فعلا سیاه با یه سایه روشنی از رنگ سفید... نه دوستش ندارم چون همه چی توش بهم تحمیل شد بخاطر مامان و بابام...
من تصوری از دنیای دیگه و دنیای عادی دیگران ندارم. هر چی دیدم فقط ظواهر زندگی شون بوده که از من همون بچگی هم مثل بقیه نبوده زندگیم.
ولی چیزی که میتونم بخوام برای خودم یه دنیا پر از آرامش و پر از چیزای قشنگیه که دوست داشتم داشته باشم اما فعلا در حد محال و آرزوعه