متن | انجمن کافه نویسندگان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی…
یکی که بهش اعتماد داری …
بهت اعتماد داره …
از دلتنگی هاش برات میگه …
از دلتنگی هات براش میگی …
آروم میشه …
آروم میشی …
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه …
این حس مثل قطره های باران پاکه…​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ﮔﺎﻫـــــﯽ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻟـــــﻢ ﻫﻮﺱ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ …
ﺍﺯ ﻫﻤـــــﺎﻥ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮎ ﺣــــــﺮﻑ ﺗﻮ ﭘﺸــﺖ ﺑﻨﺪ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ که ﻣﯿﮕﻮﯾــــﯽ :
ﻣﮕﻪ ﺩﺳﺘـــــﻢ ﺑﻬــــﺖ ﻧﺮﺳـــــﻪ . . .​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وقتی رفتی فهمیدم دوزخ چیست
وقتی چشمانم منتظرت ماند فهمیدم برزخ چیست
حالا بیا و بهشت را معنا کن …​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

دستانم این بار که یخ کرد

دیگر دستانت را نگیرم

آستین هایم از تو با ارزشتر و ماندنی ترند.



 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهی آنقدر دلم هوایت را میکند
شک میکنم به اینکه ، این دل مال من است یا تو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

دیوانگی شاخ و دم ندارد




همین که ساعتها و روزها

به فکرو خیال کسی هستی که به فکرت نیست

خود نوعی دیوانگیست

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

پشت این روزها فردایی اگر نباشد و پشت این ابرها اگر خورشیدی …



پشت پلک های تو اما نگاهی هست که دوستش دارم !

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برای بودن,
گاهی لازم استــــ که
نباشی!
شاید نبودنتــــ,
بودنتـــــ را به خاطر آورد.... .
اما دور نباش.
دوری همیشه
دلتنگی نمی آورد...!​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلم که تنگ میشود ...
تنگ میشود دیگر...
نیاز به توضیح نیست ...
شاید تو هم روزی دلت تنگ شد ...
آن وقت میفهمی ...
انقدر خسته دلتنگ هستم
که نتوانم شرح دهم که دلتنگی چیست....
اما عجیب احساس دلتنگی میکنم...
کاش میدانستی دلتنگی چیست....
کاش....​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:



عجیب نیست اگر زنی اشک بریزد.



عجیب آنجاست که مردش نتواند لبخند را به لبش بازگرداند..

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین