بسمه تعالی
انجمن کافه نویسندگان
سلام
توی این مجموعه موقعیت ها، هر چند مدت یه بار یه سری موقعیت عجیب بهتون میدم؛ نظر خودتون رو بگید. به نظرم خوش میگذره.
ضمن اینکه لطفا کسی تاپیک نزنه؛ حساب اینها از بقیه تاپیک های سرگرمی جداست.
مدتی هست که درحال نوشتن رمان هستی. ایدهء رمان مال خودته و خیلی دوستش داری. تمام تلاشت رو می کنی که سریع تر تمومش کنی و بفرستیش برای ناشر. حین تایپش یکی از دوستان صمیمیت، کلی شوق از خودش نشون میده و میگه که حتما یه مقدارش رو بفرست تا بخونم. تو هم می فرستی. این روند تا جایی ادامه پیدا می کنه که هر قسمتی که می نویسی رو میدی بخونه تا نظرشو بگه، تو هم به اساس نظر اون ویرایش میزنی. همه چی تا این جا رو روال خودشه. داری قسمت های آخر رمانت رو می نویسی و از دوستت هم حسابی نظرخواهی میکنی. مدتی بعد، رمانت رو می فرستی برای ناشر و بعد از یه ماه یه ایمیل از ناشر برات میاد. با کلی ذوق چکش میکنی و مطمئنی که تایید شده؛ ولی می بینی این اثر چند روز قبل به چاپ رسیده و منتشر شده و تازه به سرقت ادبی هم متهم شدی! متوجه میشی دوستت شدیدا بهت نارو زده...
چه می کنید؟
انجمن کافه نویسندگان
سلام
توی این مجموعه موقعیت ها، هر چند مدت یه بار یه سری موقعیت عجیب بهتون میدم؛ نظر خودتون رو بگید. به نظرم خوش میگذره.
ضمن اینکه لطفا کسی تاپیک نزنه؛ حساب اینها از بقیه تاپیک های سرگرمی جداست.
مدتی هست که درحال نوشتن رمان هستی. ایدهء رمان مال خودته و خیلی دوستش داری. تمام تلاشت رو می کنی که سریع تر تمومش کنی و بفرستیش برای ناشر. حین تایپش یکی از دوستان صمیمیت، کلی شوق از خودش نشون میده و میگه که حتما یه مقدارش رو بفرست تا بخونم. تو هم می فرستی. این روند تا جایی ادامه پیدا می کنه که هر قسمتی که می نویسی رو میدی بخونه تا نظرشو بگه، تو هم به اساس نظر اون ویرایش میزنی. همه چی تا این جا رو روال خودشه. داری قسمت های آخر رمانت رو می نویسی و از دوستت هم حسابی نظرخواهی میکنی. مدتی بعد، رمانت رو می فرستی برای ناشر و بعد از یه ماه یه ایمیل از ناشر برات میاد. با کلی ذوق چکش میکنی و مطمئنی که تایید شده؛ ولی می بینی این اثر چند روز قبل به چاپ رسیده و منتشر شده و تازه به سرقت ادبی هم متهم شدی! متوجه میشی دوستت شدیدا بهت نارو زده...
چه می کنید؟
آخرین ویرایش توسط مدیر: