔ او می‌بود. «اسماعیل خطابم کنید(Call me Ishmael)» در میان ادبیات جهان معروف‌ترین عبارت آغازکنندهٔ رمان است. این کتاب در فهرست صد کتاب برتر تاریخ به انتخاب گاردین قرار گرفته و دی‌اچ لارنس آن را یکی از شگفت‌آو رترین کتابهای دنیا و بهترین کتاب در مورد دریا خوانده‌است. این کتاب یک سال و نیم طول کشیده‌است تا به رشتهٔ تحریر دربیاید و تجربیات شخصی ملویل را در دریا و خواندن ادبیات والگیران را تصویر می‌کند. ادبیات الهام بخش او ویلیام شکسپیر و انجیل بوده است. توصیف‌های جزئی و واقع‌گرایانهٔ ملویل از شکار نهنگ و خارج کردن روغن از آن، به آن صورت است که می‌توان حضور در کشتی میان خدمه با فرهنگ‌های مختلف را حس کرد که با کاوش در پایگاه اجتماعی، خیر و شر و وجود خدا مخلوط گشته‌است. این کتاب را ملویل «به نشانهٔ ستایش نبوغ ناتانیل هاوثورن» به او تقدیم می‌کند. کتاب ابتدا تحت عنوان نهنگ در اکتبر ۱۸۵۱ در لندن منتشر شد و سپس در نوامبر با عنوانی دیگر در نیویورک به چاپ رسید. در میان این دو ویرایش صدها تفاوت که بیشترشان بی‌اهمیت و برخی مهم هستند به چشم می‌خورد. ناشر لندنی برخی عبارات حساس را سانسور کرده یا تغییر داده‌است و ملویل نیز اصلاحاتی مانند تغییر ناگهانی عنوان در نسخهٔ چاپ نیویورک در رمان به وجود آورده‌است. نهنگ به هر حال بدون هیچ خط ربطی در هر دو نسخه موبی‌دیک خوانده می‌شود. در هنگام حیات ملویل تنها ۳۲۰۰ نسخه از رمان به فروش رسید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رمان لیر شاه اثر ویلیام شکسپیر


توضیح کلی:
لیر شاه یا شاه لیر (King Lear) نمایشنامه ای تراژیک اثر ویلیام شکسپیر است که آن را یکی از بزرگ‌ترین و ارزنده‌ترین تراژدیهای وی می‌دانند. این اثر به احتمال زیاد در سال ۱۶۰۵ میلادی نوشته شده‌است.

شخصیت ها:
لیر شاه پادشاه بریتانیا که در آخر عمر کشورش را بین دخترانش تقسیم می‌کند.
گانریل دختر بزرگ لیر شاه و زن دوک آلبانی
ریگان دختر دوم لیر شاه و زن دوک کورنوال
کردلیا دختر کوچک لیر شاه و زن پادشاه فرانسه
دوک آلبانی همسر گانریل
دوک کرنوال همسر ریگان
امیر گلاستر پدر ادگار و ادموند
امیر کنت ندیم پادشاه
ادموند پسر نامشروع امیر گلاستر که در نهایت به پدر خود خــ ـیانـت می‌کند.
ادگار پسر امیر گلاستر
دلقک
ازوالد خدمتکار گانریل
پادشاه فرانسه همسر کردلیا
دوک برگاندی از خواستگاران کردلیا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا