مشاهده فایلپیوست 26703
ددپول با نام اصلی وید وینستون ویلسون، یک شخصیت خیالی ضدقهرمان در کتابهای کامیک منتشر شده توسط مارول کامیکس است که توسط نویسنده فابیان نیکیزا و طراح راب لایفلد خلق شدهاست و برای اولین بار در شمارهٔ ۹۸ از مجموعه کمیک جهشیافتههای جدید در فوریه ۱۹۹۱ حضور پیدا کرد. ددپول در ابتدا به عنوان یک شخصیت ابرشرور به تصویر کشیده شد، زمانی که برای اولین بار در جهشیافتههای جدید و سپس در نسخههای اکس-فورس حضور پیدا کرد، اما بعدها شخصیت او تبدیل به یک ضدقهرمان شد.
مشاهده فایلپیوست 26705
وید ویلسون به عنوان یک فرد معمولی در یک خانواده بسیار ناکارآمد در یک شهر کوچک از ایالت اوهایو به دنیا آمد. زمانی که او به سن نوجوانی رسید، از خانواده خود فرار کرد و به دور کشور چرخید. در همین حین، او تا جایی که میتوانست از منابع مختلفی، آموزشهای نظامی دید تا اینکه تصمیم گرفت تبدیل به مزدور شود. هر زمانی که اتفاق اشتباهی در حین ماموریتهای او به وجود میآمد، او سریع هویت خود را تغییر میداد تا کسی نتواند به هویت واقعی او پی ببرد. در برههای از زمان، او به کانادا رفت و در آنجا با مردی که وید تی. ویلسون نام داشت، ملاقات کرد.
از آنجایی که خود او وید دبلیو. ویلسون بود، نام این مرد او را به یاد گذشتههایش انداخت. در گذشته، زمانی که او دستور گرفته بود تا وید تی. را به قتل برساند، به اشتباه همسر او یعنی مرسدس را به قتل رسانده بود. در نهایت وید تی. فرار کرد و بعد از مدتی تبدیل به مزدور وودو به نام تی-ری شد. تی-ری تبدیل به یکی از دشمنان همیشگی وید ویلسون شد تا همیشه به او یادآوری کند که چه شکست بزرگی در زندگی محسوب میشود. او در برهه زمانی بسیار طولانیای دشمن او محسوب میشد و هر بلایی که سر وید ویلسون میآمد، به نوعی تقصیر تی-ری بود. زمانی که وید ویلسون متوجه شد که دارای یک سرطان مغزی غیرقابل درمان است، برای یکی از برنامههای زیر مجموعه پروژه اسلحه ایکس داوطلب شد. مسئولان این پروژه قصد داشتند تا یک انسان عادی را به توانایی بهبود ولورین مجهز کنند و به نوعی این توانایی را به سیستم بدنی او اضافه کنند.
مشاهده فایلپیوست 26706
اولین نسخه ددپول، تفاوت بسیاری با نسخه امروزی دارد. او یک قاتل حرفهای جدی و ترسناک بود و هیچکدام از خصوصیات آشنای این روزهای او درش وجود نداشت. در کتابهای انفرادیاش بود که خصوصیاتش دست خوش تغییرات شد. خصوصیاتی شامل: غیر قابل پیش بینی بودن، شوخ طبعی آزار دهندهاش، اختلالات روان گسیختگی، نظریات شخصی کشنده و خطرناک، شکستن دیوار چهارم و علاقهاش به غذاهای مکزیکی است که او را مشهور کرده است. اخیرا ددپول در تلاش بوده که یک قهرمان باشد.
ددپول به حمل تعدادی اسلحه مشهور است که گاهی اصلا معلوم نیست آنها را از کجا بیرون میکشد یا اینکه در کجا مخفی کرده است! (همانند بازیهای سری GTA که معلوم نیست شخصیت اصلی، تفنگ را در کجا مخفی کرده و از کجا آن را بیرون می کشد). «ال نابینا Blind Al» در پیشرفت شخصیت ددپول نقش قابل توجهی داشته، به این دلیل که همیشه در بین آنها یک رابطه عشق و نفرت وجود داشته است.
اخیرا شخصیت او دست خوش تغییراتی شده است تا حدی که او از یک کاراکتر نامیرا به یک شخصیت فانی تبدیل شده، ولی با این حال او هنوز هم ریسک میکند، به استقبال ایدههای مرگ آور میرود تا شاید باز هم با عشق همیشگیاش «مرگ Death» دیدار کند. شوخ طبعی و عجز و ناتوانیاش در جدی گرفتن مبارزهها هنوز هم باقی مانده است، هر چند چهرهاش دیگر نشانی از سرطان یا زخمهای مربوط به «سلاح ایکس» ندارد.
مشاهده فایلپیوست 27008
پروژه اسلحه ایکس:
ویلسون به دپارتمان H کانادا پیوست و به دنبال راه درمانی برای سرطان خود بود. مسئولان این دپارتمان قولهایی به ویلسون دادند اما هیچوقت آنها را عملی نکردند. او سعی کرد با برقراری ارتباط با مرد ماشینیای به نام گریسون کین، اسلاگو و گرگ تررتون و همکاری با آنها، شهرت خود را بیشتر از پیش کند. زمانی که گرگ تررتون تمایلات روانی و ذهنی خود را به نمایش گذاشت، ویلسون او را کشت و به همین دلیل از دپارتمان H بیرون انداخته شد. او به یک سازمانی به نام «هاسپیس» فرستاده شد که درون آن تحت پروسه درمانی شک برانگیز «کارگاه» دکتر امریس کیلربرو قرار گرفت؛ محلی برای آزمایشهای ناموفق و شکست خورده. بعد از اینکه وید چندین بار در این کارگاه مورد آزمایشات مختلف قرار گرفت، بارها و بارها توسط زنی ناشناس و کلاه به سر، ملاقات میشد. بعد از چندین بار رفت و آمد و ملاقات، وید عاشق این زن شد. با این حال مشخص شد که این زن تجسم جسمانی شخصیت دث است. جالب است بدانید از آنجایی که وید در حال مردن بود، میتوانست این زن را ببیند و با او ارتباط برقرار کند.
از آنجایی که وید تا حد زیادی دوست داشت به دث بپیوندد، کارهایی انجام میداد که نگهبانانش را عصبانی کند تا برحسب شانس، آنها وید را بکشند. اما تنها کاری که سرنگهبان این ساختمان به نام ایجکس انجام داد این بود که با خوشحالی و کمال میل او را باری دیگر به سراغ دکتر کیلبرو فرستاد تا آزمایشهای آزاردهنده بیشتری روی او انجام شود. هر بار، نگهبانان دور یکدیگر جمع میشدند و بر سر این موضوع شرط میبستند که دفعه بعدی، کدام یک از بیماران در این ساختمان خواهد مرد. آنها زمان شرطبندی، پولهای خود را درون «دد پول» یا همان استخر مرده میریختند و فرد برنده، صاحب تمامی پولهای درون آن میشد. برخلاف چیزی که خود وید یا حتی ایجکس دوست داشتند، او از هر آزمایشی جان سالم به در میبرد و ایجکس تا زمانی که یک بیمار، بیمار دیگری را نکشد، حق شلیک و کشتن نداشت. زمانی که در نهایت وید به ایجکس حمله کرد، این نگهبان از خود واکنش فوقالعاده وحشیانهای نشان داد. جالب است بدانید که همین مبارزه بهطور اتفاقی فاکتور بهبودی ویلسون را فعال کرد و به این مزدور اجازه داد تا بتواند به همراه چند نفر از زندانیهای دیگر، از آن ساختمان فرار کند. وید به طرز مسخرهای نام خود را همان «ددپول» گذاشت و باری دیگر به شغل مزدوری خود بازگشت. بعد از مدتی مشخص شد که ددپول دارای یک فرزند شده است.