شعر اشعار فرناندو پسوآ | شاعر پرتغالی

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Kallinu
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
انجمن کافه نویسندگان

بیا ای شب دیرینه...

بیا، مثل موج
بیا، سبک
بیا کاملن تنها، با تشریفات، با دست‏های آویخته

بیا و کوهستان‏های دوردست را زیر پای درختان به هم فشرده جا بگذار
مغشوش در سرزمینی، که هر زمینی می‌‏بینم از آن توست
از کوهستان حجم واحدی بساز با بدنت
تمام ناجوری‏هایی که از دور به چشمم می‏ﺁیند را پاک کن
همه‏‌ی راه‏هایی که آنجا بالا می‏‌روند
همه‏‌ی تنوع درختانی که در دوردست یک سبز ژرف تاریک می‌‏شوند
همه‏‌ی خانه‏‌های سفید با غبار دودکش‏هایشان درمیان درختان
و فقط یک روشنی باقی بگذار، یک روشنی دیگر، و باز یکی دیگر
در پهنه‏‌ای مه‏ﺁلود و از هم گسیخته‏‌ای مغشوش
در پهنه‏‌ای که مخفی کردنش در آنی غیر ممکن است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Keihan
انجمن کافه نویسندگان

یک مترسک خریده ام
عطر همیشگی‌ات را به تنش زده ام؛
گوشه اطاقم ایستاده!
درست مثل توست؛
فقط اینکه روزی هزار بار مرا از رفتنش نمی ترساند...!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Keihan
من در قلبم
مثل جعبه‏ ای که از پری درش بسته نمی‏ شود
تمام جاهایی که بوده ‏ام
تمام بندرهایی که به آنها رسیده ‏ام
تمام منظره‏ هایی که از پنجره ‏ها و دریچه‏ ها
یا در پستوها در رویا دیده ‏ام را جا داده‏ ام
همه چیز، به اندازه ‏ی همه‏ چیز
و این بسیار کمتر است از آرزوهایم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Keihan
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین