[ داستانک نویسی | ReiHane کاربر انجمن کافه نویسندگان ]

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
هوالمحبوب

مشاهده فایل‌پیوست 23740

با سلام

کاربر گرامی @ReiHane
با شرکت در کارگاه آموزش داستانک نویسی می بایست تمرینات محوله به خود را در این تاپیک قرار دهید.

_ مدرس @Gisow Aramis _
_ دوره ی آموزشی آبان ماه ۹۹ _

?لطفا از ارسال هرزنامه خودداری کنید?

با پایان دوره تاپیک بسته خواهد شد

|با تشکر؛ تیم مدیریت تالار ادبیات|‌

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
غریبه‌ای به اسم زمان
زمان، یکی از مخلوقات بشریت بود، آشفته و جاودان تا ابد در سیاهی های کیهان شناور، می‌تاخت. این ما بودیم که زمان را خلق کردیم، یک روز خورشید را پیدا نکردیم و بهانه‌ی پیدا کردنش تمام دنیا را گشتیم. اما تا صبح روز بعد پیدایش نشد، ما تنها بودیم، صبر کردن را نمی دانستیم و خورشيد بی رحم هر روز غیبش میزد و فردا دوباره طلوعش را بر پیشانی تاریک ما می‌کوباند. بشر فهمید باید چیزی ساخت که با همان صبر کرد، ثانیه ها را شمرد و منتظر پوسیدن ماند. ما جاودان بودیم تا وقتی که زمان با بی‌رحمی گذشت. خورشید هر روز برگشت و بشریت نا‌امید از اختراع دیوانه کننده اش به درون غارها پناه برد، اما دیگر دیر شده بود و زمان به تمام سلول های جهان رخنه کرده بود و لخته خون هایش تنها قلب های ما را از تپیدن بازگذاشت. زمان ماند تا باوفایی تاریکش را به رخ همگان بکشاند. زمان مانند همان غریبه‌ای بود که در دوردست ها به دود سیگار بی انتهایش خیره شده بود و منتظر بود که تمام بشریت به مرداب آخرالزمان برسند، همانقدر ناشناخته و ترسناک به ما نگاه می‌کرد و با لبخند یادآوری می‌کرد که مخلوقی تبعید شده از طرف خالقان بی‌لیاقتش هست و برای این برگشته که تا آخرین جرعه از نفس های مارا بنوشد. این نامردی بود زمان از ما دزدیده شده بود و حال او زمان مارا میدزدید.
1399/08/18
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نوشته‌ها
نوشته‌ها
7,558
پسندها
پسندها
22,014
امتیازها
امتیازها
918
سکه
1,083
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین